نگاه نگران رژیم صهیونیستی به رئیس جمهور

معنای مرسی برای تل آویو چیست؟

۲۹ تیر ۱۳۹۱ | ۲۳:۳۸ کد : ۱۹۰۴۳۱۹ اخبار اصلی
آیا انتخاب محمد مرسی، نامزد اخوان المسلمین، به عنوان رئیس جمهور مصر آغازی برای پایان پیمان صلح کمپ دیوید بین اسرائیل و مصر است؟ لزوما اینطور نیست.
معنای مرسی برای تل آویو چیست؟
دیپلماسی ایرانی: آیا انتخاب محمد مرسی، نامزد اخوان المسلمین، به عنوان رئیس جمهور مصر آغازی برای پایان پیمان صلح کمپ دیوید بین اسرائیل و مصر است؟ لزوما اینطور نیست. درحقیقت، این انتخاب می تواند به جای آنچه که قبلا وجود داشته است یعنی یک صلح موقت صوری بین رژیم اسرائیل و فرعون مصر، آغاز صلحی واقعی بین مردم اسرائیل و مصر باشد. ولی، برای تحقق این امر، هر دو طرف لازم است که بعضی رفتارهای عمیقا ریشه دار خود را تغییر دهند و به سرعت هم این کار را انجام دهند.

در ابتدا، اجازه دهید از شر بعضی سخنان نامعقول و مهمل رها شویم. دولت بنیامین نتانیاهو در اسرائیل و بسیاری از تحلیلگران دست راستی تکیه کلامشان این است: " ما به شما این را گفته بودیم". اعتقادی وجود دارد مبنی بر اینکه  باراک اوباما، رئیس جمهور ایالات متحده تا حدودی می توانست با پادرمیانی حسنی مبارک، رئیس جمهور سابق مصر را نجات دهد. معتقدان بر این باور می گویند او بسیار بی تجربه تر از آن بود که این کار را انجام دهد و نتیجه اجتناب ناپذیر این عمل این بود که جمعیت اخوان المسلمین قدرت را در دست گیرند. متاسفانه، این دسته ساده لوحانه گمان می کند  که از آنجا که برای اسرائیل بسیار مناسب و راحت تر بود که فقط با یک دیکتاتور صلح برقرار کند تا 80 میلیون مصری، این دیکتاتور - یا بعضی ژنرال های دیگر- می شد و می توانستند برای همیشه در راس کار مصر  باقی بمانند.  

من حقیقتا اضطرابی که اسرائیلی ها از دیدن همسایه در حال فرو پاشیده شدنشان احساس می کنند را درک می کنم. ولی این در خور توجه است که مردمی که برایشان داستان خروج بنی اسرائیل از مصر بسیار بنیادی است و کسانی که همواره استدلال می کردند که صلح فقط هنگامی برقرار می شود که ممالک عربی دموکراتیک شوند نتوانستند این موضوع که ممکن است روزی مردم مصر طنین انداز روایت رهایی باشند را باور کنند و اکنون اعلان می دارند که مشکلشان با عربها این است که آنها در حال دموکراتیک شدن هستند. این موضوع ریشه هایی دارد.

«لئون ویزلتیر» ، دانشمند یهودی و ویراستار ادبی نشریه «نیو ریپابلیک» می نویسد: "یهودیان در تبعید در تنظیم روابطشان با قدرت، همیشه اتحاد عمودی را به اتحاد افقی ترجیح داده اند. یعنی ترجیح آنها همواره این بوده است که روابط خود را با پادشاه یا اسقف برقرار کنند تا نخواهند با عامه مردم، که عمیقا به آنها بی اعتماد هستند و همیشه  هم دلایلی برای این بی اعتمادی خود دارند، درگیر شوند. اسرائیل به عنوان یک دولت مستقل، سنت قدیمی یهود در برقراری اتحاد های عمودی را باز تولید کرده است، منتها این بار با دولتهای عربی. آنها فکر می کردند که اگر رابطه خوبی با مبارک یا پادشاه اردن داشته باشند همه آنچه را که نیاز دارند به دست خواهند آورد. ولی مدل اتحاد عمودی فقط با نظام های سیاسی اقتدارگرا معنی و مفهوم می یابد. به محض اینکه اقتدارگرایی سقوط کند و فرایند دموکراتیزاسیون آغاز شود، مدل عمودی به پایان می رسد و به دوره ای از روابط افقی وارد می شویم که در آن نظرات مردم، در وضعیت فعلی عربهای عادی، اهمیت می یابند." به عنوان یک پیامد، اسرائیل مجبور خواهد شد اقداماتی انجام دهد و فضایی ایجاد کند که توده مردم " نه تنها از آن بترسند بلکه همچنین آن را بفهمند. این آسان نخواهد بود. ولی احتمالا غیر ممکن هم نیست. به هرحال، نوستالژی برای دیکتاتورها، خط مشی خردمندانه ای نیست."

