پنجاه و یکمین بخش از کتاب جدید هیکل درباره مبارک
وقتی که اقتصاد کشور شوکه شد
دیپلماسی ایرانی: محمد حسنین هیکل، روزنامه نگار مشهور مصری و جهان عرب به تازگی کتابی را با عنوان "حسنی مبارک و زمانه اش..از تریبون تا میدان" به رشته تحریر در آورده است که در آن به زندگی سیاسی مبارک و چگونگی رسیدنش به قدرت، تداوم ریاست جمهوری اش تا تظاهرات میدان التحریر و سرنگونی او می پردازد. همان طور که از عنوان کتاب پیدا است، دوران حکومت مبارک و زمانه ای که باعث شد او به قدرت برسد و از تریبون های سخنرانی به ریاست جمهوری منصوب شود تا میدان التحریر که در حقیقت انقلابی علیه او را شکل داد، موضوع اصلی این کتاب است.
روزنامه الشروق مصر روزهای پنج شنبه و روزنامه السفیر لبنان روزهای دوشنبه هر هفته با هماهنگی هیکل هر بخش این کتاب را منتشر کرده اند. دیپلماسی ایرانی نیز در نظر دارد هر هفته در روزهای جمعه به طور مرتب همه بخش های این کتاب را منتشر کرده و در اختیار خوانندگان قرار دهد. هیکل برای این کتاب خود ملاحظه و مقدمه ای نوشته است که ما نیز در دیپلماسی ایرانی عینا آنها را منتشر کردیم.
تا کنون پنجاه بخش از این کتاب در اختیار خوانندگان قرار گرفته است که همگی آنها در آرشیو دیپلماسی ایرانی در دسترس هستند، اکنون پنجاه و یکمین بخش از کتاب هیکل تحت عنوان "حسنی مبارک و زمانه اش..از تریبون تا میدان" در اختیارتان قرار می گیرد:
واقعیت این است که بعد از آن، خصوصی سازی در اوایل سال 1974 آغاز شد، در پی آن اتفاقات بسیاری برای افکار عمومی اتفاق افتاد که نگرانی های بسیاری را برایشان ایجاد کرد، از جمله این که دانشجویان کشف کردند که نزدیک شدن به شرکت ها الآن مشکل است، اولین مشکل این بود که سندیکاهای کارگری ثابت کردند که می توانند حرکت موثری را انجام دهند، جنگ اکتبر به آنها کمک کرده بود و همچنان قربانیانشان در جنگ اکتبر در اذهان بود، در حقیقت حضور آنها باعث شده بود تا عقب نشینی جزئی برای بمباران های فوری حاصل شود.
به این ترتیب عملیات خصوصی سازی به طور موقت متوقف شد، اما از آن طرف اهتمام ها بر نمایندگی های خارجی متمرکز شد، و این بخشی مهم از یک تکاپویی مالی به دور از وجود کارخانه ها و تاسیسات بزرگ بود که به روشنی با چشم دیده می شدند، بنابراین قطعا آنها بخش بزرگی از سودهای بخش عمومی را می بردند، این نمایندگی ها بخش اعظم صادرات مصر را تحت کنترل خود داشتند، یعنی چیزی در حدود 12 میلیارد دلار در سال در آن زمان، میزان سود نیز بین 10 تا 14 درصد در سال بود، یعنی چیزی نزدیک به دو میلیارد دلار در سال، این نمایندگی ها به طور کامل تحت مالکیت خارجی هایی بودند که از قبل جنگ سوئز در سال 1956 توانسته بودند که وارد مصر شوند و در سرنوشت آن دخالت کنند، در آن موقع جمال عبدالناصر ترجیح می داد که واردات ملی باشد آن هم از طریق شرکت های دولتی نه استفاده از نمایندگی ها، در آن موقع این گونه فکر می کرد که عدم وابستگی واردات به نمایندگی ها باعث می شود تا مالکیت از مالکیت خارجی ها به مالکیت آن دست از مصریانی که توانایی خرید دارند، انتقال یابد، در غیر این صورت معنای آن این بود که در نهایت ثروت ثروتمندان افزایش می یافت بدون این که به فقرا چیزی برسد، و اکنون بعد از بیست سال (از 1956 تا 1974) این روند تقریبا روند شبه کامل خود را می پیمود، نمایندگی ها توزیع کالا را به اختیار خود در هر جا که می خواستند انجام می دادند، و نظام نیز با سیاست های جدیدی که اتخاذ می کرد آنها را از بابت همه چیز مطمئن می ساخت، به خصوص پس از صلح با اسرائیل و برقراری رابطه ویژه با ایالات متحده امریکا.
