مسابقه تسلیحاتی در خلیج فارس

۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ | ۱۵:۴۲ کد : ۱۹۰۰۸۷۶ سرخط اخبار
ایالات متحده آمریکا در سال 2011 مجموعا 57 میلیارد دلار تجهیزلت نظامی به 6 پادشاهی عرب منطقه خلیج فارس فروخته است که این رقم 60 درصد کل تسلیحات فروخته شده این کشور در سال مذکور به حساب می آید، بنابه گزارش وزارت دفاع آمریکا در اواخر سال 2011، عربستان سعودی سفارش 80 میلیارد دلار ادوات جنگی را به این وزارت داده است و امارات متحده عربی قرارداد نصب سپر دفاع موشکی به ارزش 3 میلیارد دلار را با این کشور بسته است. با اینکه کشورهای اغلب رانتی منطقه خلیج فارس، آمارهای مربوط به خریدهای تسلیحاتی خود را در اکثر موارد آشکار نمی کنند اما جدول زیر ـ که به کمک مراکز رسمی صادر کننده تسلیحات گرد آوری شده است ـ تا حدودی  گویای میزان واردات تسلیحات از قدرت های بزرگ جهانی بین سال های 2000 تا 2010در این منطقه است، 


عمان

بحرین

امارات

قطر

کویت

عراق

عربستان

ایران

کشورها

2621

368

10940

---

4023

---

23523

7409

2000

3049

387

10575

---

3954

---

25053

8175

2001

3140

462

9725

1588

4080

---

21995

6148

2002

3303

531

10201

1602

4396

---

22157

7195

2003

3713

535

11016

1476

4732

---

24632

9109

2004

4476

529

10254

1569

4580

2845

29680

11296

2005

4786

576

12098

1657

4550

2383

33809

12233

2006

4849

609

13052

2020

5109

2097

33946

10158

2007

4617

651

---

---

4460

5324

38223

9174

2008

4003

721

---

---

4589

4156

39257

---

2009

 

---

42356

---

---

---

87257

---

2010

به بعد


ارقام به میلیون دلار می باشند Source: SIPRI Military Expenditure Database,

چه بسا در مقایسه با برخی کشور های صنعتی و در حال توسعه،  این میزان خرید تسلیحاتی آنقدر هم چشم گیر نباشد بر فرض مثال در مقایسه با هزینه 600 میلیارد دلاری وزارت دفاع آمریکا در سال 2010، خرید حداکثر 200 میلیارد دلاری کشور های حاشیه خلیج فارس ناچیز به نظرمی آید اما موضوع زمانی بیشتر جلب توجه می کند که بخواهیم با معیار و شاخصی همچون میزان (تولید) ناخالص داخلی و سهم خریدهای تسلیحاتی از این میزان تولید را در این منطقه وجهان  با هم مقایسه کنیم جدول زیر نشان دهنده هزینه تسلیحاتی کشور های مذکور به عنوان درصدی از تولید ناخالص داخلی است بعبارتی جدول زیر گویای این است که چند درصد از (تولید) ناخالص داخلی در تک تک این کشور ها صرف خرید های تسلیحاتی و هزینه های نظامی میشود و در مقایسه با جهان این میزان خرید چه جایگاهی را برای حکومت های رانتی این کشور ها به دست آورده است.

2008

2007

2006

2005

2004

2003

2002

2001

2000

کشور ها

2.7

2.9

3.8

3.8

3.3

2.9

2.5

4

3.8

ایران

8.2

9.2

8.3

8

8.4

8.7

9.8

11.5

10.6

عربستان

5.4

2.9

2.7

2.6

1.9

---

---

---

---

عراق

3.2

3.8

3.6

4.3

5.8

6.5

7.4

7.7

7.2

کویت

---

2.5

2.2

2.5

2.9

4

4.7

---

---

قطر

---

5.9

5.9

5.6

7.4

7.9

8.6

9.8

9.4

امارات

3

3.2

3.4

3.6

4.3

4.8

4.7

4.2

4

بحرین

7.7

10.4

11

11.8

12.1

12.2

12.4

12.5

10.8

عمان

2.4

2.4

2.4

2.5

2.5

2.5

2.4

2.3

2.3

جهان


ارقام به صورت درصدی از میزان تولید ناخالص داخلی بیان شده اند
Source: SIPRI Military Expenditure Database, .

