نوروز ۱۳۸۷ خجسته باد

میهمان ویژه سال 86 ایران با کاخ کرملین وداع مى کند

۰۶ فروردین ۱۳۸۷ | ۰۶:۳۲ کد : ۱۶۶۲ اخبار اصلی
روزهای اول سال 1387 خورشیدی تغییری بزرگ در یکی از کاخ‌های ریاست جمهوری جهان رخ می‌دهد که قرن‌ها منشا نفوذ و اثر در اقصی نقاط جهان بوده است؛ ولادیمیر پوتین، رییس‌جمهوری با چهره‌ای سنگی که سال ۸۶ سفری جنجالی به تهران کرد، با کاخ کرملین وداع می‌کند.
میهمان ویژه سال 86 ایران با کاخ کرملین وداع مى کند
 
روزهای اول سال 1387 خورشیدی تغییری بزرگ در یکی از کاخ‌های ریاست جمهوری جهان رخ می‌دهد که قرن‌ها منشا نفوذ و اثر در اقصی نقاط جهان بوده است؛ ولادیمیر پوتین، رییس‌جمهوری با چهره‌ای سنگی که هرگز اجازه نداد هیچ عکاسی عکسی مضحک از او بگیرد، با کاخ کرملین وداع می‌کند و جای خود را به دیمیتری مدودف می‌دهد؛ مردی که به اعتقاد بسیاری از تحلیل‌گران سایه پوتین به شمار می‌رود اما در ظاهر منعطف‌تر و دموکرات‌منش‌تر از اوست.
 
اکنون که آخرین روزهای ریاست جمهوری پوتین سپری می‌شود پرسش اصلی که ذهن تحلیل‌گران و کارشناسان مسائل روسیه را به خود مشغول می‌کند سرنوشت روسیه پس از این رییس‌جمهور مقتدر است و این که آیا با رفتن او از کرملین روسیه بار دیگر چهره عوض می‌کند. پوتین کسی بود که چهره‌ای جدید از روسیه به دنیا معرفی کرد و بار دیگر این کشور را پس از فروپاشی نظام کمونیستی به مثابه قدرتی جهانی در برابر نظام غرب محور به رهبری آمریکا قرار داد. حمایت روسیه از ایران در قسمت اعظم پرونده هسته‌ای تهران و سفر پوتین به تهران در سالی که گذشت به عنوان اولین رییس‌جمهور روسیه پس از استالین که به تهران می‌آید، اهمیت حضور او در راس مقام اجرایی کرملین را بدون شک برای دستگاه دیپلماسی ایران دوچندان می‌کند.
 
اما برای دریافت این که پوتین چه نقشی در بازسازی چهره تازه روسیه در سال‌های آغازین قرن بیست و یکم داشته است بد نیست نگاهی گذرا بر چهره رهبران روسیه در گذشته و تاثیر آن بر چهره این کشور بیاندازیم. روسیه تقریباً در سراسر قرن بیستم مانند آونگی در دستان رهبران اقتدارگرا از یک سو و رهبران ضعیف یا لاابالی از سوی دیگر در نوسان بود و تقریباً همیشه در حال تغییر چهره بود. اما با ظهور پوتین در آخرین روزهای قرن بیستم چهره‌ای جدید از رهبری روسیه به عنوان نماد این کشور به جهان نمایانده شد که هم نو بود و تجدد طلب و هم با چهره رهبران آرمانی فرهنگ روس که هرگز از اقتدارگرایی دور نبوده‌اند، مطابقت می‌کرد و نوید چهره‌ای ماندگار را می‌داد چرا که از یک سو تا اندازه‌ای (بیشتر به لحاظ ابزارهای اقتصادی و دیپلماتیک و کمتر در زمینه سیاست داخلی) با معیارهای جهان مدرن مطابقت داشت و از سوی دیگر با ارزش‌های سنتی فرهنگ روس.
 
