فرصتی که اولاند-اوباما به ایران می دهند

۰۲ تیر ۱۳۹۱ | ۲۰:۲۱ کد : ۱۹۰۳۰۰۲ نگاه ایرانی
یادداشتی از محمدرضا حاجی کریم جباری، کارشناس مسایل سیاسی و سفیر سابق ایران در ساحل عاج برای دیپلماسی ایرانی.
فرصتی که اولاند-اوباما به ایران می دهند

دیپلماسی ایرانی : ریاست یک دوره ای نیکولا سارکوزی، از دوران های طلایی و ماه عسل در روابط آمریکا و فرانسه بود. اینک سوسیالیست ها پس از 17 سال و به رهبری فرانسوا اولاند که امتحان پس نداده، مجدداً به قدرت رسیده اند. اولاند امتحان پس نداده، زیرا بدون هیچ سابقه کار اجرایی در کشورش، به یک باره رئیس جمهور شده است. اینک با فتح مجلس توسط سوسیالیست ها، اولاند راه را برای 5 سال آتی نیز صاف و هموار می پندارد. اوضاع داخلی و سیاست خارجی فرانسه به عنوان یکی از سه ضلع اصلی مثلث قدرت در اروپا یعنی فرانسه-انگلستان-آلمان، همواره بر روابط درون اروپایی از یک طرف و فراآتلانتیکی از طرف دیگر، تأثیر اساسی دارد. روابط فرانسه و آمریکا در دورة اولاند وضعیتی ویژه برای آمریکا پیدا کرده است. در حال حاضر چگونگی روابط این دو کشور، عاملی مهم برای رفع نگرانی های آمریکا پیرامون بحران اقتصادی اروپا و آمریکا، راهبرد دفاعی ناتو، انسجام و هماهنگی میان اروپا و آمریکا در مسایل سیاست خارجی غرب و مبارزات انتخاباتی اوباماست. این مطلب در پی آن است که نقاط اشتراک و افتراق دو دستگاه حاکمة آمریکا و فرانسه را تا حد میسور احصاء و نتایج آن خصوصاً بر روابط این دو کشور واکاوی نماید. اشاره ای نیز بر تأثیرات فراآتلانتیکی این تحولات شده است.   

آمریکا علاقمند به استمرار خط سارکوزی

بر خلاف کنجکاوی رسانه های آمریکایی در انتخابات سال 2007 فرانسه، این بار آمریکایی ها توجه چندانی به مبارزات انتخابات ریاست جمهوری در این کشور نداشتند. فرانسوی ها خود نیز آن شور و توجه همیشگی را از خود بروز نمی دادند. حتی اغلب نظرسنجی ها نشان می داد که ای بسا مردم از حضور گسترده در انتخابات خودداری ورزند (که البته در عمل، حضور مردم چشمگیر بود). در هر حال، رسانه ها و مراکز تحقیقاتی آمریکا به ندرت مقالاتی جدی در این باره منتشر ساختند و بر خلاف دوره های قبل، علاقه ای به بررسی شخصیت و روانکاوی نامزدها نشان ندادند. علاقه محافل آمریکایی به باقی ماندن سارکوزی از آنجا آشکار می شد که بعضاً دلایلی بسیار سطحی و بر خلاف نظرسنجی های آشکار، به عنوان دلیل انتخاب مجدد سارکوزی اقامه می نمودند. در مجموع، تصویری افسرده از انتخابات فرانسه ترسیم می کردند. تصویری از فرانسه با بافت اجتماعی در هم شکسته که حاضر نیست واقعیت فاجعه آمیز اقتصادی خود را در اروپایی که در حال غرق شدن است، بپذیرد و سارکوزی رئیس جمهور که به بیگانه ستیزی روی آورده و با استفاده از جنگ طبقاتی، تلاش می کند تا خود را از مشکلات انتخاباتی نجات دهد. در مورد نامزد سوسیالیست ها این گونه نظر داده می شد که او با پیشنهاد مالیات 75 درصدی، فرانسه را به سمت خودکشی هدایت می کند.