همانطوری که از جدول بالا مشخص است بجز دو کشور ایران و عراق که در برهه مورد بررسی بخاطر تحریم های یکجانبه و چند جانبه امکان خریدهای بالای نداشته اند بقیه کشور های مورد بررسی، نسبت به میانگین جهانی از رده بالاتری در خرید تجهیزات نظامی برخوردار هستند بخصوص دو کشور امارات متحده عربی و عربستان سعودی با برخورداری از توان بالای مالی – که ناشی از در آمد های بالای رانتی حاصل از فروش نفت است- بیشترین میزان خرید های تسلیحاتی را طی این مدت داشته اند.

با اینکه کشور های مذکور تسلیحات مورد نیاز خود را از بازارهای مختلف اروپایی و آسیایی و آمریکایی تهیه نموده اند اما در وهله نخست این ایالات متحده آمریکاست که انحصار فروش تسلیحات را در منطقه خلیج فارس در اختیار دارد نگاهی به جدول زیر گویای میزان توجه هرکدام از صادرکننده گان تسلیحات به منطقه مذکور است.

کل

دیگران

آمریکا

انگلیس

روسیه

فرانسه

چین

کشورها

100

---

---

---

65

---

35

ایران

100

8

40

42

---

4

6

عربستان

100

33

52

1

14

---

---

عراق

100

6

91

---

---

3

---

کویت

100

11

55

34

---

---

---

بحرین

100

2

98

---

---

---

---

قطر

100

2

79

4

---

15

---

عمان

100

3

60

---

2

35

---

امارات

100

7

54

5

9

21

4

منطقه خلیج فارس


ارقام به درصد بیان شده اندSource: SIPRI Arms Transfers Database, .

با تکیه بر آمارهای مربوط به میزان خرید و فروش تسلیحات در طی یک دهه اخیر در منطقه خلیج فارس، میتوان مفروضات زیر را مطرح نمود:

1- مسابقه تسلیحاتی در منطقه خلیج فارس به شدت در حال رواج یافتن است.

برای اثبات این مسئله علاوه بر اینکه میتوان از آمار های رسمی ذکر شده در بالا ـ که عمدتا تا اواخر سال 2008 است ـ استفاده کرد از آمار های که هنوز به طور قطع و یقین تایید نشده اند نیز استفاده نمود، این امار های غیر رسمی نشانگر توجه بیش از پیش پادشاهی های عرب منطقه خلیج فارس به خرید های بالای تسلیحاتی است از آن جمله میتوان به سفارش 5.3میلیاردی عمان به وزارت دفاع آمریکا جهت تحویل در اواخر سال 2011 و همچنین توسعه و تجهیز نظامی پایگاه های آمریکایی در کشور بحرین با هزینه آمریکایی ها و سفارش تسلیحاتی نامشخص به وزارت دفاع آمریکا جهت تحویل در سال 2011 از طرف حکومت بحرین ، توسعه و تجهیز پایگاه های نظامی آمریکایی ها در قطر و خرید و سفارش ادوات جنگی همچون انواع جنگنده های پیشرفته و موشک های به روز شده از سوی قطری ها به آمریکایی ها ،اقدام وزارت دفاع ایالات متحده در فروش 209 موشک پاتریوت به ارزش 900 میلیون دلار به کویت در اوایل سال 2011 و سفارش برخی ادوات جتگی از سوی حکومت کویت به آمریکایی ها،و در نهایت خرید ها و  سفارشات سرسام آور عربستان وامارات متحده عربی طی سال 2011 و حتی برای سال 2012  بخوبی گویای رواج مسابقه تسلیحاتی در منطقه خلیج فارس است( تابناککد خبر: ۲۱۵۷۴۵) اما علاوه براین آمار ها – که با ارائه آنها تلاش نمودیم تا به صورت عینی و قابل لمس شیوع مسابقه تسلیحاتی را در منطقه نشان دهیم – با تکیه بر مورادی همچون شدت گرفتن چالش ها در منطقه که عمدتا یک طرف آن جمهوری اسلامی ایران بوده و ترس تاریخی دولت های عرب منطقه از تحرکات ایران باعث ترغیب بیش از پیش این دولت هابه غلبه بر ترس خود از طریق خرید های تسلیحاتی سنگین شده است همچنین بر اساس آخرین گزارش ارائه شده از سوی شرکت های صادر کننده تسلیحات ، منطقه خلیج فارس با خرید بیش از 100میلیارد دلار تجهیزات نظامی در سال 2010 و 2011در مقایسه با سال 2007 که بیش از 53 میلیارد دلار خرید تسلیحاتی داشته است دارای رشد بیشتری نسبت به سایر مناطق جهان در همان محدوده زمانی می باشد (سایت باشگاه اندیشه).

