به مناسبت روز روسیه در دیپلماسی ایرانی
میراث پوتین ؛ پوتینیسم به جای کمونیسم
ولادیمیر پوتین در حالی کاخ ریاست جمهوری را ترک میکند که روسیهای قدرتمند را برای جانشیناش به میراث میگذارد؛ روسیهای که در حوزه خارجی با اتکا به دیپلماسی فعال به عنوان قدرتی مدعی مطرح شده است.
چهارشنبه ولادیمیر پوتین پس از هشت سال در حالی کاخ ریاست جمهوری روسیه را ترک میکند که روسیهای قدرتمند را برای جانشیناش به میراث میگذارد؛ روسیهای که در خانه اعتماد به نفش زایل شده خود را پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 بازیافته و در حوزه خارجی با اتکا به دیپلماسی فعال به عنوان قدرتی مدعی در سطح جهانی باز مطرح شده است.
اما رد سیاستهایی که از دوران کمونیستی در روسیه قدرتمند امروز باقی ماندهاند و از مرد فولادینی چون پوتین به وارث مورد حمایت او یعنی دیمیتری مدودف به میراث میرسند از قریب 18 سال پیش که بوریس یلتسین، رییسجمهور وقت روسیه پایان اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی را اعلام کرد برجستهتر و نمایانتر شدهاند.
زمانی که پوتین در سال 1999 ریاست جمهوری را در روسیه به دست گرفت، روسیه جز ویرانهای نبود؛ اقتصاد به سختی نفس میکشید و درآمد متوسط هر کارمند روس از 80 دلار در ماه تجاوز نمیکرد، تمامیت ارضی و هماهنگی درونی به واسطه فعالیتهای رهبران محلی که اندیشه استقلال در سر داشتند از همیشه متزلزلتر شده بود و آثار روانی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به شکل خود باختگی در برابر غرب همچنان عیانترین خصیصه فرهنگی مردم روسیه به شمار میرفت. در این میان شورشیان تجزیه طلب چچن نیز موجی از حملات تروریستی در سراسر کشور راه انداخته بودند.
اکنون با گذشت اندکی بیش از هشت سال از آن زمان روسیه به هر لحاظ متحول شده است و رای دهندگان روس نیز چنین تحولی را بیش از هر چیز به حساب فعالیتها و سیاستهای پوتین میگذارند. او در حالی پس از هشت سال از کاخ کرملین بیرون میرود که نرخ محبوبیت او در بین مردم روسیه بیشتر از 70 درصد است؛ رقمی بیسابقه برای رهبری که از راس قدرت کناره میگیرد. اما «کناره گرفتن از صدر قدرت» نکتهای است که بسیاری از تحلیلگران را درباره آینده روسیه، پوتین و جانشین او دچار تردید میکند.
پوتین قرار است فردای مراسم تحلیف مدودف در دوما، در همین «خانه» ملت روسیه با اتکا به حزب «روسیه متحد» که به تازگی رهبری آن را به دست گرفته است و با وعده مساعد مدودف به نخستوزیری روسیه برگزیده شود. هر چند بر اساس قانون اساسی روسیه مقام ریاست جمهوری بالاتر از نخستوزیری است و اختیار تعیین و انحلال دولت را دارد، اما نظام سیاسی روسیه آنقدر انعطاف دارد که نخستوزیری قدرتمندتر از رییسجمهور را نیز بپذیرد به ویژه آن که این نخست وزیر پوتین باشد. در واقع ابزار قدرتمندی که پوتین برای تداوم حکومت «تزاریاش» بر روسیه در اختیار دارد علاه بر حضور دوستی مطیع در کرملین، اکثریت دو سومی «روسیه متحد» در دوماست.
