دموکرات ها با پنبه سر می برند
باراک اوباما، فرصت یا تهدیدی برای ایران
ديپلماسي ايراني: با استقرار مجدد باراك اوباما در كاخ سفيد بحث بر سر اين كه اوباما با مهم ترين مسئله در سياست خارجي خود يعني ايران چه خواهد كرد بار ديگر سوژه اول رسانه ها و محافل سياسي شده است. اين كه حضور اوباما براي چهارسال آينده در كاخ سفيد در روابط ايران و آمريكا چه تاثيري مي گذارد و ايران با اين وضعيت بايد چه رويكردي اتخاذ كند مهم ترين سوالاتي است كه در رابطه با اين وضعيت مطرح مي شود. اين سوالات را با دكتر احمد نقيب زاده، استاد دانشگاه و تحليلگر مسائل بين المللي در ميان گذاشته ايم كه در زير مي خوانيد:
انتخاب مجدد اوباما تا چه حد براي ايران اهميت دارد؟
به نظر من انتخاب دوباره باراك اوباما به عنوان رئيس جمهور آمريكا، فرصتی برای ایران مهیا کرد که درحد امدادهای غیبی اهمیت دارد. اهميت اين مسئله به اين است كه سایه جنگ برای مدتی از سر این ايران کنارمی رود؛ البته توپ هم درزمین ایران می افتد.
به چه معنا توپ در زمين ايران افتاده است؟
از نظر نحوه رويكرد ايران به مذاكراتي كه بين ايران و غرب صورت مي گيرد. چرا كه به نظر من بعد از اين مذاكرات است كه تكليف هم مشخص مي شود. آمريكا مي خواهد به دنيا بگويد كه با ايران مذاكره كرده ولي ايراني ها نپذيرفتند. بنابراين به نظر مي رسد اگر مذاكره به شكست بينجامد جنگ قطعي است. امريكايي ها تجربه چنين كاري را دارند. آنها با ژاپني ها در جنگ جهاني دوم در حال مذاكره بودند كه جنگ را شروع كردند. آنها از اين مذاكره اين استفاده را مي كنند كه بگويند ما تمام درها را باز گذاشتيم و تمام راه هاي ديپلماتيك و مسالمت آميز را پيموديم ولي ايراني ها جواب ندادند. در حالي كه برخلاف تصور همه دنيا و به ويژه مردم كشور ما، اين دولت ما نيست كه كوتاه نمي آيد، اين امريكايي ها هستند كه كوتاه نمي آيند. ما پيشنهاد امريكايي ها در قضيه توقف غني سازي 20 درصد را پذيرفتيم اما خود آنها پاي خودشان را كنار كشيدند. معني اين رفتار اين است كه آنها فقط به دنبال جنگ هستند.
بنابراين از اين نظر شما تفاوتي بين جمهوري خواهان و دموكرات ها قائل نيستيد؟
نه. فقط شيوه هاي آنها فرق مي كند. دموكرات ها با پنبه سر مي برند و جمهوريخواه ها با شمشير ولي هر دو بالاخره سر مي برند. خاورميانه بزرگ را بوش عنوان مي كند ولي اوباما هم اجرا مي كند. يعني در تصميمات كلان فرقي ندارند. يكي از پنجره حقوق بشر وارد مي شود و يكي از دريچه امور نظامي وارد مي شود. البته وقتي مقايسه مي كنيم مي بينيم كه دموكرات ها نشان داده اند كه كمتر به جنگ روي مي آورند و از ابزارهاي ديگري استفاده مي كنند. جمهوريخواهان چندين جنگ را از جمله جنگ در عراق و جنگ در افغانستان به راه انداختند در حالي كه دموكرات ها از ابزارهاي ديگري مثل اعمال فشار، تحريم، فشار از طريق حقوق بشر و مسائلي از اين قبيل استفاده مي كنند. شايد اگر جمهوريخواهان بودند تاكنون به ايران حمله نظامي كرده بودند ولي مي بينيد كه دموكرات ها از طريق تحريم دارند فشار مي آورند. در حالي كه از نظر من تحریمها از جنگ هم بدترند. زیرا ثروت ایران را از زوایای پنهان و کنج خانه بیرون می کشد و آنها را به روزی می اندازد که مانند عراقی ها ماشین و تلویزیون و فرش زیر پاشان را بفروشند و شکمشان را سیر کنند. وقتی رمقشان رفت با فوتی کشورشان را برباد می دهند.