من نمی دانم که آیا رهبری فعلی فلسطین می تواند شریکی مطمئن برای صلح مبتنی بر دو دولت اسرائیلی و فلسطینی با اسرائیل باشد یا خیر، ولی این را می دانم که: لازم است اسرائیل در امتحان اینکه این موضوع ممکن است یا خیر، خلاق تر عمل کند. چرا که مدل جایگزین راه حل "یک دولت" است که آن مرگ اسرائیل به عنوان یک دموکراسی یهودی و صلحی مرگبار با یک مصر دموکراتیک خواهد بود.

و الزامات مرسی چه مواردی هستند؟ بدون هیچ تردیدی: اخوان المسلمین در مرکزیت خود حامل نظرات عمیقا ضد لیبرال، ضد کثرت گرایی و ضد فمینیسم است که خواهان گره زدن خود به قدرت و استثمار انقلابی است که خودش آن را به حرکت در نیاورده است. من اصلا فکر نمی کنم که این امربه این آسانی باشد. ایران یک اسلام سیاسی در قدرت دارای نفت است - که همه فشارها و تضادها را مسکوت می گذارد. عربستان سعودی نیز اسلام سیاسی به همراه نفت است. مصر یک اسلام سیاسی بدون نفت خواهد بود. مصر نمی تواند بدون درآمدهای ناشی از صنعت توریسم، سرمایه گذاری های خارجی وکمک هایی که برای ایجاد شغل، مدارس و فرصت هایی که برای راضی کردن جوانانی که این انقلاب را به راه انداختند و بسیار افراد دیگری که منفعلانه از آن حمایت کردند لازم هستند، دوام بیاورد. هم چنین، ایالات متحده، نمی تواند ، و نباید با اخوان المسلمین همان رفتاری را داشته باشد که با مبارک داشت و به مبارک می گفت: "ما فقط دستگیری و شکنجه جهادگران را می خواهیم. شما می توانید یک صلح موقت با اسرائیل داشته باشید و هیچ نوع مشروطه خواهی در خانه نداشته باشید."

همانطور که «حسین ایبیش» تحلیلگر  پایگاه خبری «ناو لبانون» نوشته است اکنون با قدرت گرفتن اخوان المسلمین، برای لیبرال های مصر و خارج، این امر حیاتی است که بر حصول اطمینان از این موضوع متمرکز شوند که مبنای قانون اساسی جدید مصر بر اساس قوانینی که قدرت دولت را محدود می کنند و حمایت سفت و سخت و تخطی ناپذیری را از حقوق افراد، اقلیت ها و زنان تضمین می کنند، خواهد بود.

بنابراین مرسی تحت فشار زیادی قرار خواهد گرفت تا مسیر ترکیه را دنبال کند و نه مسیر طالبان. آیا این کار را انجام می دهد؟ من در این مورد نظری ندارم. با این وجود، او باید متوجه شود که کارت مهمی در دست دارد. او باید  به این نکته دقت کند که صلح با اسرائیل ارزش زیادی خواهد داشت: صلح واقعی با مصر در رهبری اخوان المسلمین، که می تواند به معنای صلح با دنیای مسلمانان باشد و پایان درستی باشد بر درگیری ها و کشمکش ها. البته، این در یک چشم انداز طولانی مدت قابل طرح است. آیا مرسی هیچ گاه تحت شرایط مشخصی این کار را انجام خواهد داد؟  این را هم من نمی دانم؛ من فقط این را می دانم: دوره مبارک به پایان رسیده است- و با اخوان المسلمین محافظه کار که مصر را در دست گرفته اند و با ملی گرایان مذهبی محافظه کاری که سیاست اسرائیل را در دست دارند، هر دو یا باید رفتارهای خود را تغییر دهند تا پیمان کمپ دیوید را برای مردم هر دو کشور موجه سازند و یا اینکه این موضوع به تدریج بی ثبات و ناپایدار خواهد شد.
ترجمه:سارا مدنیان

 

نظر شما :