این حزب که هیاتی متشکل از تکنوکراتهای فاقد هویت و استقلال سیاسی است پیروزی چشمگیر خود را در انتخابات دسامبر 2007 دوما مرهون هزینه کردن از محبوبیت «پوتین» است و اکنون که او به طور رسمی در مقام رهبری این حزب قرار گرفته، رای و اراده «روسیه متحد» چیزی نیست جز رای و اراده پوتین. در واقع نگاه کردن به دومای امروز روسیه با اندکی طبع طنز مانند دیدن صحنهای از فیلم «جان مالکوویچ بودن» است: مثل این است که روی 315 کرسی از 450 کرسی دوما مردانی نشستهاند که همه چهره سنگی پوتین را دارند. پوتین «بزرگ» با اتکا به حضور 315 آقای «پوتین» در دوما نه تنها قدرت استیضاح ریاست جمهوری را دارد بلکه میتواند قانون اساسی روسیه را نیز اصلاح کند؛ قدرتی که به پیشبینی موسسه تحقیقاتی «آکسفورد آنالیتیکا» حتی ممکن است به تغییر نظام جمهوری روسیه به جمهوری پارلمانی منجر شود که در آن نخستوزیر مقام اول و مرجع قدرت سیاسی محسوب میشود و رییسجمهور تا حد مقامی تشریفاتی تنزل کرده است. در چنین شرایطی پوتین میتواند تا روزی که دوما از او حمایت میکند بر سر کار بماند بی آنکه قانون اساسی قید و بند و محدودیتی برای حکومت او پدید آورد.
به نظر میرسد شخص پوتین نیز معتقد است با دستآوردهایی که در هشت سال ریاست جمهوری داشته استحقاق حکومتی طولانیتر را بر این کشور غنی به لحاظ ذخایر انرژی دارد. او چندی پیش در گفتگویی درباره جمع بندی دستآوردهای کلید هشت ساله خود گفت: «ما [روسیه] را از نو خلق کردیم». او در این اظهار نظر که یکی از آخرین سخنان وی در مقام رییسجمهور به شمار میرفت در تشریح مختصر دستآوردهای ریاست جمهوریاش گفت: «ما توانستیم تمامیت ارضی کشور و اتحاد ملی را بار دیگر در شرایط ثبات قرار دهیم ... قاعده و اساس نهاد اقتصاد روسیه را بار دیگر پیریختیم و اکنون یکی از اقتصادهای پیشرو [در جهان] محسوب میشویم.»
در مقایسه با روزهای اولیه حضور پوتین در کرملین، چچن به منطقه به نسبت آرام تبدیل شده است، تقریباً تمامی رهبران شورشیان چچن کشته شدهاند و حرکتهای اسلامی تندرو و تروریستی بیرمقی که در این ناحیه باقی ماندهاند توان پا فراتر گذاشتن از حیطه مرزهای چچن را ندارند. تجزیه طلبان چچنی از یک تهدید امنیت ملی و تمامیت ارضی روسیه به جریان بیرمق محلی تبدیل شده که اندک اندک محو میشود.
علاوه بر این، اقتصاد یک تریلیون دلاری روسیه و نرخ رشد اقتصادی خیره کننده 7 درصدی به لطف قیمت گزاف انرژی در سالهای اخیر و اصلاحات مربوط به اقتصاد بازار آزاد که در سالهای اولیه ریاست جمهور پوتین به مرحله اجرا گذاشته شدهاند دستآوردهای محسوستری از دوران پوتین برای مردم روسیه به شمار میروند. اکنون درآمد ناخالص داخلی از زمانی که پوتین به عنوان کفیل ریاست جمهوری جانشین موقت یلتسین شد شش برابر شده است، متوسط درآمد ماهانه کارمندان و کارگران روس با افزایش 800 درصدی به 640 دلار در ماه رسیده است، روسیه 110 میلیاردر (به واحد پول دلار) دارد، و شرکتهای عظیم روسی با اتکا به این اقتصاد قدرتمند جای خود را در بازارهای اروپایی باز میکنند.