اینک آمریکا نیز در تلاطم مبارزات انتخاباتی است و نامزدهای جمهوری خواه از برگ فرانسه و اروپا استفاده می کنند. ریک سانتورم یکی از نامزدهای جمهوری خواه گفته بود که فرانسه طی20 سال گذشته حتی یک بار از آمریکا در صحنه بین المللی حمایت نکرده است. وی اوباما را به دلیل بهترین متحد آمریکا خواندن فرانسه در ملاقات با سارکوزی، ساده لوح خواند. گینگریچ و جان کری از رامنی و رامنی هم به نوبه خود از اوباما در این باره انتقاد کردند.

اما دستگاه اوباما تمایل جدی به باقی ماندن سارکوزی داشت و شاید همین تمایل آشکار باعث شده بود تا واقعیات صحنه انتخابات در فرانسه و موقعیت ضعیف سارکوزی را به خوبی نبیند. یک کلام این که آمریکا به سارکوزی رأی داد و امیدوار بود مسیر سارکوزی، استمرار یابد. همکاری فرانسه با آمریکا طی 4 سال گذشته در اغلب موضوعات مهم، برای اوباما خیلی کارساز بود.:

·        سارکوزی خط سخت گیرانه علیه ایران را محکم تر کرد و به ویژه اروپایی ها را تشویق به تحریم های سنگین تر و از این طریق کار دولت آمریکا را آسان تر می ساخت.

·        در لیبی، ابتدا بین آمریکا و فرانسه اختلاف نظر وجود داشت، زیرا فرانسه معتقد بود که باید ناتو وارد عمل شود، ولی اوباما مایل نبود که آمریکا به عنوان فرمانده ناتو، در صندلی جلو قرار بگیرد. نهایتاً آمریکا با قبول رهبری از پشت صحنه، به این اختلافات خاتمه داد.

·        در سوریه، اوباما و سارکوزی مسیر مشابهی را در پیش گرفتند. گشایش درهای فرانسه به روی سوریه، به مذاق دولت آمریکا خوش نمی آمد، اما با شروع تحولات جاری در سوریه در سال 2011 مجدداً درهای فرانسه به روی سوری ها بسته شد و خط مشترک میان آمریکا و فرانسه، علیرغم تنگناهای ناشی از شورای امنیت، واقعیات میدان و نگرانی اوباما در سال انتخابات، ادامه یافت.

·        بازگشت به فرماندهی مشترک ناتو باعث شد تا حداقل از ظن و تردیدهای مربوط به راهبرد دفاع اروپایی که مسئله ای کلیدی برای آمریکاست، کاسته شود. در اینجا نیز مواضع اوباما و سارکوزی یکسان بود. آمریکا از استمرار تلاش های دفاعی اروپا به عنوان موضوعی راهبردی، حمایت می کند. به این ترتیب، دیوید کامرون نخست وزیر انگلستان که با مقرهای عملیاتی ناتو در اروپا مشکل دارد، خود را در تنگنا و انزوا می بیند. این مسئله به علاوه عواملی چون: ضعیف تر شدن ظرفیت نظامی انگلستان؛ اصطکاکات خاص در رابطه با حضور نیروها در عراق و افغانستان؛ و افزایش تردیدها در مورد راهبرد اروپایی لندن که از جمله باعث انزوای درون اروپایی انگلستان در دسامبر 2011 در موضوع بودجه کشورهای اروپایی شد، باعث تضعیف روابط ویژه واشنگتن-لندن شده است. آمریکا به طور سنتی به انگلستان به منزله کشوری که آتلانتیک گراتر از آمریکاست و در برابر زوج آلمان-فرانسه توازن ایجاد می کند، می نگرد. اکنون با تضعیف این پل ارتباطی فراآتلانتیکی ممکن است آمریکا به فکر بیافتد که در این صورت مزیت و استفادة لندن برای آمریکا چیست؟

·        انتخاب مجدد اوباما بستگی به استحکام اقتصاد آمریکا دارد و سناریویی که بیشترین نگرانی را برای مبارزات انتخاباتی اوباما ایجاد می کند، همان بروز مجدد بحران اقتصادی در اروپاست. در این زمینه نیز، فرانسه همکاری اساسی با آمریکا در سال 2011 و در اجلاس گروه 20 داشت. اما نکته اساسی تر این که واشنگتن که در حال تنظیم رویکرد خود با دگرگونی در موازنة اروپایی و بحران یورو (تضعیف اتحادیه ارو  پا، حاشیه ای شدن لندن و تقویت موقعیت برلین) می باشد، فرانسه را به عنوان عامل متعادل کننده گرایش های ضدتورمی آنگلا مرکل یافته بود. اوباما و سارکوزی در جریان این بحران، یکدیگر را در موارد متعددی متحد یافتند، به عنوان مثال در مسایلی چون مداخله قوی تر و مستقیم تر بانک مرکزی اروپا، تورم و غیرو. اساساً واشنگتن برای ایجاد توازن در برابر بهبود اوضاع اقتصادی آلمان و الگوی اقتصادی مرکل، به فرانسه متکی است.

