پناهندگی رابین هود اینترنتی

۰۱ شهریور ۱۳۹۱ | ۱۵:۲۱ کد : ۱۹۰۵۷۸۶ سرخط اخبار

فریدون مجلسی

اعتماد:ماجراهای جولیان آسانژ و افشاگری های ویکی لیکس در زمان خودش، یعنی همین دو سه سال گذشته، آنقدر دنیا را به خود مشغول داشت که ناچار شدم برای ماجرای جدیدش عنوان جولیان آسانژ2 را انتخاب کنم!

با وجود آنکه جولیان آسانژ به اندازه کافی شهرت دارد فکر می کنم بد نباشد او را به طور اجمالی معرفی کنم که تصویر بهتری به دست دهم. آسانژ هنوز در سنین جوانی است، یعنی 41 سال دارد، اما شهرتش به 35 سال پیش بازمی گردد که در 16 سالگی به عنوان هکری به سایت های اینترنتی کشورش استرالیا و سایت های مهم جهانی راه یافته بود. از همان زمان رفتاری رابین هودی در پیش گرفته بود، یعنی هک کردنش ویروسی نبود و به سخت افزار و حافظه قربانیانش هیچ آسیبی نمی رساند! همین امر و دشواری های دوران بی پدری و نوجوانی اش موجب شد پس از لو رفتن و دستگیری به زندان نیفتد و با جریمه و تعهد آزاد شود! در فاصله آغاز تا پایان محاکمه ازدواج کرد و دارای فرزند شد و طلاق گرفت! و در اوایل 20 سالگی به دانشگاه رفت و در ریاضی و فیزیک و برنامه ریزی کامپیوتری تحصیل کرد. عضو اتحادیه روزنامه نگاران استرالیا و سردبیر سایت ویکی لیکس است، بنابراین شغل اصلی اش ژورنالیستی است!

ماجرای اصلی، یعنی «جولیان آسانژ 1» هنگامی آغاز شد که اسناد محرمانه و سری ارتش امریکا و نیروهای ناتو را درباره جنگ افغانستان افشا و در سایت ویکی لیکس منتشر کرد! امریکایی ها نخست ناچار شدند آن اطلاعات را انکار کنند و ساختگی بنامند! مطابق معمول دایی جان ناپلئونی، بسیاری گفتند «کار کار خودشان است!» که یعنی دارند رد گم می کنند. اما گروهی در ایالات متحده، کانادا، و حتی در کشورش استرالیا او را جاسوس و تروریست نامیدند و خواهان «حذف فیزیکی او به هر طریق» شدند. این گونه سخنان در زمان خودش جنجال آفرید و از طرفی آسانژ را بر آن داشت که برای حفاظت بیشتر از خودش اسناد بیشتری از گزارش های دیپلماتیک منابع امریکایی منتشر کند، که در میان آنها قضاوت ها و اظهارنظرهای صریح دیپلمات های امریکایی درباره بسیاری از مقامات جهانی و خصوصا خاورمیانه یی موجب شرمساری دولت امریکا شد. در مواردی مانند تقاضاهای مکرر مقامات عربستان از امریکا برای حمله به ایران با انکار و ماستمالی سه جانبه مواجه شد! اما کار دیگر به اوج بی آبرویی رسیده بود، یعنی به راستی حذف جولیان خاصیت «پیشگیرانه» اش را از دست داده بود! از اینجا به بعد ماجرای «جولیان آسانژ 2» آغاز می شود! اما آسانژ که از یک کانون خانوادگی متعارف محروم بود کولی وار بار آمده و بعد از پایان تحصیلاتش در استرالیا، کنیا، تانزانیا، مصر، فرانسه، سویس، آلمان، امریکا، امریکای جنوبی، فرانسه و بریتانیا کار و زندگی کرده است!