البته فرض اصلی مقاله حاضر بر این اساس استوار است که ایالات متحده آمریکا با توسل به راه اندازی مسابقه تسلیحاتی، به دنبال تکرار  دهه آخر قرن بیستم است، به تبع، مقاله حاضر با تاکید به افزایش هزینه های تسلیحاتی در منطقه، تلاش میکند تا با رویکردی تاریخی – تطبیقی ( مقایسه و تحلیل) به این مهم بپردازد که سازوکار مسابقه تسلیحاتی ،ابزار دست قدرت بزرگ فرامنطقه ای برای زمین گیر کردن قدرت بزرگ منطقه ای یعنی ایران است. درست است که ما در این نوشتار تلاش کردیم تا از تحلیل آماری به این مهم برسیم اما واقعیت تحلیل سیاسی بسیار قبل تر و قابل فهم تر  از آمار و ارقام ،گویای این امر است. تجربه آمریکایی ها در جنگ سرد در کنار حضور قدرتمند فعلی آنها در منطقه و جایگاه آنها در جهان و توجه آمریکایی ها به کم کیف اقتصاد رانتی و وابسته کشور های منطقه و بخصوص ایران ، آنها را در اتخاذ چنین سیاستی بسیار ترغیب و تشویق نموده است.

2- رانتی بودن دولت ها، قدرت خرید تسلیحاتی آنها را بالا برده و این امر تدام رقابت تسلیحاتی را تضمین نموده است.

اقتصادعربستان ،امارات متحده عربی ،کویت، قطر  و عراق و ایران مستقیما به در آمد های رانتی حاصل از فروش نفت و گازوابسته هستند بطوری که بیش از 80 درصد هزینه های مورد نیاز دولت از محل فروش نفت وگاز به دست می آید همچنین کشور های عمان و بحرین نیز تا حدودی رانتی به حساب می آیند اما نوع رانت آنها متفاوت از حالت اول است در این حالت رانت مورد نظر از محل کار کارگران خارج از کشور تهیه می گردد بخش قابل توجهی از کارگران این دو کشور در کشور های نفت خیز به کار مشغول هستندمیزان وابستگی دولت به در آمد های رانتی به قدری زیاد است که هر گونه خرید وسرمایه گذاری بدون تصور درآمد های حاصل از نفت و گاز تقریبا غیر ممکن است منطقه خلیج فارس با دارا بودن دو سوم ذخایر نفتی جهان و بیش از 30 درصد ذخایر گازی جهان و همچنین وابستگی به این ذخایر از لحاظ رانتی بودن در بین سایر مناطق همواره رتبه نخست را در اختیار داشته است این کشور ها از اوایل قرن بیست تا به امروز در حد توان خود به استخراج و فروش این ماده خام پرداخته و از این راه برای تامین هزینه های جاری خود استفاده نمود اند، بسیاری از اندیشمنده معتقدند که رابطه مستقیمی بین رانت و حفظ این حکومت ها تا به امروز وجود داشته است. 

3- ایالات متحده آمریکا و حامیان آن، انحصار صادرات تسلیحا ت را در منطقه،  در اختیار دارند.
برای تاکید بر این مسئله نیز هم میتوان از جدول های ارائه شده استفاده نمود و هم با نگاهی به تحولات منطقه و بخصوص پس از فروپاشی شوروی و حملات 11 سپتامبرو حضور نظامی قدرتمند ایالات متحده در خلیج فارس کم و کیف این انحصار را بهتر دریافت.