عناصر پیوند اولاند و اوباما

جذابیت های اولاند در بعد اقتصادی برای اوباما و تلاش اولاند برای خودداری از اصطکاک با سیاست های برون مرزی آمریکا، دو محور اصلی پیوند آنهاست. این عناصر و عوامل به اختصار به این شرح است:

·        اگر فرانسوا اولاند جذابیتی برای اوباما داشته و یا دارد، عمدتاً از ناحیه اعتقاد اولاند به سیاست افزایش رشد اقتصادی در برابر سیاست ریاضت اقتصادی و انضباط بودجه ای است. سارکوزی بیشتر از روی واقع گرایی تا اعتقاد، باید به موضع آنگلا مرکل در زمینه پیمان بودجه اروپا تن در می داد، ولی اولاند طرح انضباط بودجه ای را برای حل بحران فرانسه و اروپا کافی نمی داند. اولاند اقدامات ریاضتی را آن گونه که بانک جهانی، صندوق بین المللی پول و نهادهای مالی اتحادیه اروپا توصیه می کنند،  قبول ندارد. وی معتقد است که فرانسه و کشورهای دچار بحران در اروپا، باید به دنبال رشد اقتصادی نیز باشند. پس به طور طبیعی، اولاند باید به دنبال کسب توافق جدیدی در اروپا برای گنجاندن بندی در رابطه با رشد به پیمان بودجه اروپا باشد که هست. درست همین دیدگاه اولاند بود که با جانبداری و استقبال فوق العاده از جانب کاخ سفید روبرو شد و مهم ترین جذابیت اولاند برای اوباما محسوب می شود.

·        اولاند خیلی زود دو معتمد نزدیک خود را روانه واشنگتن کرد تا از همراهی فرانسه با آمریکا در مورد پرونده های ایران و سوریه و نیز ناتو به اوباما اطمینان خاطر بدهد. اولاند به تعهدات نظامی فرانسه متعهد بوده و بودجه دفاعی فرانسه را به صورتی گسترده کاهش نخواهد داد.

·        اولاند به جای رد یا بحث در بارة مواضع سارکوزی در سیاست خارجی، بر روشی که در پیش خواهد گرفت، تأکید ورزیده است. وی مواضع سارکوزی را غیرقابل پیش بینی و در اغلب موارد بدون هماهنگی با واشنگتن می دانست، لذا قول داده که سیاست های فرانسه در دورة او شفاف و قابل پیش بینی باشد. اولاند حمایت غیرمنتظره فرانسه را از فلسطینی ها در یونسکو از جمله موارد غیرقابل پیش بینی بودن سیاست خارجی دورة سارکوزی می داند که با واشنگتن نیز هماهنگ نشده بود.

·        دو موضع اولاند، یکی خروج نیروهای فرانسوی از افغانستان تا پایان 2012 و دیگری در مورد دفاع ضدموشکی در اروپا، ممکن بود میان او و اوباما اصطکاک ایجاد کند. این مواضع اولاند مشکلی کوچک از نظر نظامی، ولی مانعی بزرگ از نظر راهبردی بر سر راه ناتو ایجاد می کرد. در هر صورت، اولاند به موقع به اوباما اطمینان داد که قصد ندارد در نشست سران ناتو در شیکاگو در20 و 21 می 2012 او را با مشکلی روبرو سازد و این مسئله ای مهم برای اوباما در مبارزات انتخاباتی آمریکاست.

·        اوباما که تا آخرین لحظه و حتی با روش هایی غیرمعمول و عجیب و بدون توجه به نظرسنجی ها در فرانسه که حاکی از جلو بودن نامزد سوسیالیست ها بود از سارکوزی حمایت کرده بود، به محض انتخاب اولاند و برای رفع ناخشنودی سوسیالیست ها، اولین کسی بود که به اولاند تلفنی تبریک گفت.  اوباما دو نماینده عازم پاریس کرد تا در مورد مسایل مورد اختلاف از جمله افغانستان به گفتگو بپردازند که در مورد افغانستان به سرعت به یک راه حل مرضی الطرفین دست یافتند. 

