امید به تفاهم در سال جدید
دیپلماسی ایرانی: در سالی که گذشت وقایع مهمی در سطح بین المللی به وقوع پیوست. ادامه آشوب و بحران در افغانستان، خروج نیروهای آمریکایی از عراق و تداوم نا امنی در آن کشور، بحران مالی کشورهای اروپایی و دخالت شورای امنیت ملل متحد در موضوع "مسؤلیت حمایت" در بحران لیبی از موضوعات مهم بین المللی در سال جاری بود. اما به واقع مهمترین تحول جهانی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا به وقوع پیوست و آن انقلاب مردم مسلمان کشورهای این منطقه علیه دیکتاتورهایی بود که سالها بر گرده مردم خود سوار بوده و به جای حفظ منافع ملی در پی منافع شخصی خود و اجنبی ها بودند. چه کسی باور می کرد که تومار رهبران سابق تونس و مصر در عرض چند ماه پیچیده شود و این افراد که تا چندی پیش خود را در برابر هیچ کس پاسخگو نمی دیدند به یکباره به زباله دان تاریخ بپیوندند. آیا قابل باور بود که دیکتاتور لیبی که خود را مصون از هر نوع چالش داخلی و خارجی می دانست در عرض چند ماه ساقط شود و به طرز تحقیرآمیزی کشته شود؟ به راستی آیا قابل پیش بینی بود که پس از سرنگونی بن علی در تونس و مبارک در مصر اسلام گرایان اکثریت پارلمان در این دو کشور را بدست آورند؟ تحولات خاورمیانه در این سال محدود به این دوکشور نیست و پایین کشیده شدن دیکتاتور بی رحم یمن از قدرت توسط مردم این کشور نیز پدیده ای کم نظیر در تاریخ معاصر این منطقه است. اکنون بر همگان روشن است که زمان تک صدایی و حکومت فردی به سرآمده است و حاکمان کشورهای منطقه باید بدانند که حتی منافع درازمدت خودشان در گرو دخیل کردن مردم در امور جاری کشور است. بر این اساس است که تنها راه برقراری آرامش در سوریه و بحرین انجام اصلاحات و گفتگو بین دولت و معارضه است.
از تحولات دیگر سال نود تصمیم کشورهای غربی به گسترش تحریم ها علیه ایران از جمله تحریم بانک مرکزی و تحریم خرید نفت بود. جدای از اینکه این تحریم ها چه تاثیری بر ایران دارد، نفس اقدام کشورهای غربی خصومت آشکار با مردم ایران است که این کشورها ادعای حمایت از آن را دارند. از سوی دیگر تهدیدهای رژیم اسراییل علیه ایران در طول سال جاری به اوج خود رسید. تهدید اسراییل و حامیان نومحافظه کار آن رژیم در آمریکا به اقدام نظامی علیه ایران بیش از آن که از یک تصمیم حساب شده نشات گرفته باشد حاکی از استیصال و سردرگمی صهیونیست هاست که با پدیده ایران مستقل و پیشرو در فن آوری های روز دنیا به چه نحو برخوردکنند. آنها به خوبی می دانند که شروع جنگ و ماجراجویی در دست آنهاست ولی زمان و چگونگی پایان آن به هیچ وجه در اختیار آنها نیست. استراتژیست های آمریکا و اسراییل به خوبی بر این امر واقفند که بسیار مشکل است که برای جنگ های امروز حد و مرز مشخص جغرافیایی تعیین کرد و مکان هایی را به عنوان منطق امن مشخص کرد. این واقعیت ها در نظرات تحلیل گران غربی و اسراییلی که مخالف جنگ هستند به روشنی بیان شده است. متاسفانه سازمان های بین المللی در قبال تهدیدات اسراییل علیه تاسیسات هسته ای ایران که همه آنها درچارچوب مقررات پادمان آژانس بین المللی انرژی اتمی فعالیت می کنند و براساس این مقررات مکان های حفاظت شده هستند سکوت اختیار کرده اند. همانگونه که اعضای ان پی تی موظف به رعایت مفاد این معاهده هستند، تاسیسات اتمی کشورهای عضو نیز باید مصون از هر تعرضی باشد و حداقل انتظار از دبیرکل ملل متحد و مدیرکل آژانس این است که تهدیدات علیه این تاسیسات را محکوم نموده و نسبت به عواقب آن هشدار دهند.
پدیده شوم توهین به مقدسات اسلامی توسط برخی ازشهروندان غربی که یا توسط مقامات این کشورها هدایت شده و یا مسؤلین عالیرتبه این کشورها برخورد قاطعی با آن نمی کنند در سال نود وارد مرحله جدیدی شد. در پی سوزاندن قرآن کریم در ایالت فلوریدای آمریکا توسط یک کشیش آمریکایی، این بار نوبت به سربازان آمریکایی در پایگاه بگرام افغانستان رسید تا به بهانه سوزاندن کاغذهای باطله چند جلد از کلام الله مجید را نیز طعمه حریق کنند. این اقدام نظامیان آمریکایی با واکنش شدید مسلمانان افغانستان روبرو شد که در درگیری پلیس با آنان تعدادی کشته شدند. علاوه بر این اعمال توهین آمیز، چندی پیش نظامیان آمریکایی با ارتکاب به یک عمل شنیع دیگر کینه خود را نسبت به مسلمانان نشان دادند. تصویر ادرار کردن سربازان آمریکایی بر اجساد چند شهروند افغانی موجی از نفرت را در میان مردم جهان به ویژه مسلمانان برانگیخت. و بالاخره کشتار اخیر شانزده کودک و زن افغانی توسط یک نظامی آمریکایی در قندهار یکبار دیگر چهره پلید اشغال و تبعات زشت آن در افغانستان را به منصه ظهور رساند. دولت آمریکا قول داده است که این نظامی را محاکمه کند کما اینکه قبلاً قول داده بود که ادرار کنندگان به اجساد افغانی ها را محاکمه کند که پس از گذشت چند ماه هنوز خبری در این زمینه منتشر نشده است. و آخرین نمونه از توهین به مقدسات اسلامی در غرب به آتش کشیدن یک مسجد در شمال فرانسه توسط افراطیون فرانسوی است. براستی چرا چنین اتفاقاتی در غرب در حال وقوع است و چه کسی مسؤل این جنایات است؟ آیا این وقایع اتفاقی است یا دست نهفته ای پشت آن است؟ حتی اگر به دید اغماض بنگریم به این نتیجه می رسیم که سیاست اسلام هراسی که سالهاست در غرب ترویج می شود دلیل اصلی تمامی این حرکات جنایتکارانه و زشت است. در حالیکه از اسلام و مسلمانان به عنوان منشاء ترور و عقب افتادگی یاد می شود چگونه می توان انتظار داشت که یک سرباز که هیچ سنخیتی با جوامع اسلامی ندارد تحت تاثیر این تبلیغات مسموم قرار نگیرد و دست به چنین اعمال پلیدی نزند؟ رهبران جوامع سیاسی و مدنی در غرب باید متوجه این واقعیت باشند که سیاست های مبتنی بر تنفر و کینه عاقبت خوشی به همراه ندارد و تنها از طریق گفتگو و تفاهم می توان امیدوار بود که مشکلات جوامع بشری سر و سامان یابد.
امیدواریم در سال جدید تفاهم جایگزین تهدید و تحریم، دوستی جایگزین دشمنی و عداوت، و عدالت جایگزین زور و تبعیض گردد.
نظر شما :