مجله هفته/ نگاه خریدارانه به مطبوعات

۲۳ مهر ۱۳۹۰ | ۰۰:۴۲ کد : ۱۶۹۷۷ اخبار اصلی
در صفحه "نگاه خریدارانه به مطبوعات" که جمعه ها پیش رویتان قرار می گیرد، مقالات و یادداشت های مهم روزنامه های کشورمان را که در طول هفته منتشر شده است از نظر می گذرانیم.
مجله هفته/ نگاه خریدارانه به مطبوعات
آتش در جنگل سرمایه داری

 

«قیام وال استریت» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی در روز شنبه است که در آن اقتصاد غرب به یک جنگل سرسبز و پرطراوت تشبیه شده که از سال 2008 بیکاری، رکود ، تورم و کسری بودجه دولت‌های بزرگ غربی طراوات و سرسبزی آن را به سمت خشکی برده است. رسالت می نویسد: در حال حاضر اقتصاد دانان و جامعه شناسان و روانشناسان راه حل معقولی برای مهار بحران ندارند. لذا حضور نظامیان ومقامات امنیتی پررنگ‌تر شده است. چند ماه پیش در لندن شورشی برپا شد که پلیس از مدیریت آن عاجز بود . نظامیان در لباس پلیس شورش را قدری مهار کردند و اکنون خود آنان می‌دانند که مهار شورش را در حد آتش زیر خاکستر مدیریت کرده‌اند. در اروپا چیزی از اتحاد و همگرایی درحوزه یورو دیده نمی‌شود.فعلا همه پیمان‌هایی که به بازار مشترک و همگرایی اقتصادی منجر شده بود، آسیب دیده و به حد شکنندگی رسیده است. در آمریکا این روزها "‌وال استریت" خبر سازترین‌ها بوده است اما نه"بورس" آن بلکه اجتماعات عظیمی از نخبگان و نیز مردم آمریکا که مطالبات جدی از صاحبان اصلی قدرت در واشنگتن دارند .

این روزنامه می افزاید: امروز یک درصد از جمعیت آمریکا صاحب یک سوم ثروت این کشور هستند . شکاف طبقاتی در آمریکا به حد یک انفجار اجتماعی رسیده است لذا اجتماع کنندگان در وال استریت مدعی هستند نمایندگان 99 درصد آمریکایی‌ها می‌باشند. این اصلی‌ترین شعار قیام وال استریت است. عده‌ای از جوانان آمریکایی اکنون نزدیک به یک ماه است کیسه خواب‌های خود را در یک پارک در منطقه مالی نیویورک پهن کرده‌ و قیام وال استریت را کلید زده‌اند .

انبارلویی در ادامه می نویسد: اینکه جنبش وال استریت چه گستره‌ای را در برخواهد گرفت بستگی به آتشی است که مرکزیت جنبش به مناطق خشک و قابل اشتعال جنگل پرطراوت سرمایه‌داری غرب بزند. اگر این آتش در مسیر تندبادها و توفان‌های مطالبات اجتماعی قرار گیرد ، فرو پاشی غرب و سرمایه‌داری اجتناب ناپذیر است. عقلای دنیای سرمایه‌داری تاکنون بحران‌های بسیاری را پشت سرگذاشته‌اند آنها مثل فاشیست‌ها و کمونیست‌ها جوانمرگ نشدند فاشیستها از فرط بیماری خشونت مردند، کمونیستها از بیماری حسد و خست ومبارزه بی‌ثمر با خدا به تقسیم فقر رسیدند و از فرط گرسنگی دچار فروپاشی شدند و مردند.