·        بحران یورو مهم ترین نگرانی کاخ سفید است که ناشی از نامعلوم بودن وضعیت مالی و پولی یونان می باشد. لذا همان گونه که پیش بینی شده بود، موضع اوباما به طرف اجماع اروپا در حمایت از رشد متمایل گردید، یعنی حمایت از ایده ای که توسط فرانسوا اولاند مطرح گردیده است. اوباما در 10 می 2012 در سیاتل آمریکا گفت که علت وضعیت دشوار اروپا، عدم اتخاذ اقدامات تعیین کننده برای حرکت مجدد اقتصاد است و من خود در سال 2009 این مسیر را انتخاب کردم. گرچه اوباما در این درخواست خود از اروپا، تفاوت شرایط مالی و پولی آمریکا با اروپا را نادیده گرفته است. متعاقباً، در اعلامیه اجلاس گروه 8 که اولاند به عنوان رئیس جمهور فرانسه در آن شرکت کرده بود، بر محوری بودن رشد اقتصادی صحه گذارده شد.

فرصت برای جمهوری اسلامی ایران

از عدم ارائه تحلیل یا تحرکی خاص، لااقل در سطح اعلامی و تبلیغاتی از جانب جمهوری اسلامی ایران این گونه به نظر می رسد که اصولاً دستگاه سیاست خارجی کشورمان تفاوت خاصی را میان سیاست های سارکوزی و اولاند در مورد ایران قائل نیست. معهذا، آن چه گفتیم، تنها بخشی از اختلاف نظرات و فاصله ای است که میان سیاست های فرانسه اولاند با فرانسة سارکوزی وجود دارد. چالش های داخلی و خارجی فرانسه شامل: بحران های اقتصادی و اجتماعی؛ شکاف و اختلاف نظر بنیادی و کم سابقه میان نخبگان فرانسوی؛ بحران مهاجرین مسلمان؛ اولویت مسایل داخلی فرانسه، خصوصاً اقتصادی نسبت به مسایل خارجی برای اولاند و توجه و علاقة آشکارا کمتر وی به مسایل سیاست خارجی در مقایسه با سارکوزی؛ اختلاف نظرات کم سابقه میان فرانسه، انگلستان و آلمان؛ عدم همراهی اولاند با اوباما در مسایل افغانستان، عراق و ناتو؛ و ضعف آشکار فرانسه در مستعمرات سابق و نداشتن سیاستی معلوم و حتی معقول در این زمینه، تنها بخشی از فرصت ها برای بازیگری سیاسی و تلاش دیپلماتیک کشورهایی چون ایران است.

نتیجه گیری

·        بدیهی است که اوباما نمی تواند بیش از این در مسیر منزوی ساختن آنگلا مرکل (سیاست ریاضت اقتصادی آنگلا مرکل در برابر سیاست مبتنی بر رشد اولاند) گام بردارد.

·        در حالی که آمریکا فاقد منابع مالی و سیاسی لازم برای مداخلة اقتصادی تعیین کننده در اروپاست، اوباما نمی تواند در جامة مداخله در اروپا ظاهر شود و یا سیاست های مطلوب اقتصادی خود را به اروپا دیکته کند. 

·        اوباما برای انتخاب مجدد، به طور طبیعی مایل است که به رشد و حرکت مجدد اقتصاد در برابر تفکر معتقد به اقدامات ریاضتی، اولویت بخشد تا مانع از وقوع کابوس کاهش شدید رشد اقتصادی در اروپا شود، چه در غیر این صورت، بحران اروپا در تابستان امسال به آمریکا سرایت خواهد کرد.

·        اولاند اکنون از موقعیتی کلیدی برای کسب توافق اروپا با سیاست رشد اقتصادی برخوردار است، لذا با این مفروضات، جای شکی باقی نمی ماند که لااقل در ماه های ابتدایی ریاست اولاند، اوباما را متحد رئیس جمهور فرانسه خواهیم یافت، تا جایی که خاطره سارکوزی دوست داشتنی و متحد آمریکا از اذهان هیئت حاکمه در واشنگتن پاک شود./12 

نظر شما :