ابو مازن و ملک عبدالله در واشنگتن برای گشایش گره صلح
محمود عباس رئیس حکومت خودگردان فلسطینی صبح چهارشنبه وارد واشنگتن پایتخت ایالات متحده آمریکا شد تا با مقامهای ارشد کاخ سفید از جمله «جورج بوش» رئیس جمهوری آمریکا و «کاندولیزا رایس» وزیر امور خارجه آمریکا دیدار و گفت و گو کند.
همچنین قرار است محمود عباس قبل از دیدار با رئیس جمهوری آمریکا با برخی از نمایندگان سنا و کنگره آمریکا نیز دیدار و گفت و گو کند.
عباس در توقف کوتاهی که در ایسلند در مسیر خود به سمت ایالات متحده داشت، در گفت و گو با خبرنگاران گفت: «من علاوه بر فردا که با رئیس جمهوری آمریکا دیدار میکنم، در تاریخ 17 می نیز در شرم الشیخ دیداری مجدد خواهم داشت و از این که ایهود اولمرت نخست وزیر اسرائیل نیز قرار است به شرم الشیخ بیاید، خوشحالم.»
وی هدف از انجام این مذاکرات را رسیدن به توافقنامه صلح میان اسرائیل و فلسطین تا پایان سال 2008 و قبل از دوران ریاست جمهوری رئیس جمهوری آمریکا دانست.
در همین راستا عباس سفر «جیمی کارتر» رئیس جمهوری سابق آمریکا به سوریه و دیدارش با رهبران جنبش حماس از جمله خالد مشعل دبیر کل این جنیش را شکست خورده دانست و گفت: «وی نتوانست رهبران حماس را قانع کند که به صلحی پایدار با اسرائیل برای تاسیس دو کشور مستقل فلسطینی و اسرائیلی در کنار هم برسند. به نظر من مذاکرات کارتر هیچ نتیجهای در بر نداشت.»
در همین ملک عبدالله دوم پادشاه اردن در یک سفر رسمی به دعوت رئیس جمهوری آمریکا از بحرین به ایالات متحده آمد تا در آستانه دیدار رئیس جمهوری آمریکا با رئیس حکومت خودگردان فلسطینی با بوش دیدار کند.
سفر پادشاه اردن که بنا به گفته روزنامههای اردنی کوتاه خواهد بود درباره صلح در خاورمیانه و ادامه روند گفت و گوها میان فلسطینیان و اسرائیلیها انجام خواهد شد.
قرار است در این سفر دو طرف درباره چگونگی رسیدن به روند صلح میان فلسطین و اسرائیل تا قبل از پایان دوران ریاست جمهوری جورج بوش رئیس جمهوری آمریکا با یکدیگر به بحث بپردازند.
پیام ترکیه به سوریه درباره اسرائیل
در این میان اتفاق تازهای رخ داده که میتواند بر گفت و گوهای عباس و عبدالله دوم با رئیس جمهوری آمریکا تاثیرات مثبتی بگذارد.
بنا به گزارش خبرگزاریها، «رجب طیب اردوغان» نخستوزیر ترکیه به مقامات دمشق اطلاع داده، ایهود اولمرت نخستوزیر اسرائیل موافقت خود را برای عقبنشینی از بلندیهای جولان در برابر صلح با سوریه اعلام کرده است.
بنا به این گزارش که منبع آن روزنامههای سوری نزدیک به دولت است، رجب طیب اردوغان خود شخصا با بشار اسد رئیس جمهوری سوریه تماس گرفته و به وی این خبر را داده است.
در همین حال قرار است نخست وزیر ترکیه پایان هفته جاری به دمشق سفر کند تا ضمن شرکت در نشست اقتصادی دمشق این موضوع را رسما با رئیس جمهوری سوریه در میان بگذارد.
«دیوید بیکر» سخنگوی دولت اسرائیل نیز تاکید کرد، تلآویو به دنبال صلح با سوریه است اما ترجیح میدهد عمده مذاکرات محرمانه باشد.
هفته گذشته «بشار اسد» رئیس جمهوری سوریه پذیرفته بود با اسرائیل برای رسیدن به صلح وارد مذاکره شود مشروط بر این که مذاکرات علنی و شفاف برگزار شود.
قبل از آن ایهود اولمرت نخست وزیر اسرائیل اظهار داشته بود، مذاکرات سریای از طریق واسطهها با دولت سوریه داشته و تلاش میکند بتواند با سوریه به صلح برسد.
