اعتمادسازی؛ تنها راه برون رفت از بن بست مذاکرات
دیپلماسی ایرانی : زمان آن فرا رسیده که مسئولین جمهوری اسلامی ایران و تیم مذاکره کننده ارزیابی مجددی از برنامه هسته ای ایران داشته باشند. چرا که به نظر می رسد فرصت بسیار مغتنم و مناسبی برای شروع دور جدیدی از مذاکرات به دست آمده است.
می توان گفت که در غرب دو جریان در خصوص چگونگی برخورد با برنامه هسته ای ایران شکل گرفته اند؛ یک گروه معتقدند که باید به دنبال راه حل نظامی رفت و چاره دیگری نیست. ایران در حال نزدیک شدن به نقطه بازگشت ناپذیر و تولید سلاح هسته ای است و وقتی ایران به این نقطه برسد، دیگر کار زیادی نمی توان کرد. این گروه که شامل بسیاری از شخصیت ها و جریانات جناح راست و محافظه کار در اسرائیل مانند بنیامین نتانیاهو و آویگدرو لیبرمن، شماری از رهبران امریکا علی الخصوص آن ها که در حزب جمهوری خواه حضور دارند مانند میت رامنی، احزاب و جریانات راست و محافظه کار در اروپا می شود، به این نقطه رسیده اند که باید هر چه زودتر به ایران حمله نظامی کرد و تاسیسات هسته ای ایران را از کار انداخت.
در مقابل، جریانات معقول و معتدل و میانه روی غربی معتقدند که حمله نظامی به ایران جلوی پیشرفت هسته ای ایران را نمی گیرد. حتی می تواند شرایط خاورمیانه را از این بدتر کند. با توجه به این که ایران توانسته تکنولوژی غنی سازی را به دست آورد، حتی اگر تاسیسات هسته ای ایران مثلا نطنز یا فردو با حمله نظامی از کار بیفتد، ایران می تواند به فاصله کوتاهی در نقطه دیگری از خاک خود تاسیسات تازه ای را می سازد. چون ایران بر این تکنولوژی مسلط شده و می تواند دوباره از صفر شروع کند. این گروه رئیس جمهور امریکا، برخی از رهبران چپ در اسرائیل و چهره های لیبرال، بخش هایی از حزب کارگر در انگلستان، سوسیال ها و لیبرال ها در فرانسه را شامل می شود. در حال حاضر نوعی حالت تعادل میان این دو گروه به وجود آمده که هیچ یک از کفه های ترازو به نفع یک طرف سنگینی نمی کند.
مع هذا، من فکر می کنم باید به این نکته مهم توجه کرد که ما نباید روی این که غرب حمله نخواهد کرد، چندان حساب کنیم. اگر دقت کنید می بینید که ظرف دو ـ سه سال گذشته کفه موازنه به نفع کسانی که طرفدار حمله نظامی به ایران هستند، سنگین تر شده است. در حالی که دو سال پیش این موازنه به نفع مخالفین حمله به ایران بود. این نکته مهمی است که متاسفانه مورد غفلت واقع می شود. دو ـ سه سال پیش تعداد کسانی که موافق حمله نظامی به ایران بودند در اقلیت قرار داشتند، اما ظرف سه سال گذشته بر این تعداد اضافه شده است. اگر دو سال پیش نخست وزیر اسرائیل به امریکا سفر می کرد، نمی توانست برای به عقب انداختن حمله نظامی به ایران، امتیازاتی از امریکا بگیرد. اما امروز، که در روزهای پایانی سال 1390 هستیم، شاهدیم که نتانیاهو در امریکا به طور جدی از حمله نظامی به ایران سخن گفت و با اوباما مخالفت کرد و در نهایت تنها حاضر شد حمله نظامی به ایران را فعلا عقب اندازد و در عین حال امتیازات بسیاری از امریکا اخذ کرد. او مقادیر زیادی هواپیمای پیشرفته، تعداد زیادی بمب های سنگرشکن که می تواند به عمق 40 ـ 50 متری زمین نفوذ کند، سیستم سوخت رسانی در هوا و ... را در ازای عقب انداختن حمله نظامی به ایران از امریکا گرفت. در حالی که دو ـ سه سال پیش وضعیت این گونه نبود. طرفداران حمله نظامی به ایران در امریکا اندک بودند. متاسفانه روز به روز بر طرفداران حمله نظامی به ایران افزوده می شود.
درست است که اگر ایران هدف حمله نظامی قرار گیرد و تاسیسات هسته ای ایران از کار بیفتد، ایران می تواند به فاصله چند ماه در نقطه دیگری از کشور فعالیت های خود را از سر بگیرد؛ درست است که ایران می تواند متقابلا بعد از آن که مورد حمله قرار گرفت، موشک هایی را به سمت اسرائیل روانه کند و حزب الله نیز همین اقدام را انجام دهد، ایران می تواند به نیروهای نظامی امریکا در افغانستان و عراق حمله کند، به پایگاه بزرگ نظامی امریکا در قطر حمله کند، به کشتی ها و رزمناو های امریکایی در خلیج فارس ضربه بزند؛ این ها همه درست است. ایران می تواند به منافع دشمن لطمه بزند، اما نباید فراموش کرد که این استدلال که بسیاری از مسئولین به کار می برند و می گویند که ایران، افغانستان و عراق نیست و نمی شود ایران را به اشغال در آورد، درست است اما ملاحظاتی بر آن وارد است. هیچ کس نمی گوید که ایران، افغانستان یا عراق است. همه اذعان دارند که جمهوری اسلامی ایران به هر حال از درصد قابل توجهی حمایت مردم برخوردار است. در عین حال باید به این نکته هم توجه کرد که بسیاری از کسانی که منتقد و حتی مخالف نظام جمهوری اسلامی ایران هستند، در صورتی که ایران با یک حمله نظامی مواجه شود، با همه وجود می ایستند و در مقابل امریکا و اسرائیل از نظام دفاع می کنند.