●●●
در این وقت یعنی اوایل 75 کار توزیع در دست نزدیک به هزار نمایندگی بود، برای همین هزینه توزیع مثلا یک قلم باعث می شد تا هزاران نفر در توزیع آن سهیم باشند، این عملیات هندسی طبقاتی جدید باعث ایجاد شوک هایی در موازنه داخلی شد که اوضاع اجتماعی در مصر هنوز نمی توانست آن را درک کند، اما نتیجه این سیاست جدید این شد که یک سند اجتماعی تازه ای به وجود آمد که می توانست تاثیری مستقیم بر عرصه سیاسی مصر بگذارد.
●●●
اجرای این کارها موقتی بود تا این که عصر مبارک با طرح های خاص خودش فرا رسید و تصرف در بخش عمومی را آغاز کرد، با خصوصی سازی موفقی که بیشتر شرکت ها با سودهای کلانی که به دست آوردند، حاصل شد، طوفانی ]اقتصادی[ سراسر کشور را در نوردید. سپس بر بخش های مهم اقتصادی کشور که حفظ مصالح مالی شان در اولویت بود، گرایش های عنکبوتی سایه انداختند که تلاش می کرد مکان های انحصاری ای مثل نفت و گاز، خدمات هوایی و مراکز رسانه ای را تحت کنترل خود در آورد.
در این میان روابطی سودمند میان دولت با مصالح شرکت هایی که روز به روز اشتهایشان بیشتر می شد، به وجود آمد که فراتر از آن چیزی بود که حتی در خواب دیده می شد.
شاهد این تعامل شدید و نزدیک نیز همان پروژه موروثی شدن حکومت بود که امید داشت روابط میان مصالح و قدرت را بیش از پیش تقویت کند، یعنی انتظار می رفت که از عهد تداول پولی به عهد عقد و اخوت انتقال یابد، که تاکیدی بر تمایل دو طرف بر زندگی مشترک بر اساس همه عوامل تقویت کننده و قوام دهنده و تضمین های اطمینان بخش حیاتی پی در پی در خانه ای واحد بود.
در همه عصرها زندگی مشترک را چیزی جز مصالح کافی و متبادل تضمین نمی کند، و مسئولیت هر واقعه نیز متوجه هر کدام از دو طرف است.
و حتی تا این لحظه این حکومت بود که خود اعطا می کرد و می بخشید، و مصالح نیز خود تلاقی می کردند و به دست می آمدند اما اکنون مصالح می توانستند قدرت خود را ثابت کنند و بر رهبری خود صحه بگذارند.
و به این ترتیب مصالح به سمتی رفت که فرصت ها را غنیمت شمردند، و شاید رابطه ای شکل نمی گرفت یا می ترسید به وجود آید اگر امتیاز یا هدیه ای رد و بدل نمی شد، همان طور که مساله ای در نمایندگی های خارجی به وجود آمد که تبدیل به بخشی از قمارهای دولتی شد، و اگر جرات پیدا می کرد و قوت قلب می یافت، می توانست برای خود نمایندگی قانونی یا حداقل موازی با قدرت حکومت ایجاد کند!
ادامه دارد..
نظر شما :