اسرائیل برای حمله به سوریه اجازه گرفت؟

۲۶ آبان ۱۳۹۰ | ۲۱:۵۲ کد : ۱۷۹۸۴ سرخط اخبار
در سال 2007، ناگهان اعلام شد اسرائیل به سوریه حمله کرده است. اما ایا اسرائیل برای حمله به تاسیسات هسته ای سوریه، چراغ سبز آمریکا را دیده بود؟ جرج بوش در خاطراتش نوشته، مخالف حمله اسرائیل به سوریه بوده است.

به گزارش خبرآنلاین در کتاب خاطرات جرج بوش که اخیرا در ایران منتشر شده به جزییات تازه ای درباره حمله رژیم صهیونیستی به تاسیسات اتمی سوریه در سال 1386 (2007) اشاره شده است. بوش در بخشی از خاطرات خود به این موضوع اشاره می کند که عکسبرداری های هوایی از خاک سوریه تصاویر ساختمانی کاملا مخفی و مشکوک در صحرای شرقی سوریه را نشان داده بود که شبیه ساختار راکتور اتمی کره شمالی بوده است.

از همان جا بحث حمله به این تجهیزات بین آمریکا و رژیم صهیونیستی و به طور مشخص بین بوش، رییس جمهور وقت آمریکا و اولمرت، نخست وزیر وقت رژیم اسرائیل مطرح شده است. بحثی انتقادی که بوش در آن گلایه می کند که چرا اسرائیل منتظر نمانده است تا آمریکا برای حمله به سوریه چراغ سبز نشان دهد.

بوش می نویسد: «...ظن قوی این بود که مچ سوریه را در حالی گرفته ایم که با کمک کره شمالی تجهیزات سلاح اتمی تولید می کند.
اولمرت به این نتیجه رسیده بود: جرج، من از تو میخواهم که آنجا را بمباران کنی.» این مطلب را کمی بعد از دریافت این گزارش گفت.
به نخست وزیر گفتم: متشکرم که این موضوع را مطرح کردی. به من کمی فرصت بده تا به گزارش های اطلاعاتی نگاه کنم و جواب را به تو خواهم داد.

تیم امنیت ملی را برای یکسری موضوعات فوری، دورِ هم جمع کردم... سیا و ارتش به این نتیجه رسیدند ریسک زیادی دارد که یک تیم را وارد و خارج خاک سوریه کنی، آن هم با تجهیزات کافی، تا یک مجموعه را منفجر کند... قبل از اینکه تصمیم بگیرم، از مدیر سیا، مایک هایدن خواستم یک ارزیابی اطلاعاتی انجام دهد. توضیح داد که تحلیل ها با اطمینان نشان از آن دارد که این مجموعه، مکان یک راکتور اتمی است. اما به علت اینکه نمی توانند مکان تجهیزاتی را که برای تبدیل پلوتونیوم به سلاح است، مشخص کنند، پس اطمینان کامل ندارند که برنامهی اتمی سوریه، یک برنامه نظامی است. با گزارش مایک، به تصمیم قطعی رسیدم. "تا زمانی که آژانس های اطلاعاتی من به روشنی نگفته اند که این، یک برنامه  نظامی است، نمی توانستم به یک کشور مستقل حمله کنم."

این حرف را به اولمرت هم گفتم. به او گفتم تصمیم گرفته ام، از راهی دیپلماتیک وارد شوم که در آن، تهدید استفاده از زور هم باشد.

نخست وزیر از شنیدن حرفام ناامید شد. گفت: "این حرف بر کشورم تاثیر روانی بسیار بدی می گذارد."

گفت که برنامه سلاح اتمی سوریه برای اسرائیل، مسئله ای «حیاتی» است و او نگران است که دیپلماسی، عمل نکند و شکست بخورد. گفت: "من باید با شما صادق و یکرنگ باشم. استراتژیتان اعصاب من را خورد می کند."

این پایان مکالمه مان بود.

در 6 سپتامبر 2007، این تجهیزات توسط اسرائیل منهدم شد.

حمله اولمرت، اعتماد به نفسی را که در جنگ لبنان از دست داده بودم، دوباره به من بازگرداند. به ایهود پیشنهاد دادم، بگذاریم چند وقت بگذرد و بعد، حمله را فاش کنیم تا رژیم سوریه را منزوی کرده باشیم. این عملیات او بود، و من مجبور بودم که به خواسته او عمل کنم. ساکت ماندم، اگر چه فکر می کردم داریم فرصتی را از دست می دهیم. در نهایت، بمباران، میل اسرائیل را به تنها عملکردن نشان داد. اولمرت، معطل چراغ سبزگرفتن نایستاد و من هم چنین چراغی نشان ندادم. او کاری را که فکر می کرد برای حفاظت از اسرائیل، ضروری است، انجام داد.»
 

( ۱ )

نظر شما :