چرایی شکل گیری مسابقه تسلیحاتی در خلیج فارس

با توجه به مفروضات استنباطی از آمار های ارائه شده و همچنین با نگاه تاریخی به تاریخچه رقابت های تسلیحاتی و کاربست نظریات واقع گرایانه( البته منظور از به کار بردن لفظ واقع گرایی در اینجا فقط استفاده از این نظریه جهت شناخت بهتر وضعیت موازنه قوا آن هم در منطقه می باشدو ما قصد نداریم از این مفهوم به صورت یک چهارچوب نظری برای بحث خود استفاده نماییم) در خصوص شرایط و ویژگی های این نوع رقابت ها، میتوان با طرح چند سؤال منطقی و ارائه تیتر گونه پاسخ های اثبات شده ،به ذکر پیامدها و و در نهایت ارائه پیشنهادهای به منظور سیاست گذاری درست در این خصوص بپردازیم.

در پاسخ به این سؤال که چرا مسابقه تسلیحاتی در منطقه خلیج فارس به وقوع پیوسته است میتوان موارد زیر را بر شمرد:

1- سیاست های ایران هراسی ایالات متحده 6 پادشاهی عرب منطقه را تشویق به اتخاذ چنین راهکاری کرده است.
هدف در اینجا ایران ستیزی و مقابله با جمهوری اسلامی ایران است بر همین اساس به راه افتادن مسابقه تسلیحاتی علاوه بر تقویت نظامی پادشاهی های مذکور در مقابل ایران، باعث تحلیل رفتن منابع اقتصادی ایران خواهد شد البته چنین سیاست های صرفا دامنگیر ایران نبوده و در برهه ای عراق را نیز شامل میشده است و بعبارتی پس از جنگ جهانی دوم و بخصوص پایان جنگ سرد سیاست های هژمونیک آمریکا در منطقه استراتژیک خلیج فارس هیچ مخالفی را بر نتافته است از این روی این رژیم برای برداشتن مخالفان از سر راه خود با سازو کار دوبعدی تحریم وراه اندازی  مسابقه تسلیحاتی جهت تحلیل بردن منابع مادی سعی در تثبیط هژمونی خود داشته است.

2- سود سرشار ناشی از فروش تسلیحات، ایالات متحده و متحدینش را ترغیب می کند تا ضمن شناسایی مناطقی که پتانسیل فروش در آنجا وجود دارد مبادرت به بستر سازی و ایجاد شرایط لازم جهت صادرات ادوات جنگی  نمایند.همچنین در اثبات این مسئله که وقوع رقابت تسلیحاتی در منطقه سود سرشاری را برای صادرکننده ها به همراه دارد به همین مورد اکتفا می کنیم - که اگر این واقعیت را بپذیریم که ایالات متحده از محل فروش ادوات نظامی و جنگی در سراسر جهان سود کلانی را عاید خود می کند- که تنها ایالات متحده آمریکا طی دو سال گذشته بیش از 60 درصد صادرات تسلیحاتی خود را در منطقه خلیج فارس متمرکز نموده است یعنی درآمدی بیش از 100 میلیارد دلار در سال.  

در اینجا حتی اگر کشور های صادر کننده تسلیحات را فاقد اهداف سیاسی بدانیم تلاش آنها برای کسب سود سرشار حاصل از فروش تجهیزات نظامی، منجر به وقوع مسابقه تسلیحاتی می گردد.

3- عداوتهای مرزی، قومی و مذهبی کشور های حاشیه خلیج فارس آنها را بر می انگیزد تا همواره قدرت نظامی خود را در راستایی مقابله با دست اندازی رقبا به مرزها و منابع خود،  در مقاسیه با آنها بالا نگه دارد.

در اینجا شرط حادث شدن مسابقه تسلیحاتی تحریک و بستر سازی عامل فرامنطقه ای در نظر گرفته نمی شود بلکه بستر های لازم برای وقوع چنین رقابتی در فضای آنارشیک نظام بین الملل، در میان خود کشورهای منطقه مذکور وجود دارد. بخصوص با ایجاد رژیم صهیونیستی درمنطقه و با حمایت های غرب و در راس آنها ایالات متحده ، کشور های منطقه به خاطر ترس از تجاوز اسرائیل به خاکشان، بیشتر تمایل به خرید های سنگین تسلیحاتی دارند.