اکنون امریکایی ها مدعی شده اند او در اثر افشاگری هایش در افغانستان موجب شد برخی خبرچینان افغان که برای نیروهای ناتو کار می کردند شناسایی و به وسیله طالبان کشته شوند، و به این ترتیب افشای آن اسناد به عنوان جاسوسی علیه امریکا، و کشته شدن آن افراد مشارکت در تروریسم نامیده شد، و آسانژ رسما تحت پیگرد امریکا قرار گرفت. تلاش کرد از کشور بی طرف سویس تقاضای پناهندگی کند، اما بی طرفی سویس هم، مانند همه چیزش، بهایی دارد، که از عهده آسانژ برنمی آمد! یعنی در ترازوی بی طرفی سویسی ها وزن امریکا بسیار بیشتر بود! از این رو تقاضایش را نپذیرفتند، و حساب بانکی اش را نیز مسدود کردند! به انگلستان رفت، تقاضای استردادش را کردند، که پذیرش آن برای دولت بریتانیا موجب شرمساری می شد. در سفری به سوئد رفت، برایش تدارکاتی از قبیل همان رسوایی های جنسی باب امریکایی تدارک دیده بودند! اما چسباندن چنان اتهامی، یعنی تجاوز به عنف، در کشوری مانند سوئد، برای جوانی برازنده و نامدار که «هواداران» بسیار دارد کار دشواری بود! اما به هر حال طی همان سفر کوتاه برایش دو اتهام پدید آمد، که یکی در حد برخورد فیزیکی و احساس سنگینی، مانند برخوردهای اتوبوسی بود، و دیگری که دنیا را منتر خودش کرده است، از سوی یکی از شاغلان قدیمی ترین حرفه است که می گوید چون در حالت خواب آلودگی بوده ظاهرا تمهیدات بهداشتی لازم برخلاف خواسته او رعایت نشده و ضمن شکایت خواستار آزمایش اچ آی وی، یعنی آلودگی به بیماری ایدز شده بود! البته به زودی احتمالا پس از مشورت با اولین پزشک عمومی متوجه گاف شدند، زیرا برای اثبات آلودگی پس از گذشت زمان لازم می توانست نخست خودش را تست کند! و تازه اگر مثبت بود مسائل دیگری پدید می آمد، خصوصا اگر نتیجه آزمایش آسانژ مثبت نمی بود...، باری شکایت در همان سوئد یک بار ناوارد شناخته شد، و دادستان آن را رد کرد، سپس زمانی که آسانژ در بریتانیا بود مقام بالاتر دادستانی دوباره پرونده را بیرون کشید و آن را مطابق تجاوز شناخت و به دادگاه فرستاد! در اینجا بود که تقاضای استرداد او از بریتانیا مطرح شد. در بریتانیا نیز این پرونده جنسی- سیاسی نشیب و فرازهای بسیار داشت. از ارجاع آن به دادگاه حقوق بشر اروپایی جلوگیری و سرانجام منجر به صدور حکم استرداد شد، و آسانژ که با کفالت آزاد بود به سفارت اکوادور گریخت و تقاضای پناهندگی سیاسی کرد.

اکنون دولت اکوادور با تقاضای پناهندگی سیاسی موافقت کرده و «جولیان آسانژ 2» به اوج دراماتیک خودش رسیده است. می دانند جنبه جنسی پرونده بهانه یی است برای توجیه واکنش سیاسی، یعنی استرداد نهایی او به ایالات متحده! آسانژ تقاضا کرد بازپرسان سوئدی در سفارت اکوادور از او بازجویی کنند، که پذیرفته نشد. پذیرفت به سوئد بازگردد به شرط آنکه به او امان نامه یی دهند حاکی از اینکه از آنجا به ایالات متحده مسترد نخواهد شد، که پذیرفته نشد. اکنون در سفارت اکوادور مانده است. انگلیسی ها اعلام کرده اند اگر قرار باشد به اکوادور منتقل شود باید از سفارت خارج شود و بلافاصله دستگیر خواهد شد! اعلام کرده اند چون سفارت در یک ساختمان چندواحدی قرار دارد و فضاهای دیپلماتیک مصونیت سیاسی ندارد، اگر قدم به راه پله عمومی بگذارد دستگیر خواهد شد و تظاهرات طرفدارانش مقابل سفارت، و در کشورهای گوناگون از جمله در وطنش استرالیا ادامه دارد. در بریتانیا اکنون از برداشتن احتمالی مصونیت محوطه سیاسی و توسل به زور سخن می گویند. عده یی می گویند برخی کشورها چند باری این مصونیت را نقض کردند چرا ما نکنیم، و گروهی معتقدند برای بریتانیا با آن همه منافع اقتصادی و اعتبار جهانی درست نیست که این قاعده بین المللی باستانی را نقض کند، و خودش را بی دفاع در معرض تهدیدهای بیشتر قرار دهد! اکنون این جنجال برسر برخی تمهیدات بهداشتی که یک سر آن در سوئد، یک سرش در امریکا، یک سرش در بریتانیا، یک سرش در استرالیا و پنجه هایش در همه جهان گسترده است، به صورت بین المللی ترین اتفاق سال درآمده است، و جالب اینکه امریکا با این پافشاری و اصرار بر جاسوسی نامیدن جرمی که محل وقوع و اقامت مجرم آن در امریکا هم نبوده است، عملا به صحت آن مدارک افشاشده مهر تایید نهاده است!
 


نظر شما :