 

نیاز به احزاب مثل نیاز به مجلس

 

روزنامه مردم سالاری در سرمقاله شنبه 16 مهرماه خود به ضرورت توجه به مشارکت در انتخابات مجلس پرداخته و نوشته است: این روزها که به زمان انتخابات مجلس نهم نزدیک می شویم با توجه به پاره ای سیاست های مشارکت گریز سال های اخیر و شرایط ویژه داخلی و بین المللی کشور و صداهای بلند انحصارطلبی، شخصیت ها و احزاب و گروه های دلسوز نظام و کشور، هم از داخل مجلس شورای اسلا می و هم در بیرون آن و هم در بین تشکل های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی نسبت به توجه بیش از پیش این مهم هشدار می دهند و اصلاح طلبان هم در اندیشه برگزاری هم اندیشی برآمده اند، شایسته است همگان این مشارکت را جدی بگیرند و صرف نظر از مطالبات انباشت شده و آزردگی های احتمالی که دارند، راهی برای این مشارکت بجویند و پاسخ به همه مطالبات و آزردگی ها را از این طریق جست وجو کنند و گذشته را شرط ورود به این مهم قرار ندهند تا انسدادی بر این مشارکت باشد، بلکه مشارکت را راه حل انسدادها بدانند.

به نوشته این روزنامه، احزاب سیاسی هر چند که ریشه در فرهنگ مغرب زمین دارند، اما با اتخاذ روش هایی مناسب و با نگرش آینده پژوهی به دست متفکران بزرگی چون شهید بهشتی و شهید مطهری یا تغییر در مبانی آن و سازگار ساختن با شرایط سیاسی- اجتماعی حاکم بر کشور اسلامی مان و به رسمیت شناختن آنها در قانون اساسی که میثاق مشارکت و وحدت نظام است با مفاهیم جدید و متکی براصول نظام ساماندهی شده اند، همانگونه که در خصوص مجلس شورای اسلامی صورت گرفت. مگر جز این است که پارلمانتاریسم برخاسته از غرب است، آیا در سیستم سیاسی کشور ما مجلس را به کنار نهادیم؟ یا با اصلاح ساختار و تغییر مفاهیم بنیانی سیاسی آن، بدان ماهیت اسلامی دادیم؟ احزاب نیز چنین اند. سال های متمادی که تشکل های گوناگون در کشور شکل گرفته اند، حرف های خود را در قالب روزنامه ها، هفته نامه ها، برگزاری کنگره ها و حضور در بین مردم به میان مردم آورده اند و حتی در دوره هایی به فرآیندهای اجتماعی پاسخ لازم را داده اند و برحسب اقناع عمومی سهم کمتر یا بیشتر در اداره جامعه به آنها داده شده است و از قبل چنین رویکردی، مشارکت اجتماعی نیز بیشترین بازدهی خود را داشته است.

 

خطراتی که بهار عربی را تهدید می کند

 

احسان شریعتی روز شنبه در روزنامه شرق در مطلبی با عنوان «بهار عرب؛ پرسشی هولناک» نوشت:

هم اکنون سه خطر می‌تواند این بهار نوزایی را دچار آفتِ خشکسالی سازد: اول، خشونت و افراط نظامی در مشی و تاکتیک در واکنش به اختناق حاکم؛ دوم، تشدید بحرانی تنش‌های بینا-ادیانی؛ و سوم، مداخله قدرت‌های خارجی (به ویژه در شکل نظامی آن)، از پی مطامع خویش. و این خطرات البته در مناطقی که از توسعه تاریخی - اجتماعی کمتر بهره‌مند‌اند، بیشتر خودنمایی می‌کنند. و اما، مهم‌ترین بخش ‌این تحولاتِ گسترده، به‌رغم ظاهرِ ساده و متواضع آن همان بخش کلامی (و فلسفی) پیرامونی یا پس-پشتی «رخداد» است که: برای رسیدن به عالمی دیگر، از نو، آدمی دیگر بباید ساخت! تناقض‌نمای انقلاب اما در اینجاست که «اسقاطِ نظام» جبّار گاه حاصل نمی‌شود مگر با به کارگیری خشونتی برتر و شیوه‌هایی کاراتر از جنسِ خود او. در اینجاست که نظریه‌پردازانِ «ضد-انقلاب» برای تخطئه نفسِ انقلاب و خواستِ تغییر وارد می‌شوند، غافل از آنکه مسوولیتِ اولی این وضعیت هم به همان «مسوولان» سابق برمی‌گردد.

