بیست و دومین بخش از مصاحبه عبدالسلام جلود با العربیه

عرفات با یک فرش قرمز فریب خورد

۱۹ اسفند ۱۳۹۱ | ۰۰:۳۰ کد : ۱۹۱۳۷۴۹ اخبار اصلی آسیا و آفریقا
عرفات ضمایر و طینت ها و همه مردم را فاسد کرد. انقلاب را تضعیف کرد و خط ضعیف را پیش گرفت و انقلاب و مقاومت را به راه ضعف کشاند و از راه حل های مسالمت آمیز سخن گفت
عرفات با یک فرش قرمز فریب خورد

دیپلماسی ایرانی: "خاطرات سیاسی" مجموعه برنامه هایی است که شبکه العربیه از نیمه های اکتبر سال 2011 روزهای جمعه پخش آن را آغاز کرده است. در این برنامه، طاهر برکه، روزنامه نگار و خبرنگار لبنانی العربیه با چهره های سیاسی مطرح دنیا مصاحبه هایی را انجام می دهد که عموما بازگوکننده خاطرات آنها در دوران قبول مسئولیتشان است. خاطراتی که با همراهی و تعاملشان با رهبران سیاسی مختلف جهان همراه است.

طاهر برکه، یکی از مهم ترین مصاحبه هایش را با عبدالسلام جلود، نفر دوم دوران حکومت قذافی انجام داده است. مردی که از زمانی که قذافی به قدرت رسید دوشادوش وی بود و در بسیاری از پرونده های داخلی و بین المللی لیبی نقشی تعیین کننده داشت. وی که متولد 15 دسامبر 1944 است، از سپتامبر 1969 تا 1992 مسئولیت های مهم متعددی را در حکومت قذافی بر عهده داشت. جلود در 19 اگوست 2011 هم زمان با آغاز انقلاب مردمی لیبی از حکومت قذافی جدا شد و برای نخستین بار در طول سال های کنار گذاشته شدنش از قدرت توسط قذافی در زنتان، یکی از شهرهای انقلابی لیبی نمایان شد و پس از آن به دوحه رفت و در همان جا ماندگار شد. دیپلماسی ایرانی در نظر دارد هر هفته به طور مرتب این سلسله مصاحبه ها را منتشر کند. اکنون بیست و دومین بخش از این مصاحبه ها پیش رویتان قرار می گیرد:

خوب، بگذار در همان 1967 بمانیم، چه جراتی باعث می شد هنگامی که جدایی ای از یک حرکت انقلابی صورت می گرفت مثل جنبش فتح، منظورم همان فتح انتفاضه است، چه جرات و حرکت رو به پیش رویی وجود داشت که باعث می شد جدایی و انشقاقی در ارتش لبنان ایجاد کنید؟ همان موقع که احمد الخطیب جدا شد.

نه نه، ما جرات این کار را داشتیم برای این که وقتی ارتش لبنان مشخص شد که یک ارتش ملی قومی نیست، مشخص شد که نیاز به رهبری ای برای ایفای نقش غیر از نقشی که ایفا می کند دارد تا نقش ملی قومی اش را ایفا کند، لازم بود که در ارتش جدایی صورت بگیرد. برای این که وقتی ارتش در دست یک قدرت غیر ملی باشد از آن علیه مردم استفاده می شود. این احمد خطیب.. این ظاهرش بود..

خوب شما..

این ظاهر بود..

اما این شما بودید که شکاف را موجب شدید؟

بله؟

این شما بودید که شکاف را موجب شدید؟ این شما بودید که از آن حمایت کردید؟

نه ما از آن حمایت کردیم اما..

از آن حمایت مالی نکردید؟

 هم پول دادیم و هم از آن حمایت کردیم. اما تصمیم به شکاف را ما نگرفتیم.

چگونه؟

ما بعد از این که شکاف شد از آن حمایت کردیم. یعنی ما نمی شناختیم.. اسمش چه بود؟

احمد الخطیب.

احمد الخطیب را ما نمی شناختیم.

رهبر ارتش لبنان عربی.

ما با او تماس نگرفتیم. ما وقتی که جدا شد با او آشنا شدیم، فقط.

بعدا از او حمایت کردید، قبل از آن ارتباطی با او نداشتید.

بله. بعد از این که جدا شد از او حمایت کردیم. اما تصمیمش گرفته شده بود، یعنی تصمیم حمایت از او قطعی بود. این فقط او نبود. او نماینده یک چیز ظاهری بود. یعنی عروبیت را رد کرد برای این که می گفت این ارتش لبنان یک ارتش ملی یا قومی نیست و او آن را رد می کرد..

قطعا، اما چه ربطی لبنان به لیبی داشت که چنین دخالت هایی را بکند و در امورش تا این اندازه دخالت کند؟ و البته این قابل انطباق درباره کشورهای مختلفی است که بعدا درباره آنها هم با تو صحبت خواهیم کرد.

نه، نسبت به ما، ما نمی خواستیم در امور داخلی آن دخالت کنیم. اما انتقال انقلاب فلسطینی بعد از خروجش از اردن..

بعد از سپتامبر سیاه.