اما نکته ای که به آن توجه نمی شود این است که قرار نیست که امریکایی ها ایران را اشغال کنند؛ آن طور که افغانستان یا عراق را اشغال کردند. اتفاقی که می افتد، جنگ زمینی نیست. اتفاق احتمالی این است که صد ها فروند موشک کروز از عرشه رزمناوهای امریکا در خلیج فارس به سمت صد ها هدف در ایران شلیک می شوند. در چند ساعت اولیه بسیاری از تاسیسات زیربنایی از جمله نیروگاه ها، صنایع، کارخانجات، سد ها و ... مورد حمله موشک های کروز قرار می گیرند. این طور نیست که امریکایی ها به ایران بیایند تا با مردم ایران طرف باشند. بحث این است که اگر حمله ای نسبت به ایران انجام شود، آن چنان سنگین خواهد بود که عملا تا سال ها زیرساخت های صنعتی، کشاورزی، تولیدی ایران را فلج می کند. این ضربه به حدی سنگین خواهد بود که اقدامات تلافی جویانه ایران در مقابل آن برای آن ها چندان سنگین نخواهد بود. بازنده نهایی ایران است. چون خساراتی که به جمهوری اسلامی ایران وارد می شود بسیار سنگین خواهد بود.
بنابراین به نظر می رسد بهترین فرصت در دست است که در دور جدید مذاکرات با نیت به توافق رسیدن وارد شویم. رسیدن به توافق غیرممکن نیست. چون مشکل اساسی غربی ها در رابطه با بحث هسته ای ایران این است که اطمینان ندارند برنامه هسته ای ایران منتهی به ساخت سلاح هسته ای نشود. هیچ کس با برنامه هسته ای ایران مخالف نیست. آن ها می خواهند تضمین هایی داشته باشند که مطمئن باشند ایران به سمت تولید سلاح هسته ای نمی رود. این خواست غربی ها است. خواست ایران این است که برنامه هسته ای بتواند جلو رود. من فکر می کنم در این دو خواسته اساسی و بنیادی، اتفاقا میان ایران و غربی ها اختلافی وجود ندارد. اگر ایران می خواست سلاح هسته ای تولید کند، می شد گفت که اختلاف وجود دارد. در حالی که این گونه نیست. غربی ها نگران هستند که ایران سلاح هسته ای تولید کند، ایران هم همواره گفته است که قصد تولید سلاح هسته ای را ندارد. ایران هموار گفته است که برنامه هسته ای باید به پیش رود، غربی ها هم گفته اند که در اساس با برنامه هسته ای ایران مشکلی ندارند و حتی حاضرند کمک هایی هم بدهند.
بنابراین همان طور که اشاره شد، مسئله بی اعتمادی دو طرف به یکدیگر است که می توان با استفاده از ساز و کارهایی این بی اعتمادی را کمتر و کمتر کرد. یک میانجی که مورد اطمینان دو طرف باشد می تواند این روند را تسهیل کند. تیمی مرکب از ترکیه، روسیه، برزیل و حتی یکی دو کشور اروپایی که سیاست خصمانه ای با ایران ندارند مانند ایتالیا و اسپانیا می توانند مورد اطمینان دو طرف قرار گیرند و منظما برنامه هسته ای ایران را ارزیابی کنند و مورد نظارت قرار دهند و غرب اطمینان پیدا کند که هر گاه ایران بخواهد به سمت تولید سلاح هسته ای حرکت کند، این سیستم هشدار خواهد داد. یا مثلا سیستمی را ایجاد کرد که غنی سازی در ایران از حد مشخصی بالاتر نرود و یک سیستم بازرسی در ایران وجود داشته باشد که مرتب بر برنامه هسته ای ایران نظارت کند و ببیند که برنامه هسته ای ایران انحرافی ندارد.
مشکل اساسی در بی اعتمادی طرفین به یکدیگر است. روی اصل مسئله مشکلی وجود ندارد. غربی ها هیچ گاه نگفته اند که برنامه هسته ای ایران باید از بین برود. حتی غربی ها حاضرند که به ایران کمک کنند. زمان آن فرارسیده که به جای به کار گرفتن تکنولوژی که با زحمت زیاد پیشرفت می کند یا از بازار قاچاق تکنولوژی های دست چندم و قدیمی تهیه کنیم، از تکنولوژی های پیشرفته و جدید استفاده کرد؛ مشروط بر این که فضا تغییر کند و از این فضای رویارویی و دشمنی به سمت فضایی حرکت کنیم که در آن ایران بتواند برنامه هسته ای خود را به پیش ببرد و غرب نیز اطمینان کامل پیدا کند. اگر این وضعیت به وجود آید، فکر می کنم موازنه ای که بین مخالفین و موافقین حمله نظامی به ایران ایجاد شده، تغییر کند و به تدریج تعداد کسانی که طرفدار حمله نظامی به ایران هستند کاهش پیدا کند و ایران می تواند خطر را دفع کند./12
نظر شما :