روسیه قرن بیستم را با چهره تزاری پریده رنگ آغاز کرد که هر چند ظرافت اندام و رنگ پریدگی‌اش میراث مادر دانمارکی‌اش بود، اما بعدها به نمادی از افول تزارها نیز تعبیر شد. ژوزف استالین که نام‌اش هم از فولاد بود نماد روسیه به مثابه دشمن سرسخت غرب تا میانه قرن به شمار می‌رفت و بعد از آن نیکیتای خروشچف با رفتارهای غریب‌اش سبب ساز یکی از آن نوسان‌های شگفت‌انگیز روسیه شد. اما چهره عبوس اتحاد جماهیر شوروی با برژنف به صورت روسیه بازگشت. با میخاییل گورباچف دوران کمونیست سرآمد و بعد از فروپاشی، روسیه دیگر تنها کاریکاتوری از یک ابر قدرت بود البته چهره مرد شماره یک آن نیز در آخرین دهه قرن بیستم با این تصویر مطابقت می‌کرد؛ بوریس یلتسین، مردی که حتی از بد مستی و نیشگون گرفتن زن روسای جمهور سایر کشورها در رسمی‌ترین ملاقات‌های دیپلماتیک ابایی نداشت در کاخ کرملین ساکن شده بود.
 
به این ترتیب زمانی که پوتین در آخرین روزهای قرن بیستم در مقام کفیل ریاست جمهوری وارد کرملین شد روسیه ورشکسته‌ای اقتصادی بود که محدودیت منابع و کار در نظام کمونیستی از یک سو و رقابت تسلیحاتی چند دهه‌ای دوران جنگ سرد با ایالات متحده رمقی برای گام برداشت در میدان دشوار اقتصادی بازار آزاد رقابتی و سرمایه‌داری برای آن باقی نگذاشته بودو در عوض مافیا در سراسر روسیه بیداد می‌کرد و تقریباً می‌شد همه چیز را در بازارسیاهی که مرکزش سالن‌های متروی مسکو بود، خرید؛ از مدرک دکترای دانشگاه مسکو که زمانی یکی از معتبرترین دانشگاه‌های جهان بود تا شاتل‌های فضایی و پلوتونیوم غنی شده.
در حقیقت روس‌هایی که دچار شک ورشکستگی شده بودند برای بقا تمام میراث دوران کمونیستی خود را به حراج گذاشته بودند. ولع تجمل‌گرایی که 70 سال از آن منع شده بودند در کنار بت سازی فرهنگی از ایالات متحده، روس‌ها را به فلاکتی گرفتار کرده بود که صف‌های طویل مقابل فروشگاه‌های مک‌دونالد در سرمای 30 درجه سانتیگراد زیر صفر مسکو تنها یکی از نمودهای آن بود.
 
اما ورود پوتین به عرصه سیاست حتی بیش از آن که در تغییر چهره روسیه در انظار جهانی موثر باشد در نگرش روس‌ها نسبت به خودشان موثر بود و شاید در واقع راز محبوبیت پوتین به رغم سیاست‌های اقتدارگرایانه‌اش همین باشد. او در حقیقت هویت جدیدی برای روس‌ها تعریف کرد که از بسیاری لحاظ با هویت روسیه در دوران کمونیستی همسان بود و به بیان دیگر شاید تنها تفاوت آن با دوران کمونیستی فقدان ایدئولوژی کمونیسم در توجیه این هویت بود.
 
روسیه بار دیگر تحت حکومت پوتین به یکی از قدرت‌های موثر در سطح بین‌المللی تبدیل شد. دیپلماسی این کشور که با روی کار آمدن پوتین مقابل سیاست‌های یکجانبه واشینگتن قد علم کرده بود رفته رفته با پدیدار شدن اهداف و منافع مسکو در برنامه‌های ناگفته دراز مدت دولت پوتین شکل واقعی‌تر و ملموس‌تری به خود گرفت؛ به این معنا که برای مثال در آغاز حمله آمریکا به عراق در سال 2003 روسیه در کنار فرانسه و آلمان به محکوم کردن اقدام یکجانبه آمریکا پرداخت و این موضع‌گیری باعث شد برخی تحلیل‌گران آمریکایی این واکنش روسیه را به ضرر مسکو تفسیر کنند. آن‌ها معتقد بودند این اقدام مسکو تنها با هدف مقابله با ایالات متحده صورت گرفته و هیچ منافعی را در عراق و منطقه دنبال نمی‌کند و در مقابل هر چند کشورهایی نظیر فرانسه و آلمان و در مجموع اتحادیه اروپایی از حمایت مسکو از موضع این اتحادیه خشنود است اما این مساله موجب کاهش انتقادهای اعضای این اتحادیه از اقدامات خشونت‌آمیز روس‌ها در مناطقی نظیر آبخازی و اوستیای شمالی نمی‌شود.
 