 

اشتباه ممنوع!

 

روزنامه کیهان روز یکشنبه سرمقاله اش را به انتقاد از دیدار علی اکبر صالحی با همتای بحرینی اش اختصاص داد. حسام الدین برومند در این مطلب با تیتر «شرایط حساس است اشتباه ممنوع!» می نویسد:

آقای صالحی دو بار در توضیح دیدار خود با وزیر خارجه بحرین تصریح کرده اند که این دیدار به درخواست طرف بحرینی بوده است. اکنون سؤال اینجاست که مگر صرف هر درخواستی برای مذاکره و گفتگو می تواند به این نتیجه منتهی شود که حتماً باید آن دیدار و گفتگو انجام پذیرد؟

کیهان می افزاید: آنچه که مهم است توجه به شرایط زمانی و تحلیل دقیق و عمیق تحولات منطقه ای است و بدون تردید آقای صالحی به عنوان وزیر خارجه نظام جمهوری اسلامی بهتر از هر کارشناس و دیپلماتی می دانند که رژیم آل خلیفه در پی موج مواج بیداری اسلامی در سراشیبی سقوط است و خیزش اسلامی مردم بحرین نیز مانند سایر ملت های مسلمان منطقه الهام گرفته از الگوی انقلاب اسلامی در ایران است. از همین رو درخواست وزیر خارجه رژیم آل خلیفه برای ملاقات با وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران در این شرایط زمانی خود گویای آن است که رژیم مستبد و دیکتاتور آل خلیفه برای فریب افکار عمومی مردم بحرین به این ملاقات نیاز داشته است. چرا که امروز در صحنه معادلات منطقه خاورمیانه دوست و دشمن به اقتدار و ثبات و موقعیت ممتاز و مؤثر جمهوری اسلامی ایران اذعان دارند.

 

سناریویی در پس ترور ربانی

 

روزنامه سیاست روز یکشنبه 17 مهر در تحلیل ماجرای ترور برهان الدین ربانی نوشت: حذف برهان الدین ربانی (شهید صلح) به عنوان متولی و احیاگر صلح در افغانستان که از قضا نزدیک به ایرانی‌ها ست آن هم توسط برخی افراطیون اجیر شده از خاک پاکستان می‌تواند دو هدف بزرگ را رقم بزند: ۱- از میان برداشتن یک عنصر ضد غرب از عرصه سیاست دولت افغانستان. ۲- متهم نمودن دولت پاکستان به دست داشتن در این ترور و تشدید درگیری ها میان اسلام آباد ـ کابل و برافروختن آتش اختلافات زیر خاکستر و قدیمی.

در ادامه می خوانیم: لذا لغو سفر نخست وزیر پاکستان به افغانستان از سوی حامد کرزی و راهپیمایی‌های ضد پاکستانی در افغانستان، نشان از موفقیت نسبی دسیسه‌ای بزرگ است که توسط سیا برای دو کشورمسلمان و همسایه ایران تدارک دیده شده است . و می توان گزینه ها و برگ‌های دیگری نیز از این سناریو، نظیر درگیری های نظامی و یا طرح قدیمی تجزیه پاکستان را محتمل دانست. خروجی این سناریو چه تحقق گزینه فوق باشد و چه بازگشت پاکستان به دامان ایالات متحده باشد برای سیا مطلوب است. از این رو وظیفه دستگاه سیاست خارجی ایران اقتضا می کند با مشارکت سایر نهادهای اسلامی نظیر کنفرانس اسلامی با ورود منطقی و بی‌طرفانه به این اختلاف و حقیقت‌یابی منشا حوادث اخیر از بغرنج‌تر شدن قضایا جلوگیری و مانع اجرای این سناریو شوند.