روسیه که زمانی شاهد خروج بیرویه متخصصین خود بود و نیروهای کار این کشور در راس آمار مهاجران کشورهای غربی قرار داشتند، اکنون در پایان دوران پوتین به تمهیداتی میاندیشد تا شهروندی مهاجرانی را که شمارشان رو به افزایش است تسهیل کند. روسیه که شاهد گسیل نیروی کار خارجی به ویژه از کشورهای سابق اتحاد جماهیر شوروی به این کشور بوده است از سال 2005 روند اعطای اقامت و شهروندی به این افراد را تسهیل کرده است و شاید در آیندهای نه چندان دور ناچار شود برای تامین نیروی کار اقتصاد پویای خود این قانون را به اتباع دیگر کشورها که به روسیه مهاجرت میکنند نیز تعمیم دهد.
الکسی کودرین، وزیر اقتصادی روسیه در دولت پوتین با جمعبندی شرایط حاضر میگوید: «ما اکنون حس اعتماد به نفس بیشتری داریم. دولت دیگر تنها وظیفهای پر کردن چالههای باقی مانده از دوران قبل نیست و ما اکنون میتوانیم برای اهداف دراز مدتتری برنامهریزی و به آیندهای دورتر فکر کنیم.»
اولگ گئورگیویچ، زندانی که تازه آزاد شده و آمده است تا تمرینات رژه تانکها و سکوهای متحرک پرتاب موشکهای بالستیک هستهای را در میدان سرخ مسکو تماشا کند به خبرگزاری رویترز میگوید: «دوباره خواندن روزنامه را شروع کردهام چون در روزنامهها این روزها چیزهایی مینویسند که آدم احساس غرور میکند.» رژه روز پیروزی که امسال در دنباله زنجیره مراسم تغییر و جابجاییها قرار گرفته و جمعه (پس از ادای سوگند ریاست جمهوری مدودف در چهارشنبه و تعیین پوتین به نخستوزیری در روز پنجشنبه) در میدان سرخ برگزار میشود برای اولین بار از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شاهد عبور تانکها و سکوهای متحرک پرتاب موشکهای هستهای است؛ اقدامی که به زعم تحلیلگران و رسانههای غربی نشانهای از احیای نظام هژمونیکی است که روسیه از سلف سیاسیاش یعنی اتحاد جماهیر شوروی به ارث برده است.
این مساله در کنار آغاز مجدد گشتهای هوایی بمبافکنهای دوربرد و استراتژیک روسیه در آسمان بینالمللی که از یک سو مرزهای ژاپن و از سوی دیگر مرزهای شمالی ناتو را در آسمان نروژ و اسکاتلند و دانمارک تهدید میکند یکی از عوامل تنشزا بین غرب و روسیه به ویژه در ماههای آخر ریاست جمهوری پوتین بوده است. به این ترتیب به نظر میرسد آن چه در پایان دوران ریاست جمهوری پوتین به جانشین وی به ارث میرسد بیش از آن که به روسیهای شبیه باشد که خود پوتین هشت سال پیش از یلتسین به ارث برد، به اتحاد جامهیر شوروی شبیه است با مختصات قدرتی جهانی و بینالمللی؛ البته در این بین قدرت اقتصادی و اقتصاد لیبرالی امروز روسیه را نباید نادیده گرفت.
میراثی که دیگران را نگران میکنند
به رغم محبوبیت بیسابقه پوتین به عنوان رهبری که روزگار حکومتاش سپری شده است (البته اگر چنین تصور شود) اقلیتی از مردم روسیه در کنار شمار قابل توجهی از کشورهای غربی و موسسات و نهادهای ناظر حقوق بشر مدعی هستند که روسیه امروز نشانههای نگران کنندهای از بازگشت به بسیاری از ارزشهای دوران اتحاد جماهیر شوروی را دارد که با ارزشهای دموکراتیک امروز مغایرت دارد.