اما تقریباً تا دو سال پس از این رویداد تصویر حرکت دیپلماتیک مسکو در این ناحیه به خوبی مشخص شده بود. حمایت ضمنی مسکو از ادعای قاهره برای به دست آوردن کرسی دائم در شورای امنیت سازمان ملل متحد (که از سال 2004 در پی بررسی احتمال گسترش شورای امنیت و عنوان نمایندگی کشورهای عرب مسلمان از سوی قاهره مطرح شده بود و به مصوبه اتحادیه آفریقا برای درخواست دو کرسی دائم در این شورا اشاره داشت)، دیدار محمود عباس رییس‌تشکیلات خودگردان فلسطین با پوتین در اردن در ماه مه 2006، تداوم حمایت‌های روسیه از فعالیت‌های هسته‌ای ایران و مشارکت مسکو در ساخت، تکمیل و راه اندازی نیروگاه بوشهر و بسیاری نمونه‌های دیگر به خوبی نشان دادند که پوتین در صدد است تا به رقیبی جدی برای آمریکا در منطقه حساس و استراتژیک خاورمیانه تبدیل شود.
 
در حقیقت مسکو بر خلاف چین که حتی برای تامین انرژی خود ترجیح داده است اولین منبع تهیه نفت خود را خارج از منطقه خاورمیانه انتخاب کند (اولین کشور تامین کننده نفت چین نیجریه است اما با این حال خاورمیانه هنوز حدود 58 درصد نفت مورد نیاز چین را تامین می‌کند. چین تقریباً هیچ منبع داخلی ندارد.) و به این ترتیب احتمال اصطکاک با واشینگتن را به حداقل برساند، به عمد وارد منطقه شده است تا رو در روی واشینگتن بایستد. این مساله برای روسیه دو هدف کوتاه مدت و دراز مدت را خواهد داشت.
 
در بُعد کوتاه مدت قضیه که حدوداً کم‌تر از دو دهه به طول خواهد انجامید، روسیه به عنوان یکی از بزرگ‌ترین تولیدکنندگان نفت (تولید نفت روسیه از مجموع تولید کشورهای ایران، عراق و کویت بیشتر است) با حفظ روابط نزدیک با تولیدکنندگان بزرگ خاورمیانه اتحادی غیر رسمی درست خواهد کرد که توان آن در استفاده از نفت و قیمت آن به عنوان ابزاری سیاسی و اقتصادی دوچندان خواهد شد. روسیه در این زمینه به خصوص در سال‌های 2006 و 2007 و استفاده سیاسی از قیمت نفت و گاز بسیار هوشمندانه عمل کرده است. اما فاز دراز مدت این برنامه از زمانی آغاز خواهد شد که منابع نفت روسیه به پایان برسند و روسیه تقریباً در مقام امروزی ایالات متحده قرار گیرد.
 
آمریکا در حال حاضر به رغم ذخیره نفت 21 میلیارد بشکه‌ای و تولید 9/4 میلیون بشکه در روز تنها بخشی از مصرف داخلی‌اش را تامین می‌کند و تا 12 سال دیگر منابع نفت داخلی این کشور به کلی به پایان می‌رسند. این اتفاقی است که با توجه به روند حیرت‌آور برداشت از منابع نفت روسیه (5/9 میلیون بشکه در روز) در 17 سال برای مسکو نیز واقعیت می‌یابد. در این شرایط روسیه امیدوار است سیاست‌های بیست ساله‌اش برای تامین بخشی از انرژی مورد نیاز روسیه از منطقه خاورمیانه در دهه‌های آینده (یا دست‌کم توان رقابتی با ایالات متحده ) موثر باشد. توان رقابت با ایالات متحده به ویژه از این لحاظ حائز اهمیت است که روسیه منابع سرشار انرژی به صورت‌های دیگر نظیر گاز دارد اما میزان منابع انرژی آمریکا با روسیه قابل مقایسه نیست.
 
