هدف تهران است نه دمشق

۲۳ بهمن ۱۳۹۰ | ۱۲:۳۵ کد : ۱۸۹۷۸۶۲ سرخط اخبار
پاتریک سیل
آنچه در سوریه می گذرد دیگر صرفا یک مساله و دغدغه سوری نیست.از چهارمین روز ماه فوریه که روسیه و چین در شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه ضدسوری را که خواهان کنارزده شدن بشار اسد رئیس جمهوری این کشور از قدرت بود، تصویب کردند دیگر مساله سوریه از مرز ماجرایی صرفا داخلی عبور کرده و به دغدغه ای بین المللی تبدیل شد. پرونده سوریه دیگر بقای بشار اسد در قدرت یا وداع او با این کرسی نیست. چین و روسیه با این حرکت مشترک خود نشان دادند که اهداف مشترکی هم در خاورمیانه دارند که عزم خود را برای حفاظت از آنها جزم کرده اند. مسکو و پکن نشان دادند که دیگر نمی توانند خاورمیانه را به آمریکا و متحدانش در غرب ببخشند و سر خود را با دیگر نقاط جغرافیایی گرم کنند.

روسیه از مدت ها پیش منافعی در خاورمیانه بخصوص سوریه داشته است. چین نیز که اصلی ترین مصرف کننده نفت ایران است با تحریم های غرب علیه تهران موافقت نکرده و نخواهد کرد. چین تلاش های امریکا را برای گسترش نفوذ خود در منطقه آسیای شرقی نیز خنثی کرده است. با این اوصاف می توان مه جنگ سرد را که بر فراز منطقه گسترده شده است به خوبی دید.

ماجرای سوریه از ابتدای آغاز آن دو لبه داشت: داخلی و بین المللی. در سطح داخلی عده ای از مردم این کشور به دنبال تکرار تجربه تونس و مصر بودند. با بالا گرفتن اختلاف ها صحنه اعتراض های داخلی زشت و زشت تر شده و البته هر دو طرف هم اشتباهاتی را مرتکب شدند. اشتباه دولتمردان در برخی مناطق توسل به زور بود و شاید اگر بشار اسد زودتر زنگ اصلاحات را به صدا درمی آورد آتش این معرکه گسترده تر نمی شد.
اما اشتباه اپوزیسیون هم دست به سلاح شدن و تشکیل ارتش آزادی بخش سوریه بود. اسلام گراهای افراطی و نیروهایی که از بدنه ارتش جدا شده بودند علیه بشار دست به سلاح شدند. مخالفان بشار هم نه مشهور بودند و نه توانمند. شاخه سوری اخوان المسلمین اصلی ترین گروه مخالف قدعلم کرده در برابر بشار اسد بود. این شبه نظامیان پس از تلاش های تروریستی برای ساقط کردن حکومت حافظ اسد در سالهای 1977 تا 1982 ، کینه خاندان اسد را به شکل طایفه ای در دل داشتند. هیچ دولتی با هرنوع آب و رنگ سیاسی که تصور کنید نمی تواند خیزش های مسلحانه مردم خود را تحمل کرده یا با سکوت و مدارا گلوله را پاسخ دهد. میزان تلفات در یازده ماه گذشته بسیار بوده و برخی آن را در جبهه مخالفان دست به سلاح برده رقمی مابین 5 تا 6 هزار نفر می دانند و در جبهه نیروهای امنیتی 1500 نفر. البته به صحت و سقم این ارقام نمی توان مطمئن بود چرا که در اینچنین درگیری هایی بالا و پایین بردن آمار از ترفندهای طرفین درگیر است.

اما دومین سطح از این ناآرامی ها بحث بین المللی آن بود. چین و روسیه با حمایت های پشت پرده قدرت های نوظهور دیگر مانند برزیل و هند در برابر اراده امریکا و غرب در شورای امنیت ایستادند. خشم امریکایی ها از این ایستادگی مخالفان در سخنان هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه که این حرکت چین و روسیه را مصداق خیانت خواند،کاملا مشهود بود. اما شورای دوستان سوریه که ابتکار ناشیانه امریکایی ها بود اوضاع را در سطح بین المللی وخیم تر کرد.