وی در این باره گفته بود: «با وضوح بسیار به دنبال صلح با سوریه هستیم و در همین راستا هر چه در توان داریم به کار میگیریم.»
بشار اسد نیز تاکید کرده بود، برخی از دوستان ما تلاش دارند میان سوریه و اسرائیل تماس برقرار کنند.
گفته میشود واسطه مذاکرات سوریه و اسرائیل دولت آلمان است که تلاش میکند دو طرف را پای میز مذاکرات بنشاند.
عباس به دنبال چیست
سفر عباس به آمریکا دقیقا به فاصله چند روز پس از سفرش به روسیه صورت میگیرد. سفری که هنگام ترک مسکو رضایت خاطری دلپذیر برای عباس به ارمغان آورد.
عباس قبل از آن که به واشنگتن بیاید، توقف کوتاهی در تونس داشت و در آنجا با «زین العابدین بن علی» رئیس جمهوری تونس دیدار و گفت و گو کرد. دیداری که چندان بازتابی در رسانهها نداشت و مفاد آن نیز اعلام نشد. اما گفته میشود عمده گفت و گوهای دو طرف بر مذاکرات صلح فلسطینیان با اسرائیل و نشست آتی صلح اعراب و اسرائیل در مسکو متمرکز بود.
سفر عباس به واشنگتن شاید این بار متفاوت از گذشته باشد. شاید هم بتوان گفت، این تفاوت در سفرهای آتی نیز بیشتر نمایان شود.
عباس به شدت مایل است هر چه سریعتر حداقل توافقها میان اسرائیل و فلسطین صورت گیرد. وی به کنفرانس آناپلیس بسیار اتکا دارد. در آن کنفرانس مقرر شد دولت فلسطینی تا پایان سال 2008 و تا قبل از پایان دوران ریاست جمهوری جورج بوش اعلام موجودیت کند.
وی معتقد است، این تاریخ و این موعد مقرر از دهان جورج بوش و ایهود اولمرت نخست وزیر اسرائیل خارج شد و تمام رسانههای جهان نیز آن را مخابره کردند. از همین رو همواره به این موضوع به شدت اتکا میکند و تلاش دارد به هر قیمتی که شده فلسطین تا قبل از پایان سال 2008 اعلام موجودیت کند.
گرچه یک بار اسرائیلیها و یک بار هم وزارت امور خارجه آمریکا پس از کنفرانس آناپلیس آب پاکی را بر دستان عباس ریختند و اعلام کردند، کشور فلسطین تا قبل از سال 2008 تشکیل نخواهد شد و بعید است فلسطین و اسرائیل بتوانند تا این تاریخ به نتیجهای برسند.
این موضوع شاید خاطر عباس را رنجاند. اما او را ناامید نکرده است. عباس بخوبی میداند که هم اسرائیلیها و آمریکاییها بیش از آن که به دنبال دلسوزی برای فلسطینیان باشند و بخواهند اسرائیل و فلسطین با یکدیگر به صلح برسند، به فکر منافع خودشان هستند. اظهارات وی در آستانه سفرش به روسیه که گفته بود اسرائیل به دنبال سوء استفاده از بحران غزه است، دلیلی بر این ادعا است.
همچنین عباس اعتقادی به صبر کردن ندارد. زیرا دیگر اعتمادی به آینده ندارد. او مذاکرات عرفات با باراک را از نزدیک دیده است و تغییر مواضع دائمی دولتمردان اسرائیلی و آمریکایی را بارها تجربه کرده است. همچنین تحولات دائمی جوامع عربی که جامعه کشورش یکی از آنهاست را از نزدیک لمس کرده است.
در همین حال نمیتواند فشارهایی که به مردم فلسطین وارد میشود و روز به روز نیز افزایش مییابد را بیش از این تحمل کند.
علاوه بر آن نمیتواند درک کند چرا اسرائیل همزمان که مذاکرات به پیش میرود و به مراحل حساس خود میرسد، ناگهان بهانهای مییابد و همه چیز را نقش بر آب میکند. عباس هر چه فکر میکند، نمیفهمد چرا اسرائیلیها این قدر به بازگشت به نقطه صفر علاقهمندند.