علاوه بر استفاده از نفت و انرژی به عنوان ابزار سیاست و دیپلماسی و فعال‌کردن دیپلماسی نه فقط در خاورمیانه بلکه در سراسر جهان، پوتین احیای اقتصاد روسیه را نیز در صدر کارنامه فعالیت‌های خود دارد. زمانی که پوتین به ریاست جمهوری رسید نرخ تورم در این کشور با جهشی ناگهانی از 28 درصد در سال 1998 به 86 درصد در سال 1999 رسیده بود و درآمد کارمندان به دلیل نزول درآمدهای دولت تا 30 درصد و حقوق بازنشستگی تا 45 درصد کاهش پیدا کرده بود. دلایل اصلی رشد ناگهانی تورم اتکای چندین ساله دولت نوپای مسکو (پس از اتحاد جماهیر شوروی) به معاملات پایاپای، فساد گسترده مالی در بین مسوولان دولتی، و جرائم سازمان‌دهی شده اقتصادی و فعالیت گسترده مافیا بود که سرمایه‌گذاران داخلی و خارجی را از سرمایه‌گذاری در بازار روسیه بر حذر می‌داشت. علاوه بر این میزان بدهی‌های دولت فدرال تا این زمان به بالاترین حد خود از زمان فروپاشی شوروی رسیده بود که به این مقدار باید سهم بدهی‌های موسوم به «کلوپ پاریس» باقیمانده از دوران اتحاد جماهیر شوروی را نیز افزود.
 
پوتین طی دوران ریاست جمهوری خود تنها با رفع بعضی از مشکلاتی که باعث تردید سرمایه‌گذاران خارجی می‌شد در سال 2007 با افزایشی 2/27 درصدی توانست به رکوردی بی‌سابقه در سرمایه‌گذاری‌های غیرمنقول در تاریخ روسیه دست پیدا کند و مقدار این سرمایه‌گذاری‌ها را به 8/579 میلیارد روبل برساند. او علاوه بر این توانست روسیه بدهکار را به یکی از کشورهایی تبدیل کند که بزرگ‌ترین صندوق ذخیره ارزی را در جهان دارند (بر اساس آمار تخمینی سال 2008 روسیه از این لحاظ پس از چین و ژاپن در رده دوم قرار دارد). از سوی دیگر پوتین در هشت سال گذشته کوشیده است با تلفیق درآمد چشم‌گیر سال‌های اخیر که بیشتر مبتنی بر منابع بوده با بنیان‌های تکنولوژیک به میراث مانده از ابرقدرت کمونیست دهه‌های 1920 تا 1980 به توسعه فن‌آوری در زمینه‌های خاصی نظیر فعالیت‌های هسته‌ای، هوا فضا و تجهیزات نظامی بپردازد. سرمایه‌گذاری 7 میلیارد دلاری مسکو در توسعه فن‌آوری نانوتکنولوژی در سال 2007 یکی از نمونه‌های این گونه فعالیت‌های دولت پوتین بوده است که البته هنوز تاثیر چشمگیری بر اقتصادی این کشور نداشته است.
 