بله بعد از سپتامبر سیاه و انتقالش به لبنان، لبنان پایگاهی برای مقاومت شد و انقلاب فلسطینی با حرکت ملی لبنانی ممزوج شد. به درجه ای که مثلا، کمال جنبلاط خدا بیامرز، به من می گفت ای عبدالسلام ما نابودی لبنان را قبول کردیم، نابودی خانه ها و عمارت ها و نیازهایش را، برای حفظ عروبیت لبنان و برای انقلاب فلسطین. اما هم زمان هم به من می گفت که ما به عنوان ملت پیروز هم شدیم، ملت لبنانی که ما به نرمش و آرایش ظاهری و تیپ و شمایلش می شناختیم که به آرایش مو و صورتش اهمیت بسیاری می داد، تبدیل به ملتی شد که با خود تفنگ حمل می کرد و مسلل می برد و آر پی جی بر می داشت. گفت تبدیل به ملتی شدیم که در یک طرف خیابانش بارها و رقاص خانه ها است و آن طرف خیابانش مردمانی هستند که پذیرفته اند به ملتی انقلابی متحول شده اند. و ما می دانیم، برادر طاهر، که ملتی که در آن نهضتی بزرگ شکل گرفت ملتی بود که در درون آن جنگ داخلی برای مبارزه با دشمن داخلی یا دشمن خارجی در گرفت. برای این که بتواند استواری و استحکامی برای ملت های دیگر باشد و به آنها صلابت فکر بدهد و..

(با پوزخند) یعنی 150 هزار نفر کشته شوند و فرار کنند و پناهنده شوند و زندانی و شکنجه شوند برای این که به این هدف برسید؟

نه خوب ما که چنین قصدی نداشتیم، ما که چنین قصدی نداشتیم. اما خوب درگیری ای شد دیگر، این نتیجه یک درگیری بود، ما که نمی خواستیم کسی کشته شود، مقصود ما این بود که حرکت ملی لبنان را تقویت کنیم و فلسطینی ها را تقویت کنیم و بگذاریم که با یکدیگر هم پیمان شوند؛ قطعا ما مخالف همه اشتباهات بودیم. یعنی مثلا یاسر عرفات به گونه ای دخالت می کرد گویی که خودش رئیس جمهور لبنان است. ما همیشه مخالف آن بودیم. دائما می گفتیم که این کار اشتباه است. یعنی چرا ما مخالف عرفات شدیم برای این که عرفات آدم بی طرفی نبود. عرفات یک موضع روشن و معینی نداشت. آدم پراگماتیکی بود و آدم..

مصلحتی بود.

راحت فریبش می دادند. یک فرش قرمز جلوی پایش می انداختند خیال می کرد که رئیس جمهور است و نیازهای روانی اش تامین شده است. حتی حاضر بود یک شهردار ساده باشد، خودش مگر رئیس حکومت خودگردان فلسطینی معنی اش چیست یعنی شهردار یک..

به اینها حالا بعدا می پردازیم، استاد عبدالسلام، الآن درباره یک رویکرد سیاسی صحبت می کنیم..

من منظورم سیاست و فکر عرفات بود، برای همین.. یعنی عرفات خودش را بزرگ کرد و انقلاب را به دو شاخه برد..

او یک رهبر انقلابی است..

لازم بود، لازم بود..

او یک رهبر انقلابی است..

لازم بود که فلسطینی ها با لبنانی ها مشارکت می کردند برای این که لبنانی ها از آنها میزبانی کردند و آنها را در امور داخلی شان دخالت دادند و به فضلشان اعتبار و اهمیت دادند. در حالی که نه در امورشان دخالت کردند نه به آنها تعدی کردند نه با آنها بدرفتاری کردند نه کار بدی با آنها کردند، پاک باقی ماندند، اما بسیاری از فلسطینیان طرفدار مقاومت روحیه و اعتماد انقلابی را از دست دادند. عرفات به طور گسترده ای فتح را با مانورهای سیاسی اش تضعیف کرد و حتی یک بار در یکی از نشست های فلسطینیان که من خودم حضور داشتم، گفت مادامی که من چک و قلم در دست دارم بگویید هر آن چیزی را که باید بگویید. گفتیم این حرف یعنی چه. عرفات ضمایر و طینت ها و همه مردم را فاسد کرد. و انقلاب را تضعیف کرد و خط ضعیف را پیش گرفت و انقلاب و مقاومت را به راه ضعف کشاند و صحبت از راه حل های مسالمت آمیز زد و سطحش را تا آن جا پایین آورد که اگر قطاری می خواست حرکت کند می گفت باید جایی برای من در آن قطار باشد. وقتی که انتفاضه اتفاق افتاد، ما هیچ اعلام جنگی به او نکردیم و نیازی هم به این کار نداشتیم و هیچ طرحی هم به او ندادیم، اما وقتی که انتفاضه کردند، فلسطینی ها خودشان انتفاضه کردند، ابو موسی و دیگران و برادران دیگرمان آمدند با ما تماس گرفتند و ما مواضعمان را بهشان فهماندیم و گفتیم با آنها هستیم.

 

ادامه دارد...

کلید واژه ها: عبدالسلام جلود


نظر شما :