با فروپاشی امپراطوری عثمانی تقسیمات مرزی ناشی از جنگ جهانی اول و دوم منجر به پیدایش واحد های سیاسی غیر طبیعی از لحاظ ویژگی مرزی و قومی نژادی گردید که این مسئله با شکل گیری جنش ها و ایدولوژی ها فرادولتی عربی – اسلامی بیش از پیش موجودیت این دولت ها را به چالش کشید اشخاصی همچون جمال عبدالناصر ، صدام حسین و برخی مذهبیون تلاش نمودند تا این مرزها غیر طبیعی را به نحوی سست یا از میان بردارند که این مسئله تا به امروز وجود داشته و باعث دست اندازی ها و تهدیدات متععدی در میان خود کشور های منطقه گردیده است همچون موردی که منجر به حمله عراق به کویت گردید یا مورد دیگری همچون انتفاضه های فلسطینی ها و درگیری های اعراب با رژیم صهیونیستی و اختلافات مرزی خود عرب های منطقه.

پیامدها و پیشنهادها
در پاسخ به این سؤال که درگیر شدن منطقه در یک مسابقه تسلیحاتی چه عواقب و پیامد های میتواند داشته باشد موارد زیر قابل طرح است:
1- کاهش میزان همکاری ها که ناشی از حاکمیت جو بی اعتمادی در میان کشور ها خواهد بود،همچون موردی که در زمان جنگ سرد در میان دو قدرت بزرگ آمریکا و شوروی شاهد بودیم که حتی این عدم همکاری و یا کاهش قابل توجه آن، به کشور های پیرو نیز سرایت کرده بود در خصوص منطقه خلیج فارس نیز میتوان از مصادیقی همچون مشارکت ندادن ایران در شورای همکاری خلیج فارس ، تلاش برای برقراری امنیت با تکیه بر قدرت فرامنطقه ای ، کاهش حجم مبادلات اقتصادی همچون مورد ایران و امارات طی ماه های گذشته و در نهایت موضه گیری های متفاوت و گاها متضاد پادشاهی های رانتی منطقه در اوپک در برابر ایران اشاره نمود که همگی بیشتر تایید واگرایی درمنطقه است تا همگرایی.

2- تحلیل رفتن منابع مادی تک تک کشورها بخاطر خریدهای غیر ضروری تسلیحات و هزینه های سرسام آور نگهداری از این تسلیحات. با نگاه به امار های ارائه شده و همچنین مقایسه آنها با میزان تولید ناخالص خود این کشور ها با دیگر جهان و علاوه بر این، با تاکید بر این نکته که اکثر خرید های سنگین این کشور ها شامل ادواتی همچون جنگنده ها و بالگرد ها و موشک های پیشرفته ای است که نگهداری از آنها نیازمند تکنسین های زبده و سیستم های پیشرفته می باشد بنابرین هم خریداری این تسلیحات و هم نگهداری از آنها به مقدار بسیار زیاردی نیرو پول نیاز دارد. 

3- حاکمیت جو نظامی گری در منطقه که باعث جایگزین شدن راهکار های نظامی بجایی راهکارهای دیپلماتیک خواهد شد که در این شرایط نظامیان نبض تصمیم گیری  سیاست خارجی را در اختیار خواهند گرفت و زبان دیپلماتیک جای خود را به زور خواهد داد.که نشانه های آن را هم در تاریخ جنگ سرد میتوان به وضوح دید – که اکثر نویسندگان سیاسی نیز در این برهه از تاریخ، دستگاه سیاست خارجی هر دو ابر قدرت را تحت نفوذ مستقیم نظامیان در نظر می گیرند – و هم در رویدادهای قبل از جنگ جهانی اول و کمی قبل تر از آن در وقوع جنگ ها ناپلئونی. در خصوص منطقه خلیج فارس نیز نظامیان انگلیسی در دهه های 50 و 60 و پس از آنها نظامیان آمریکایی در دهه های 90 و دهه اول قرن بیست ویک و در این اواخر نظامیان پادشاهی های عرب منطقه و گاها فرماندهان جمهوری اسلامی ایران ، بخصوص در طی تحولات اخیر جوی کاملا نظامی ـ امنیتی را در منطقه خلق کرده اند که این نظامی گری به تبع موازنه قوای بوده است که آمریکایی ها در تلاش برای راه اندازی آن هستند.