بنابراين راه حل چيست؟
راه حل مذاكره است. اگر اين مذاكره صورت بگيرد برنده از همين الان، ايران است. من قبلا هم اشاره كرده ام كه اين نكته را از روي الگوي كوبا مي گويم. وقتي كه بحران كوبا صورت گرفت و بعد هم تمام شد تفسير اين بود كه روس ها، توانستند امريكايي ها را به عنوان طرف مساوي بر سر ميز مذاكره بنشانند. در حالي كه قبل از آن، امريكايي ها روس ها را پايين تر از خودشان فرض مي كردند و حاضر نبودند با آنها مذاكره مستقيم كنند. به همين دليل، اگر چنين كاري صورت بگيرد برنده ايران است. چرا كه مذاكرات مستقيم ايران و آمريكا نشان دهنده نوعي برابري خواهد بود. اما در مذاكره هر دو طرف بايد از موضاع اوليه خود كوتاه بيايند تا توافقي صورت بگيرد. وقتي قرار است نه شما كوتاه بياييد و نه طرف مقابل، مذاكره سودي ندارد. سیاستمداران ایران کنونی عادت به عقب نشینی ولو تاکتیکی ندارند و این نشان دهنده عدم اعتماد به نفس است. درحالی که عقب نشینی به موقع مانند حمله به موقع اهمیت دارد. در اين مسئله نبايد چندان مسائل داخلي و سخنان عوامانه را در نظر گرفت. مردمی که همیشه مشوق دولت بوده اند و انرژی هسته ای را حق مسلم خود می دانستند اینک با مشكلات معيشتي زيادي دست و پنجه نرم مي كنند. آنها مانند فرهیختگان نیستند که حرفی را از روی حساب و کتاب بزنند و پایش بایستند. سخنان اينان از روی غریزه است و موضعشان با بادی عوض می شود. لذا سياستمداران نبايد تصميم گيري هاي حياتي را وابسته به چنين شعارهايي كنند.
فوری ترین مشکل پیش روی سیاست خارجی آمریکا بحران سوریه است. به نظر شما اوباما، در دور دوم، در مورد این بحران چه سیاستی ممکن است اتخاذ کند؟
به نظر من سوریه کارش تمام است. از اول هم پیدا بود. بر فرض هم اسد پیروز شود بر چه چیزی و با چه رویی می خواهد حکومت کند؟ تداوم كشتارها در اين كشور، عملا تداوم حكومت او را غير ممكن كرده است. از اين رو، مسئله سوريه چندان مسئله اصلي نبايد در نظر گرفت. به نظر من هدف نهايي تمام كارهايي هم كه در منطقه دارد صورت مي گيرد ايران است. تمام اتفاقاتي كه در افغانستان، عراق و سوريه، صورت گرفته با هدف برخورد و دستيابي به ايران است. در حقيقت با تفوق بر ايران، آمريكا مي تواند دوباره هژموني خود را بر رقبا حفظ كند. به اين دليل است كه روسيه و تا حدي چين از اهداف آمريكا در منطقه نگرانند و در مسئله سوريه مقاومت مي كنند.
با اين وضعيت، ايران راهي براي فرار از اين مسئله دارد؟
بله، تنها شانس ایران در این میانه، برگزاري انتخاباتي پرشور در انتخاب رياست جمهوري آينده و انتخاب افرادي چون خاتمی در اين انتخابات است. در واقع رجال و سياستمداراني كه در طي سي سال گذشته با هزینه گزاف، تمرین و آزمون وخطا به تجربياتي دست يافته بودند و روشهاي درست حكومت داري در دنياي امروز را آموخته بودند، دوباره برگردند. حداقل اين است كه آنها تیشه به ریشه نمی زنند ولی یک خطای دیگر از نوع آنچه كه در انتخابات هاي گذشته رخ داده كشور را به سمت بحران هاي عميق و شايد غير قابل كنترل سوق می دهد و برای ملت هم جنگ داخلی و تجزیه به ارمغان می آورد. قدیمی ها به فکر آبروی بعد از مرگ هم بودند ولی گویا امروزیها شعارشان این است که بعد از من جهان را آب گیرد. نه باقیات و صالحاتی و نه ارثیه ارزشمندی باقی می ماند.
تهيه كننده: تحريريه ديپلماسي ايراني/ 16
انتشار اولیه:شنبه 20 آبان 1301 / بازانتشار : سه شنبه 23 آبان 1391
نظر شما :