وی بخوبی مشاهده میکند اسرائیلیها دائما حماس را بهانه میکنند و هر چه پیش میآید آنها را مسبب و مقصر اصلی میدانند در حالی که به فکر درمان کوچکترین زخمها نیستند. نمیفهمد چرا در بحبوحهای که تلاش دارد خود را منجی فلسطینیان معرفی کند و گام به گام به صلح با اسرائیل نزدیک شود و مشکلات را حل و فصل کند، ناگهان اسرائیلیها تصمیم به شهرکسازی میکنند، غزه را بمباران میکنند یا ارتش خود را به نوار غزه گسیل میدارند؟
وی یک بار در مذاکراتش با اسرائیلیها گفته بود، «متوجه نیستید من باید افکار عمومی کشورم را مجاب کنم تا پای میز مذاکره بنشینم. وقتی شما غزه را بمباران میکنید، به آن حمله میکنید و سوخت آن را قطع میکنید من چه توجیهی میتوانم برای مذاکره با شما داشته باشم؟ شما مرا مرد گفت و گو میدانید در حالی که حاضر نیستید از من حمایت کنید.»
علاوه بر آن وعدههای آمریکا نیز تا کنون تحقق نیافته است. رایس گفته بود برای پیشبرد مذاکرات صلح حتی شده هفتهای یک بار به منطقه میآید. اما مدتی است خبری از تحقق این وعده نیست. رایس هر چند وقت یک بار به خاورمیانه میآید و آن چنان بی سر و صدا منطقه را ترک میکند که کسی متوجه آمدن و رفتنش نمیشود.
تعهد تحویل سلاح برای حمایت از گارد حکومت خودگردان فلسطینی با وجود این که بارها در رسانهها مطرح شده، عباس بابت آن در میان هممسلکانش توبیخ شده و به تصویب کنگره آمریکا هم رسیده هنوز به حکومت خودگردان داده نشده است.
در کنار این مسائل مسئله حماس نیز حل نشده باقی مانده است. وی هر وقت تلاش کرده با آنها به گفت و گو بنشیند شاهد تهدیدهای آمریکا و اسرائیل بوده است. وعده و وعیدهای آنها برای یک سره کردن کار حماس نیز تا کنون محقق نشده است.
در این میان کشورهای عربی نیز سنگاندازی میکنند. آنها میگویند یا باید همه مسائل اعراب و اسرائیل حل و فصل شود یا تن به هیچ چیز نخواهند داد. به اعتقاد آنها مسئله فلسطین جزئی از اسرائیل است. مضافا بر آن حاضر نیستند حتی یک گام برای حل مشکلات خاورمیانه بردارند.
تمام این مسائل باعث شده تا عباس بیش از هر زمانی خسته شود. زمان در حال از دست رفتن است و هیچ چیز قابل پیشبینی نیست. شاید بعد از پایان دوره ریاست جمهوری جورج بوش همه چیز در دنیا تغییر کند و کار وی سختتر از همیشه شود.
شاید به همین دلیل باشد که وی از روسیه خواسته پا در میدان پرتنش مذاکرات اسرائیل – آمریکا – فلسطین بگذارد شاید، اتفاق تازهای رخ دهد. او امیدوار است آمدن روسیه بتواند سمبه او را پر زور کند.
یقینا آمریکا و اسرائیل به حضور روسیه در این مذاکرات راضی نیستند. زیرا طبیعتا روسیه هنگامی که پا به میدان بگذارد صفحه بازی را به هم خواهد ریخت و تلاش خواهد کرد آن را به گونهای آرایش دهد که خود نیز سهم قابل قبولی در آن داشته باشد. ممکن است حتی روسیه از سهم اسرائیل و آمریکا بکاهد و به سهم خود بیفزاید یا حتی سهمی فراتر از حال برای فلسطینیها مطالبه کند تا خود به اهدافش نزدیکتر شود.
گفته میشود، اولمرت چندان تمایلی برای دیدار با عباس در نشست آتی شرمالشیخ ندارد. حتی گفته میشود، رئیس جمهوری آمریکا از این که عباس مسکو را برای نقشآفرینی در تحولات منطقه به میدان دعوت کرده گلهمند است و این گلگی را در دیدار امروزش به اطلاع وی خواهد رساند.
اما ابومازن خسته است. دیگر خستهتر از آن است که بخواهد بار رکود سیاسی در فلسطین را بیش از این تحمل کند. بویژه این که شاهد از دست رفتن زمان هم هست. شاید طی سی سال گذشته اوضاع تا این اندازه در فلسطین به هم ریخته نبوده است. او بخوبی میداند تسلیم در برابر خستگی یعنی شکست و خروج از عرصه سیاسی. از این رو به هر نحوی که شده تلاش میکند، حتی بر خلاف میل اعراب هم که شده مذاکرات صلح تا پایان سال 2008 به حداقل نتایج خود برسد. به هر حال این زمانی است که خود آمریکاییها و اسرائیلیها به آن اعتراف کردهاند.
نظر شما :