4- دخالت قدرت های فرامنطقه ای در امورات منطقه ، آنهم به بهانه تامین امنیت منابع مورد نیاز خود- که این ویژگی خاص منطقه خلیج فارس است- و آمریکا و انگلیس از این حیث تقدم جهانی در منطقه دارند. از آنجایی که تنش ها با وقوع مسابقه تسلیحاتی اوج می گیرنددر منطقه ای همچون خلیج فارس منافع بسیاری از کشور ها  - که وابسته انرژی این منطقه هستند- در ظاهر به خطر می افتد بنابرین وقوع مسابقه تسلیحاتی بهانه ای برای حضور قدرت ها نیز می تواند باشد همانطوری که حضور نظامی آمریکایی ها آن هم در پایگاه های متعدد کشور های عربی ـ که ایران را خطری برای خود می بینند ـ توجیه کننده حضور آنها در منطقه می باشد. 

5- تنش محور شدن منطقه که منجر به موضوعیت یابی تنش های جزی و تبدیل شدن آنها به تنش های فراگیر خواهد شد.مثل موردی که در خصوص سفر اخیر رییس جمهور ایران به جزیره ابوموسی رخ داد یا مباحث مربوط به تنگه هرمزو ...
برخی از این پیامد ها به طور مستقیم احتمال وقوع جنگ را بین کشور های رقیب افزایش می دهدو برخی دیگر به تاثیر خود را غیر مستقیم بر احتمال وقوع درگیری می گذارند.

اگر بخواهیم با تکیه بر وضعیت ترسیم شده از منطقه خلیج فارسی که در حال حاضر ما مهمترین و مسئله سازترین کشور آن به حساب می آییم و همچنین با دقت در مقدورات و محذورات خود توصیه ها و پیشنهاد های را در راستای بهبود و یا اتخاذ تصمی های مناسبتر برای دستگاه دیپلماسی  ارائه نماییم میتوان موارد زیر را – که در مقابله با تهدید های احتمالی و در راستای کسب منفعت بیشتر است- مطرح نماییم:

1- ما تا حد امکان نمی باست ازمنابع مادی مورد نیاز کشور برای خرید تسلیحات نظامی و یا انجام مانور های متقابل هزینه کنیم.چرا که خطر بروز درگیری مابین ما و این کشور ها به دلایل بسیار زیادی منتفی می باشدو همچنین خطر وقوع درگیری میان ما و سایر کشور ها تا زمانی که ما بهانه لازم را به دست آنها ندهیم دور از انتظار خواهد بود از این روی ما بجایی روی آوردن به مشارکت فعال در مسابقه ای که هدفش فقط زمین گیر کردن اقتصادی ما است می بایست از وقوع چنین رقابتی در منطقه از طریق اتخاذ مواضع سیاسی و شفاف و غیر چالشی جلوگیری نماییم.

2- از آنجایی که سیاست ها قدرت های فرامنطقه ای حاضر در منطقه علیه جمهوری اسلامی ایران طراحی شده اند و در این سیاست ها هدف آسیب زدن به ما با تکیه بر بستر های قبلی و  جدیدالتاسس است می بایست تلاش کنیم تا در شرایط فعلی تاحد امکان از بروز تنش میان خود و سایرین جلوگیری نماییم بخصوص تنش های که اهمیت خاص سیاسی یا اقتصادی ندارند.

3- گفتگو و مذاکره می بایست به صورت یک سلاح همواره در دست ما باشد تا حد امکان نمی بایست ابزار گفتگو را از دست بدهیم.

4- از جهت گیری های تند نظامیان می بایست جلوگیری نمود چرا که نه تنها منجر به قدرتمند نشان دادن کشور نمی شود بلکه وجهه غیر دیپلماتیک به کشور می دهد.

5- به همان میزان که قصد داریم خود را شیر صفت نشان دهیم می بایست ویژگی روباه صفتی خود را نیز حفظ کنیم با این توضیح که در شرایط فعلی بهتر است که بیشتر روباه صفت باشیم تا شیر صفت.

6- از ادبیات دیپلماتیک شناخته شده در سخنرانی ها و مذاکرات خود استفاده کنیم و افراد متخصص و با تجربه ای را برای این منظور استخدام نماییم.

( ۳ )

نظر شما :