اما در لایه های زیرین تقلای غرب و آمریکا برای پایان دادن به حکومت بشار اسد، ترس از ایران نهفته است. جرم ایران این است که نمی خواهد بله قربان گوی سیاست های امریکا در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس باشد. علاوه بر این اسرائیلی ها برنامه هسته ای ایران را بهانه کرده و این کشور را خطری برای امنیت خود می خوانند. در سه دهه گذشته ایران، سوریه و حزب الله لبنان سه عضو مثلث مقاومتی بودند که مانع از سلطه طلبی های تل آویو در منطقه شدند. اسرائیل سالهاست که با علم کردن پرونده هسته ای ایران، امریکا و غرب را دوشادوش خود و مقابل تهدید فرضی اش نگاه داشته است. همین حرکت های اسرائیل بود که منجر به تشدید تحریم های غرب علیه ایران در حوزه نفت و محدود کردن فعالیت بانک مرکزی شد.

اما حقیقت دعوا بر سر سلطه کشورها بر منطقه خاورمیانه نهفته است. برنامه هسته ای ایران کوچک ترین خطری برای امنیت رژیم صهیونیستی و دوستان غربی اش نیست. رژیم اسرائیل پیشرفته ترین تسلیحات هسته ای را در اختیار دارد و می تواند هر زمان از آنها استفاده کند. علاوه بر این ایران نیز خود را درگیر هیچ گونه مجادله و مناقشه هسته ای نمی کند. البته که ایران مجهز به سیستم هسته ای می تواند آزادی رژیم اسرائیل در منطقه را محدود کند. با این ایران، اسرائیل نمی تواند به هر همسایه ای که اراده کند حمله کرده و استقلال و امنیت آن را زیر سوال ببرد.

رژیم اسرائیل به دنبال احیای قدرت کمرنگ شده خود در منطقه است. این رژیم در سال 2006 میلادی با هدف نابودی کامل حزب الله لبنان به این کشور حمله کرده اما ناکام ماند. جنگ های 2008 و 2009 در غزه با انگیزه مهار حماس بود و به بن بست خورد. این جنگ ها به تخریب رابطه میان رژیم اسرائیل و ترکیه هم انجامید. خیزش اخوان الملسمین در مصر پس از سقوط حسنی مبارک معاهده صلح میان قاهره و تل آویو را که تاریخ آن به 1979 بازمی گردد، بر باد داد. در حال حاضر سیاستمداران اسرائیلی به دنبال وادار کردن امریکا به زانو در آوردن ایران به نفع تل آویو هستند. این همان حرکتی است که نئوکان های امریکایی در سال 2003 برای وادار کردن واشنگتن به حمله به بغداد و سرنگونی صدام حسین انجام دادند. اسرائیل در آن زمان از عراق و شخص صدام حسین واهمه داشت.

امریکا در منطقه خاورمیانه هم شاهد عقب گردهای جدی بوده است: جنگ فاجعه بارعراق ، نبرد بی پایان در افغانستان ، افزایش انزجار مسلمانان از آمریکا بخصوص در یمن، پاکستان و شاخ آفریقا. برخی تندروهای امریکایی گمان می کنند که مهار ایران یا تغییر نظام در این کشور می تواند آبرو و اعتبار از دست رفته آمریکا را احیا کند اما این باور نیز خیالی بیش نیست.
اعراب حاشیه خلیج فارس با غولی که از ایران برای خود ساخته اند پای خود را به این مناقشه باز کردند. آنها از تسلط شیعیان بر منطقه به رهبری ایران واهمه دارند. قطر در حال حاضر رهبری این کمپین عربی را که به غرب و آمریکا برای مواجهه با سوریه پیوسته، بر عهده دارد. اما گویا اعراب فراموش کرده اند که آتش این جنگ در مرحله نخست به چشم خود آنها خواهند رفت. وزیر کشور قطر در کنفرانس امنیتی مونیخ جملاتی را به زبان آورد که به نظر من منطقی و عاقلانه است: حمله نظامی به ایران راهکار برون رفت از بن بست نیست. تحریم ها نیز اوضاع را بدتر خواهد کرد. من اعتقاد دارم که باید راه گفتگو را انتخاب کنیم.
منبع: گلف نیوز
 

نظر شما :