تضعیف مقاومت تضعیف امنیت ملی ایران است
سوریه وجه مشترک منافع غرب و شرق
دیپلماسی ایرانی: اگر تحرکات و تصمیمهایی که در سازمان ملل و یا سایر مجامع اتفاق میافتد را به تمامی کشورهای عربی نسبت دهیم، توصیف دقیقی نیست. به نظر میرسد که باید بخشی از کشورهای عربی را تحتعنوان دولتهای غربگرا و یا غیرمستقل عربی به عنوان آن بخش از دولتهای عربی نام ببریم که بدونآنکه خودشان منفعتی داشته باشند، تلاش میکنند در راستای پیشبرد سیاستهای خاورمیانهای ایالات متحده و اروپا جنگ بینالمللی در سوریه ایجاد کرده و یا آن را تشدید کنند تا موفق شوند دولت فعلی را سرنگون کنند. برهمین اساس محوری را که تحت عنوان دولتهای غیر مستقل عرب نامگذاری میکنیم این محور است، چراکه شاهد مخالفتهای عراق، لبنان و الجزایر بودیم و همچنین برخی از کشورهایی که امروزه دچار بحران داخلی هستند،آنها نیز حضور چندان موثری در این تصمیمگیریها ندارند. شاید صحنهگردانان اصلی این حادثه عربستان و قطر هستند.
موضوع مورد توجه این است که کشوری همچون عربستان با بحرانهای جدی روبروست و تا به امروز هم با تمامی تلاشهایی که از جانب اروپاییها و ایالات متحده و کشورهای عربی صورت گرفته، نتیجهای حادث نشده است و حتی نتیجه برخی از این فعالیتها برضد خود آنها هم تمام شده است. به عنوان مثال فرستادن ناظران عرب تنها بخشی از حقایق سوریه را آشکار کرد و به همین دلیل با عصبانیت کشور پیشنهاددهنده که کشور قطر بود، شد و کار هیات نیمهتمام ماند که درنهایت سوریه را ترک کردند. همچنین تلاشی که در شورای امنیت انجام شد و در نهایت ناکام ماند. در حیقیت کشاندن بحث سوریه به شورای امنیت نشان داد، هرچند غربیها و کشورهای وابسته به آنها در خاورمیانه تلاش دارند تا با ابزارهای بینالمللی سوریه را وادار به تسلیم کنند، اما درعمل شاهد بودیم که فضای بینالمللی روند یکسویه را برنمیتابد و در دورانی که غربیها احساس کردهاند که میتوانند به صورت یکجانبه فضای بینالمللی را تسلیم خود کرده، گذشته و در مقابل روسیه فعال شده است.
روسیه و چین هم در پی کسب منافع خود هستند و احساس میکنند که اگر امریکا بتواند سرنوشت سوریه را تغییر دهد، طبیعتا تسلط امریکاییها بر منطقه خاورمیانه بیشتر خواهد شد که چنین روندی به هیچوجه با منافع چین و روسیه سازگار نیست. بر همین اساس این دو کشور سعی دارند تا اندازهای از تسلط و نفوذ غرب در خاورمیانه بکاهند. بنابراین بحث سوریه تا اندازهای صحنه زورآزمایی این دو قطب است و یا به نوعی شاهد قطببندی کلاسیک شرق و غرب اما در پوششها و قالبهای جدید هستیم. به طور طبیعی سوریه در حوزه نفوذ بلوک شرق به صورت سنتی قرار میگیرد. همچنین امروزه موقعیتی احیاء شده و بعید است که بلوک شرق بخواهد از حوزه نفوذ خود در خاورمیانه کم کرده و سهم خود را به بلوک غرب واگذار کنند.
نزاع قومی در منطقه
کسانی که در سوریه آتش جنگ داخلی را شعلهور میکنند، همان تروریستهایی هستند که از سال 2003 تا به امروز در عراق مشغول فعالیتهای تروریستی هستند و یا در افغانستان حضور داشتند. این تروریستها هیچگاه سنی و یا حتی مسلمان محسوب نمیشوند، چراکه هیچکدام از اهل سنت و هیچ فرد مسلمانی حاضر به انجام اینگونه فعالیتهای تروریستی وحشیانه نبوده و نیست. بنابراین چنین مسایلی پیش از آنکه بحث اعتقادی و دینی داشته باشد، فعالیت کور تروریستی است با هدف احیاء منافع غرب در منطقه خاورمیانه که برنده اصلی این فعالیتهای تروریستی امریکاییها و اروپاییها و رژیم صهیونیستی هستند. نکته جالب توجه این است که فعالیتهای تروریستی به نام سلفیگری یا اسلام اتفاق میافتد، تا به امروز یکبارهم منافع رژیم صهیونیستی را تهدید نکرده است و این مساله علامت سوال بزرگی ایجاد میکند که اگر گروههایی که خود را مسلمان تندرو مینامند و از مفاهیم مقدسی همچون جهاد سوءاستفاده میکنند، چرا تا کنون از بدو تاسیس در اواسط دهه نود میلادی تا به امروز یکبار هم به عنوان نمونه منافع رژیم صهیونیستی را زیرسوال نبردهاند و یا تعرضی به این رژیم نکردند و چرا بیشترین فعالیت آنها در کشورهای اسلامی و علیه مسلمانان است؟ مثلا چرا در عراق، افغانستان، پاکستان و حتی امروز در سوریه و علیه مسلمانان است؟ بنابراین چنین بحثی ریشه قومی ندارد و به همان منازعات بینالمللی کلان مربوط است.
در پایان باید گفت که در منطقه خاورمیانه شاهد صفبندی دوگانهای هستیم. صفبندی غرب که عمده بازیگران آن رژیم صهیونیستی و کشورهای غیرمستقل عربی هستند وصفبندی محور مقاومت که شامل جمهوری اسلامی ایران، سوریه و لبنان است. بر همین اساس هرگونه تلاش برای تضعیف محور مقاومت به نوعی آسیب رساندن به امنیت ملی کشورهایی همچون ایران و دیگر کشورهایی که عضو محور مقاومت محسوب میشود.
منبع: تحریریه دپلماسی ایرانی
نظر شما :