زاخار پریلپین، نویسنده و محقق روس که در موضع مخالف دولت پوتین قرار دارد در این باره میگوید:« دستاورد اصلی پوتین در این هشت سال باز گشت همه جانبه و قابل توجهی به دوران اتحاد جماهیر شوروی بوده است.» به اعتقاد این دسته از منتقدان پوتین وی در این دوران تمام آزادیهایی را که در دوران سلف سیاسیاش یعنی یلتسین به مردم روسیه اعطا شده بود، باز پس گرفته است. برای مثال فرماندار مناطق مختلف روسیه پهناور که در آن دوران با انتخابات محلی تعیین میشدند اکنون به طور مستقیم از سوی کرملین عزل و نصب میشوند. پارلمان که زمانی عرصه جدلها و مناقشات سیاسی از جناحهای مختلف و آرای گوناگون بود اکنون به مجمعی تقریباً یک دست از افراد مطیع پوتین تبدیل شده است که تنها وظیفهشان مهر تایید زدن بر تمامی تصمیمات کرملین است.
احزاب مخالف پوتین معتقدند او با اتکا به فعالیتهای فراقانونی گستردهای که پیش از انتخابات دوما ( به ویژه آخرین دوره این انتخابات در دسامبر سال گذشته میلادی ) انجام داده، مخالفان خودش را به حاشیه رانده است. این فعالیتها شامل آزار و اذیت و حتی تهدید مخالفان میشود. به عقیده این دسته پوتین در انتخابات ریاست جمهوری نیز برای تضمین پیروزی نامزد مورد حمایت خود به اعمال مشابهی متوسل شد که تهدید گری کاسپاروف و ابطال اسناد میخاییل کاسیانوف از آن جمله بود. اپوزیسیون امروز روسیه همچنین کرملین را به تقلب در شمارش آرا متهم میکند. در مقابل کرملین مدعی است مخالفان پوتین تنها به این خاطر در انتخابات چند سال اخیر شکست خوردهاند که قادر به درک آن چه مردم روسیه میخواهند، نیستند. این ادعا شاید با توجه به حمایت گسترده مردم از پوتین چندان هم دور از ذهن نباشد.
از دیگر مواردی که بر نگرانیهای مخالفان پوتین افزوده است رسانههای روسیه هستند که قدرتمندترینهایشان در قبضه قدرت کرملین قرار دارند. اکنون تمامی شبکههای تلویزیونی اصلی روسیه و همه روزنامههای پرتیراژ این کشور توسط بازرگانان موفقی اداره و منتشر میشوند که رابطه بسیار نزدیکی با کرملین دارند و حتی موفقیتهای تجاری خود را تا حد قابل توجهی مرهون الطاف کرملین و پوتین هستند. این رسانهها به تدریج در سالهای اخیر بیشتر و بیشتر موضعی مغرضانهای به سود کرملین در پخش و نشر اخبار و اطلاعات گرفتهاند.
یک تاجر 50 ساله شهرستانی اهل یاروسلاول میگوید:« باید هر طور شده کارت عضویت حزب روسیه متحد [ حزب متبوع پوتین ] را به دست بیاورم. این روزها این کارت به مثابه اجازه ورود و ارتباط با مقامات رسمی در حوزه بازرگانی و تما حوزههاست و شما را از شر مشکلات در امان نگه میدارد، درست مثل وقتی که در دوران اتحاد جماهیر شوروی کارت عضویت حزب کمونیست را به دست میآوردی.»
پوتین معتقد است که برای تضمین تداوم رشد اقتصادی و اجتناب از فروپاشی مجدد کشور به این میزان از اوتوریته احتیاج داشته است و مدافع افزایش دخالت مستقیم دولت در نظام اقتصادی است که به عقیده او از عوامل رونق اقتصادی بوده است. اما چه درست و چه غلط آن چه پوتین با روسیه کرده تبدیل آن به دولتی شبیه دولت اتحاد جماهیر شوروی سابق بوده است البته با تغییراتی که خاص حکومت پوتین است و در واقع اکنون میراث پوتین را برای روسیه میتوان در یک واژه خلاصه کرد: پوتینیسم؛ نظامی شبیه کمونیسم که البته با اصلاحاتی جایگزین آن شده است.
نظر شما :