کبریت سوریه در انبار التهاب منطقه
خاورمیانه به تب و تاب عادت دارد
دیپلماسی ایرانی: موضوع سوریه از این منظر قابل بررسی است که این کشور به دلیل آنکه همانند سایر کشورهای عربی درمنطقه فاقد نهادهای دموکراتیک بوده، این کمبود تکامل و توسعه سیاسی امروز گریبانگیر این کشور شده است. این موضوع که تا چه اندازه دستهای خارجی درکار است و کسانی که در خیابانهای سوریه هستند خودجوشند نیز بحثهای اطلاعاتی و امنیتی است. اما آنچه که امروز مورد توجه است جریانی است که در سوریه شکل گرفته و کشورهای عربی همچون قطر و عربستان و دولت سنی لبنان و یا عوامل قدرتمندی در ترکیه موافق این جریان هستند که با بشاراسد مقابله کرده و وی را تضعیف کنند. به نظر میرسد که این تحولات در سوریه بسیار عمیق شده و دیگر با آشتی ملی و مذاکرات مشکلات سوریه حل نشود. سوریه امروز فاقد سازوکاری است که بتواند مخالفین را وارد ساختار قدرت کند، چراکه در این کشور تحزب وجود ندارد و در نتیجه به راحتی گروهی نمیتواند وارد ساختار قدرت شود و مکانیزمی برای آن وجود ندارد. بنابراین مساله سوریه هر روز وخیمتر میشود و ابعاد وسیعی پیدا میکند. از سوی دیگر دولت سوریه مقاومت میکند و از همه طرف فشارها بر دولت بشاراسد وجود دارد. در نهایت به نظر میرسد که این بحران عاقبت خوبی نخواهد داشت.
در چنین شرایطی منطقه نیز از موقعیت با ثباتی برخوردار نیست،چراکه در دورانی هستیم که عراق با بحرانهایی روبروست، کردها از سوی دیگر، لبنانی که بر روی بمب ساعتی است و هر لحظه آماده انفجار است و مصری که تقریبا دولت و ثباتی ندارد. بنابراین منطقه با ثباتی نیست، اما تمامی این مسایل دلیل نمیشود که اگر سوریه وضعیت وخیمی پیدا کند، منطقه منفجر شود. در خاورمیانه هر چند سال یکبار بحران بزرگی داریم و برخی تحلیلگران پیش از بحران بر این باورند که اگر این بحران وخیم شود، منطقه به آتش کشیده خواهد شد. اما من بر این باورم که با هر اتفاقی در کشوری به شکل مجرد، منطقه به آتش کشیده نمیشود. چراکه ضریب تحمل ناامنی در منطقه بالاست. به این دلیل که همانند این مسایل را پیش از این در مورد عراق و افغانستان داشتیم و درنهایت شاهد بودیم که در کل منطقه اتفاق خاصی رخ نداد. اما به طور قطع صدماتی بوجود خواهد آمد، به عنوان مثال در لبنان به شدت تغییراتی در ساختار قدرت ایجاد خواهدشد. چراکه اگر دولت سوریه تغییر کند، سنیهای لبنان تنها گروهی بوده که با هیچ کشوری پیمانی نداشتند، به عبارت دیگر همانند مسیحیهای لبنانی نبودند که به واسطه همسایگی با اسراییل از کمکهای آنها برخوردار شوند. از سوی دیگر شیعیان نیز حمایت سوریه و یا کشورهای دیگر را همراه خود داشتند. اما سنیها این حمایتها را به شکل فیزیکی نداشتند. بنابراین اگر سوریه به دست مخالفان بشاراسد بیفتد، جایگاه گروههای سنی و مخالف حزبالله تقویت خواهد شد. اما از دیگر تبعات منفی آن مساله کردهاست که ممکن است در سوریه آغاز شود. با تشدید بحران در سوریه و اوضاع عراق تقریبا دو کشوری که میزبان تعداد زیادی از کردها هستند، دچار بیثباتی و ناامنی شده که این روند ممکن است بحث استقلالطلبانه کردها را افزایش دهد. کردهای سوریه به همان اندازه با مردم خود نامانوسند که کردهای عراق.
عوامل بیثباتی در سوریه
کشورهایی هستند که سالها به دنبال تغییر رژیم در سوریه بودند و پس از مرگ حافظ اسد احترامی که کشورهای عربی برای حافظ اسد و موقعیت سوریه قایل بودند، به نوعی تضعیف شد. اگرچه حافظ اسد برخلاف جریان کلی در میان اعراب و همگام با منافع شوروی حرکت میکرد و حتی در جنگ ایران و عراق نیز تصمیم گرفته بود تا از ایران حمایت کند. اما به دلیل هوش سیاسی که داشت در برخی از مناقشات منطقه، نقش مثبتی ایفا میکرد و همین امر سبب شده بود تا کشورهای عربی که همپیمان امریکا بودند، احترام خاصی برای وی قایل باشند. بر همین اساس سوریه از حمایت کامل شوروی برخوردار بود. باید توجه داشت بشاراسد زمانی قدرت را بدست گرفت که دیگر شوروی وجود نداشت و منطقه نیز شکل دیگری پیدا کرده بود. به عبارت دیگر مساله فلسطین محوریت خود را برای اعراب از دست داده و تقریبا اعراب شکست را در برابر اسراییل پذیرفته بودند. بنابراین هیچگاه بشاراسد آن جایگاه را در میان اعراب پیدا نکرد و کم کم در مورد مساله لبنان با عربستان و اردن مشکل پیدا کرد، اتحادی در آن زمان وجود داشت که حتی مصر نیز با عربستان همسو شده بود. بنابراین این بحران از همان زمان آغاز شد و دیگر شوروی وجود نداشت تا از اسد حمایت کند و از سوی دیگر ایران هم از این کشور دور بود. در نتیجه موقعیتی ایجاد شد که امروزه شاهد آن هستیم،ممکن این بحران از داخل سوریه جرقه خورده باشد اما کشورهای عربی هم سعی میکنند بر این آتش بنزین ریخته و آن را مشتعلتر کنند. چراکه انگیزه برای از بین بردن دولت فعلی سوریه در برخی از کشورهای عربی و غربی بسیار قوی است.
اما به نظر میرسد که اسراییلیها در این فرایند و با تغییر دولت سوریه نفع چندانی نخواهندبرد و حتی به باور من ضرر هم خواهند کرد. چراکه اگر سوریه تبدیل به کشور بیثباتی شود و دولت سوریه از هم بپاشد، اسراییل ضرر زیادی خواهد کرد. به این دلیل که اسراییلیها امروز با دولتی طرفند که حاضر بود با آنها ارتباطاتی برقرار کرده و یا حداقل توان پیشبینی مواضع آنها وجود داشت. اما اگر قرار باشد گروههای مختلف با تفکرات متفاوت روی کار آیند، اسلامگرایان افراطی و سلفیها شانس بیشتری خواهند داشت که در نهایت به ضرر اسراییل خواهد بود.
نظر شما :