 

شوخی با علم اقتصاد خطرناک است

 

محمد صادق جنان صفت در سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد در روز یکشنبه تیتر زد: «شوخی با اقتصاد کلان خطرناک است» او به تحلیل وخامت وضعیت اقتصادی ایران پرداخت و نوشت: «بروز رکود تورمی در سال 1390» و «افزایش شکاف رشد اقتصادی ایران در مقایسه با کشورهای در حال توسعه» از چالش‌های نگران‌کننده امروز اقتصاد ایران است که اگر درباره آنها کار درست و کارشناسی انجام نشود، باید منتظر روزهای سخت در داخل و خارج باشیم. برای برطرف کردن رکود تورمی که بیشتر کارشناسان و اقتصاددانان آن را برای امسال حتمی می‌دانند، چه راه‌هایی وجود دارد؟ به نظر می‌رسد تحریک تقاضا در برخی بازارها و فعالیت‌ها به‌ویژه بازار پول و بازار مسکن باید در کنار اصلاح سیاست‌های ارزی در شرایط حاضر جدی گرفته شود.

نویسنده در ادامه می افزاید: آزادسازی نرخ سود بانکی و آزادسازی نرخ ارز و اجتناب از سوق دادن منابع بانک‌ها به سوی برخی فعالیت‌های دستوری که در گذشته تجربه شده و ناکام بوده است، می‌تواند راه حل مناسبی باشد. در صورتی که گام‌های بلند، کارشناسی و علمی برای دور کردن رکود از اقتصاد برداشته نشود و دولت به جای عمل به علم اقتصاد، همچنان به آن بی‌اعتنا باشد، رشد ناکافی و اشتغال ناکافی از پیامدهای حتمی خواهد بود. کاهش رشد اقتصادی ایران در مقایسه با همسایه‌ها و سایر کشورها، قدرت چانه‌زنی واقعی ایران برای قرار گرفتن در جایگاه مناسب را تهدید خواهد کرد. سیاستمداران و سیاست‌گذاران اقتصاد کلان توجه داشته باشند، نمی‌توان برای یک دوره میان‌مدت شاخص‌های کلان اقتصاد را نادیده گرفت. شوخی با آموزه‌های علم اقتصاد پیامدهای سهمگینی دارد که زیان آن متوجه همه جنبه‌های ملی خواهد شد.

 

تلاش برای کنترل فضای سیاسی کشور

 

روزنامه رسالت در سرمقاله روز دوشنبه خود با عنوان «آشتی‌ناپذیری سیاسی!» به قلم محمدکاظم انبارلویی به دیدار شماری از اعضای حزب موتلفه اسلامی با حجت الاسلام سید حسن خمینی اشاره کرد و این دست دیدارها را تلاشی برای کنترل و مهار ویروس آنتاگونیسم در فضای سیاسی کشور دانست.

انبارلویی نوشت: مفهوم این رفتار سیاسی نه به معنای آشتی ملی است و نه به معنای نجات ملی بلکه به این معناست که دُز رقابت در داخل را نباید آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها و رژیم صهیونیستی با استفاده از عوامل خود در داخل و رسانه‌های جهنمی خود در خارج تعیین کنند. بلکه نخبگان و اضلاع رقابت باید به این مهم توجه کنند که انتخابات یک فرصت برای "تامین" امنیت ملی است نه یک "تهدید" برای کل نظام و انقلاب! کسانی که به این مهم دقت نکردند در انتخابات سال 84 و 88 خود را از یک ضلع رقابت قانونی به یک گروهک غیرقانونی فرو کاهیدند و این برای کل نظام یک آسیب است.

این روزنامه افزود: مدل رقابت را باید خود نخبگان طراحی کنند. انتخابات دوره نهم مجلس و دوره یازدهم ریاست جمهوری در پیش است. به نظر می‌رسد مردم ما در مورد کیفیت رقابت هم به لحاظ محتوا و هم به لحاظ شکل از فضای انتخاباتی سال 84 و 88 عبور خواهند کرد.مدل رقابت در دهه 90 معطوف به کارکردی خواهد بود که ما آسیب‌های گذشته را پشت سر بگذاریم.

