آغاز فصلی جدید در کشورهای عربی
انقلاب فرزندان خود را خواهد خورد؟
دیپلماسی ایرانی: بهار عربی فرزندانش را می خورد. این چیزی است که بر سر سرنوشت انقلاب هایی که دو سال از عمر آن می گذرد و اکنون آخرین فصل آن را سپری می کنیم، رخ داده است. آن چه هفته گذشته در تونس رخ داد و باعث ترور شکری بلعید، رهبر مخالفان چپ گرای تونسی شد دلیلی بر این ادعا است که انقلاب بلعیدن فرزندانش را آغاز کرده است.
حالا چرا این اتفاق را به کلیت بهار عربی ربط داده ایم، برای این که مصر، دومین کشور متاثر از بهار عربی نیز دقیقا در همین وضعیت به سر می برد. طغیان های مدنی در این در کشور در اوج هستند و کشور را به ناکجاآبادی نامعلوم می کشانند و باید درمانی فوری برای این وضعیت پیدا کرد.
در لیبی نز همین وضعیت حاکم است. دیکتاتوری معمر قذافی به دیکتاتوری گروه های شبه نظامی که کشور را میان خود تقسیم کرده اند و با استفاده از پیشینه طایفه ای مناطق، جایی را قلمرو خود اعلام کرده اند، منتقل شده است. دقیقا همین گروه های شبه نظامی بودند که جنگ مالی را تحمیل کردند و با حمایت از شبکه القاعده کمک کردند که این شبکه تا قبل از حمله فرانسوی ها به مالی نیمی از این کشور را به کنترل خود در آوردند. حتی برخی روزنامه ها می گویند که قطر نیز از حامیان همین جریان ها بود و کمک کرد تا عناصر القاعده در خاک مالی پیش روی کنند.
یمن نیز از شورش و ناآرامی در امان نمانده است. القاعده نفوذ خود را در همه مناطق مورد درگیری بسط داده و جنگنده های بدون خلبان امریکایی تقریبا هر روز بر فراز این کشور در پرواز هستند. این در حالی است که جنوبی ها نیز ساز جدایی از یمن را سر داده اند و در فکر اعلام استقلال برای خود هستند.
در سوریه بسیار روشن است که انقلابی در کار نیست، نمی گوییم شکست خورد چرا که اصلا انقلابی در کار نبود، انقلابی که توسط القاعده بخواهد شکل بگیرد و نسل کشی و آدم کشی به اسم مخالفت با حکومت راه بیندازد، انقلاب نیست. در آن جا جبهه جدیدی برای القاعده باز شد. جبهه ای که به عراق نیز کشیده شده است و توانسته قدرت خود را در این کشور بازسازی کند و در سایه تنش های موجود میان سنیان و شیعیان از موج اختلاف ها بهره برداری کند و عملیات تخریب و نابودی خود را در این کشور پیش ببرد.
در این میان تونس به واسطه تاریخ اصیل خود مدرن ترین کشور جهان عرب محسوب می شد و بیشترین مقبولیت را در جامعه عربی داشت به گونه ای که الگویی برای دیگر کشورهای جهان عرب در این زمینه شده بود. این وضعیت برای این کشور زمانی شکل گرفت که حبیب بورقیبه با کودتایی طراحی شده توسط امریکایی ها که می خواستند در رقابت با فرانسوی ها نفوذ خود را در تونس بسط و گسترش دهند، قدرت را به دست گیرد.
به هیچ وجه نمی توان گفت که امریکا نمی دانست بن علی حاکمی مستبد است، بلکه زمانی که وضعیت تغییر کرد و مرحله ای پیش آمد که امریکا قصد داشت به چیزی به اسم تغییر انتقال یابد، سیاست های آن نیز عوض شد و تونس نیز دچار تغییر شد. چرا که حمایت های امریکایی ها از دیکتاتوری بن علی متوقف شد. دقیقا در همین تفسیر و چارچوب است که شاهد بودیم محمد البوعزیزی در سیدی بو زید به دلیل فشارهای مالی خودسوزی کرد و آن انقلاب عظیم رقم خورد. پس از این حادثه بود که تونس از استبداد خفقان آور بن علی به دوران انقلابی خود وارد شد با این تفاوت که این دوران بر خلاف انتظار دوران آرامش نشد. بلکه دورانی شد که با روی کار آمدن جنبش النهضه اسلامی در آن و کثرت مخالفت ها با این جنبش تبدیل به دوران شورش ها و ناآرامی های داخلی شد. به رغم این که حزب حرکت النهضه اسلامی توانست در انتخابات پیروز شود ولی منصب ریاست جمهوری را به احترام جریان های چپ به منصف المرزوقی داد. اما این مساله نیز مخالفان النهضه را راضی نکرد و کشور همچنان در آشوب و تنش باقی ماند.
خلاصه این که تونس امروز به جایی رسیده است که اولین ترور سیاسی در آن صورت گرفته است. این نخستین ترور نه تنها در تاریخ انقلاب تونس پس از بن علی بلکه بهار عربی است. با فتواهایی که برخی جریان های تندرو در مصر علیه رهبران مخالفان حکومت صادر کرده اند، ممکن است باز هم شاید ترورهایی در دوران پس از انقلاب های عربی باشیم. به ویژه که تناقض های فکری همچنان ادامه دارند.
منبع: النهار
تحریریه دیپلماسی ایرانی
نظر شما :