روابط تهران - اسلام آباد و کابل چگونه گذشت؟
تبدیل ایران از بازیگری تاثیرگذار به عنصری منفعل
دیپلماسی ایرانی: مهم ترین تحولی که در سال گذشته افغانستان با آن مواجه بوده است را می توان حذف فیزیکی عناصر مطرح و تاثیرگذار و کلیدی در شخصیت های سیاسی و فرهنگی افغانستان دانست. این روند که از ده سال قبل شروع شده و با ترور آقای ربانی، رئیس جمهور سابق افغانستان و مجموعه ترورهایی که صورت گرفت پیگیری شد، بیانگر این است که جریان افراط نقشه راهی تعریف کرده که برابر آن عناصر تاثیرگذار و شخصیت های کاریزما در افغانستان را از بین ببرد و افغانستان را از حضور چنین افرادی خالی کند. سالی که گذشت سالی بود که بسیاری از عناصر تاثیرگذار ترور شدند ولی پرونده هیچ یک از این ترورها علی رغم همه وعده هایی که حاکمیت داده بود، به نتیجه نرسید. می توان گفت که حاکمیت و حتی جامعه بین الملل به نوعی مسیری را برای جریان افراط فراهم کرد که دست به این اقدامات بزند. به نظر می رسد این مهم ترین تحول در افغانستان بود و حتی یک مورد از ترورهایی که به نتیجه رسید یا نه، پیگیری نشد تا مقصر معلوم و مجازات شود و باعث شود که جریان افراط از این نوع اقدامات دست بردارد. این یکی از مهم ترین اتفاقات افغانستان بود. به این دلیل که این روند جریان افراط را ارتقا داد تا در حوزه های دیگر هم رفتار تهاجمی داشته باشد و بر اساس آن جایزه بگیرد. نتیجه این رفتار به نوعی به رسمیت شناختن جریان افراط بود. به بیان دیگر نتیجه رفتار خشونت آمیز جریان افراط در سال گذشته، منجر به شناسایی سیاسی جریان افراط از طرف برخی کشورهای غربی و مشخصا امریکایی ها شد. این مسئله را می توان ارتقای جایگاه جریان افراط از جریانی که اقدامات تروریستی انجام می داد به یک طرف مذاکره و تعامل دانست.
اما در مورد چگونگی روابط تهران با کابل و اسلام آباد باید گفت که به نظر می رسد شرایط در مورد دو همسایه مهم افغانستان در غرب (ایران) و شرق (پاکستان) متفاوت است. اصولا روابط تهران ـ کابل روابطی مبتنی بر توسعه امنیت بوده است. اما روابط اسلام آباد ـ کابل لزوما حول این محور تعریف نمی شود. به این دلیل که در مقطعی اسلام آباد حاکمیت جریان افراط را به رسمیت شناخت. این نشان می دهد که پاکستان استراتژی متفاوتی داشته است. اما اگر بخواهیم به طور جداگانه هر یک از موضوعات را مورد بررسی قرار دهیم، به نظر می رسد در روند تحولات روابط بین تهران و کابل، اقداماتی از طرف برخی از جمعیت های شناخته شده انجام گرفت که قابل پذیرش نبود. اما این اقدامات تاثیر چندانی روی روند روابط نداشت. بنابراین به طور کلی اگر از برخی از اقدامات جزئی که از طرف برخی از حلقه های شناخته شده انجام شد، چشم پوشی کنیم، می توان گفت که این روابط بر روال گذشته ادامه داشته است. شاهد اتفاق خاصی که منجر به توسعه یا جهش روابط در حوزه اقتصاد باشد نبودیم اما روابط بر روال گذشته ادامه داشته است. البته برخی از ارزیابی ها نسبت به این روابط حاکی از این است که شان روابط تهران و کابل باید بیش از این باشد.