 

اهداف تحریم های حقوق بشری علیه ایران

 

روزنامه کیهان در سرمقاله روز پنجشنبه خود اهداف تحریم های حقوق بشری علیه ایران را این چنین برشمرد:

1- هدف اول این است که به بن بست رسیدن مسیر هسته ای، منجر به بن بست کامل راهبرد غرب در قبال ایران که همان تلاش برای تغییر رژیم از طریق تغییر بنیادین رفتار نظام جمهوری اسلامی است، نشود. اکنون طرف غربی به وضوح احساس می کند که اگر مسیر جدیدی برای پیگیری راهبرد خود باز نکند، برای ادامه آن با مشکلات جدی رویارو خواهد شد.

2- هدف دوم افزایش توان چانه زنی غرب در هرگونه مذاکره احتمالی در آینده است. تحلیل غربی ها اکنون این است که بویژه با توجه به وضعیت منطقه، ورود به مذاکرات استراتژیک با ایران در ماه های آینده اجتناب ناپذیر است) واساساً طرح روسیه قرار است مسیر همین موضوع را هموار کند) و بنابراین تصمیم گرفته است تا می تواند دست خود را در حوزه های مختلف پر کند. فرض اروپایی ها این است که هر یک واحد تحریمی که علیه ایران اعمال می کنند می تواند به عنوان یک اهرم در مذاکرات در نظر گرفته شود که ایران برای لغو آن ناچار است امتیازهایی واگذار نماید.

3- سومین هدف غربی ها تاثیرگذاری بر رفتار مقام ها و مدیران نظام است. آمریکا ومتحدانش تصور می کنند وقتی کسی را تحریم می کنند او خود به خود در انجام وظایفش انگیزه کمتری خواهد داشت.

4- چهارمین هدف چیزی است که به طور سنتی «نمایش اقدام» خوانده شده است. مقصود این است که وقتی غربی ها قادر به انجام هیچ اقدام موثری علیه ایران نیستند سعی می کنند حداقل اقدامات دارای بار تبلیغاتی را متوقف نکنند تا اینطور به نظر نرسد که در مقابل ایران کاملا ماست ها را کیسه کرده اند.

5- و نهایتاً هدفی که از همه مهم تر است آن که کشورهای غربی تصور می کنند با تداوم اعمال تحریم علیه ایران به بهانه مسئله حقوق بشر می توانند جریان فتنه در داخل را امیدوار و سرپا نگه دارند و از طریق فشار پی در پی به نظام، دستگاههای مسئول را در برخورد با فتنه گران منفعل کنند. این ظاهراً مشورتی است که ضدانقلاب خارجی به آمریکا و اروپا داده و آنها را به این باور رسانده است که اگر ضدانقلاب داخلی پشتوانه خارجی خود را از دست بدهد، دیگر شانسی برای ادامه حیات نخواهد داشت.

 

اوباما مظهر جمود و دگماتیسم

 

روزنامه تهران امروز روز چهارشنبه در سرمقاله خود با عنوان «پایان رویای آمریکایی» به بحران موسوم به وال استریت در امریکا اشاره کرد و در نقد دولت امریکا نوشت: اوباما که با شعار «تغییر» آمده بود اکنون به مظهر جمود و دگماتیسم تبدیل شده است. ملت آمریکا آماده تغییر است و چه بسا تغییر هم کرده است اما کشتی دولت آمریکا در اقیانوس ملت تغییر طلب در حال غرق‌شدن‌است. بحران آنچنان جدی است که واشنگتن از تمامی ابزارهایش برای سرکوب و فرونشاندن موج اعتراضات مردمی و میلیونی بهره می‌گیرد اما زمان نشان خواهد داد که آیا کاخ سفید بر اوضاع مسلط خواهد شد یا تن به درخواست‌های مردم خشمگین و معترض خواهد داد. اژدهای برفی آمریکا زیر تابش اعتراضات میلیونی در حال آب شدن است و همراه با آن رویای آمریکایی نیز به پایان خواهد رسید.

 

نظر شما :