در مورد روابط اسلام آباد ـ کابل باید توجه داشت که وضعیت متفاوت است. طرفین چندین بار یکدیگر را به ایجاد مشکل در روند روابط متهم کردند. خصوصا اتهاماتی که دو طرف در مورد درگیری های مرزی به یکدیگر در حوزه وزیرستان جنوبی وارد کرده اند، بی سابقه بوده است و شاید بتوان گفت در سال های اخیر شاهد چنین مسئله ای نبوده ایم. بنابراین به نظر می رسد روابط اسلام آباد و کابل کماکان در روندی پیش می رود که لزوما حکایت از بهبود و توسعه حوزه های مختلف روابط فی مابین نمی کند. مهم ترین مانع در توسعه روابط بحث درگیری های مرزی بوده است. در طول سال گذشته کمابیش این درگیری ها ادامه داشته است. علاوه بر این، آن چه هنوز در موردش نگرانی وجود دارد بحث پرواز هواپیماهای بدون سرنشین است که از داخل پایگاه های نیروهای فرامنطقه ای در افغانستان نشات می گیرد. این هواپیماها به طور مستمر و هفتگی بر فراز پاکستان پرواز می کنند که پاکستان از این مسئله ناراحت است. لذا روابط فی مابین اسلام آباد و کابل در یک روال عادی و متداول نبود. می توان گفت که این روابط برای طرفین رضایت بخش نبوده است.
اما در مورد جمع این روابط یعنی روابط سه کشور ایران، افغانستان و پاکستان که هر 3 عضو اکو هستند، باید گفت که یک واقعه برجسته و قابل اشاره در روابط سه کشور اتفاق نیفتاد، جز یک مورد نشستی که بین سران بود و خروجی عملیاتی و مشخصی نداشت. بنابراین با توجه به این که 3 کشور با هم مرز مشترک دارند، روابط سه جانبه پایین تر از سطح انتظار بود.
مهم ترین اتفاقی که در حال حاضر در فضای روابط دوجانبه ایران و پاکستان در حال عملیاتی شدن است و آن طور که در روزنامه های پاکستان آمده در یازده مارس به مرحله اجرا در می آید، پروژه انتقال گاز ایران به پاکستان است. اگر چنین چیزی اتفاق افتد، یک واقعه مهم و قابل ملاحظه در توسعه و تکمیل روابط میان ایران و پاکستان است. اما به طور کلی اگر بخواهیم روند روابط ایران با همسایگان و در منطقه را در نظر بگیریم، اگر سند چشم انداز بیست ساله را که یک سوم از آن گذشته است، معیار قرار دهیم، به نظر می رسد بر اساس این سند ایران در رابطه با همسایگان خود یا موقعیت ایستا داشته یا در برخی موارد حرکت رو به عقب بوده است.
اما در مورد روابط ایران و افغانستان و نقش و کمکی که ایران می تواند ایفا کند، بسیاری از کارشناسان متعقدند که در سال های گذشته جایگاه ایران از یک عنصر تاثیرگذار در تحولات منطقه منجمله تحولات افغانستان، به یک عنصر منفعل تغییر کرده است. ایران در این سال ها به عنوان یک عنصر تاثیرگذار نقشی را به ترتیبی که شایسته و بایسته بوده و در گذشته ایفا می کرده در اختیار نداشته است. به همین دلیل می توان گفت که ایران از جایگاه تاثیرگذار به جایگاه نظاره گر افول کرده است.
با این حال به نظر می رسد مهم ترین اتفاقی که همه تحولات افغانستان را در حوزه های مختلف تحت تاثیر قرار خواهد داد، بحث انتخابات ریاست جمهوری افغانستان است. در حقیقت سال آینده در افغانستان، سال انتخابات است. یعنی به محض این که سال آینده و تقویم خورشیدی تمام شود، باید در فروردین 93 انتخابات ریاست جمهوری در افغانستان برگزار شود. بنابراین در12 ماه پیش رو، همه تحولات در افغانستان باید در ذیل بحث انتخابات مورد بررسی قرار گیرد. خصوصا این که رئیس دولت فعلی به این دلیل که دو دوره جدای از دوره انتقالی و موقت، رئیس جمهور بوده، نمی تواند کاندید شود. لذا باید منتظر چهره های جدید و تحولات جدیدی بود. بنابراین در سال آینده روند تحولات تحت الشعاع موضوع انتخابات قرار خواهد گرفت. حتی بحث خروج بخشی از نیروهای ناتو و امریکا نیز باید ذیل تحول انتخابات مورد بررسی قرار گیرد. بنابراین تحولات مهم سال آینده افغانستان، در درجه اول تحولات مرتبط با انتخابات ریاست جمهوری است و در درجه دوم بحث خروج بخشی از نیروهای نظامی فرامنطقه ای است. البته هر دوی این مسائل بر یکدیگر تاثیر خواهند داشت./12
انتشار اولیه: پنجشنبه 8 فروردین 1392/ باز انتشار: سه شنبه 13 فروردین 1392
نظر شما :