تمامی این مسائل در کنار بهبود چشمگیر معیشت مردم روسیه به عواملی تبدیل شده‌اند که پوتین را به محبوب‌ترین چهره روسیه معاصر تبدیل کرده‌اند (البته در بین روس‌ها). با این همه کاستی‌هایی در برنامه‌های او موجب شده که انتقادها علیه وی ادامه داشته باشد. مخالفان پوتین به درستی معتقدند که او در مبارزه با مفاسد اقتصادی کوتاهی کرده است. نظام حقوق بازشستگی روسیه همچنان آشفته است و بسیاری پوتین را به فرصت‌سوزی متهم می‌کنند چرا که به اعتقاد این دسته از منتقدان پوتین روسیه با افزایش قیمت نفت به بشکه‌ای 100 دلار در سال 2007 فرصتی تاریخی و استثنایی برای ترمیم نهادهایی مانند نظام بازنشستگی به دست آورده است که با توجه به محدودیت ذخایر و سرعت برداشت از آن‌ها فرصت چندانی برای سود بردن از این شرایط را ندارد (ذخایر نفت روسیه در عرض 17 سال به پایان می‌رسند). این دسته از منتقدان پوتین به مقایسه متوسط قیمت نفت در دوران پوتین و یلتسین (بشکه‌ای 40 دلار در برابر بشکه‌ای 17 دلار) اشاره می‌کنند و معتقدند که تا همین امروز نیز پوتین فرصتی تاریخی را برای نوسازی و اصلاح نظام اقتصادی روسیه از دست داده است.
 
مدودف، مردی که کاندیداتوری‌اش در انتخابات ریاست جمهوری 2 مارس از سوی پوتین حمایت شده بود شاید در پاسخ به چنین انتقادهایی با شعار آزادی‌های بیشتر، مبارزه با فساد اقتصادی، و اصلاح نظام خدمات اجتماعی (که احتمالاً نظام بازنشستگی را نیز در بر خواهد گرفت) به میدان رقابت انتخابات پا گذاشت. اما همان گونه که شاید مدودف بهتر از هر کس دیگری بداند، پیروزی او در این انتخابات مرهون حمایت پوتین و محبوبیت او بوده است؛ کما این که دیگر شعار انتخاباتی مدودف تعیین پوتین در مقام نخست‌وزیری بوده است، مقامی که شخص پوتین نیز از آن استقبال کرده است.
 
به این ترتیب پیش‌بینی راهی که روسیه پس از خروج پوتین از کاخ کرملین ادامه می‌دهد در اکثر زمینه‌ها تداوم سیاست‌های پوتین است به ویژه در زمینه‌هایی که سیاست‌های وی به طور نسبی موفق بوده‌اند. در همین راستا حدود سه هفته مانده به پایان سال 1386 خورشیدی پوتین در دیداری با آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان به کشورهای غربی هشدار داد موضع‌گیری روسیه در برابر غرب در آینده تغییری نخواهد کرد.
 به این ترتیب روسیه به ویژه به سیاست‌های خود در عرصه بین‌المللی که اهدافی دراز مدت هستند ادامه خواهد داد و سیستم اقتصادی آن همچنان به مقدار زیادی دست‌نخورده باقی خواهد ماند. پوتین حتی در آخرین روزهای سکونت‌اش در کرملین با ارائه لوایح جدید به دوما فهرست صنایع استراتژیک روسیه را بلندتر کرد. این فهرست که خارجی‌ها اجازه سرمایه‌گذاری در صنایع نامبرده در آن را ندارند به یکی از جنجالی‌ترین حوزه‌های اقتصاد روسیه تبدیل شده است و این اقدام پوتین در آخرین روزهای ریاست‌جمهوری‌اش نشانی از تداوم سیاست‌های او و تدام تاثیرگذاری وی در فضای سیاسی پس روسیه است حتی پس از انقضای مدت ریاست جمهوری.
 
در حقیقت از مدت‌ها پیش تحلیل‌گران بر این عقیده بوده‌اند که پوتین پس از پایان ریاست جمهوری به دفتر نخست‌وزیری نقل مکان خواهد کرد (پیش‌بینی که با دعوت مدودف از پوتین و پذیرش این دعوت از سوی رییس‌جمهور روسیه اکنون شکل حقیقت به خود گرفته است) و پس از آن با اتکا به اکثریت مطلقی که حزب هوادار او یعنی «روسیه متحد» در دوما دارد با تغییر نظام سیاسی روسیه به دموکراسی پارلمانی جایگاه نخست‌وزیر را تا عالی‌ترین مقام سیاسی بالا خواهد برد و رییس‌جمهور را به عنوان یک مقام تشریفاتی به حاشیه خواهد راند. در واقع اگر چنین پیش‌بینی به حقیقت بپیوندد این بزرگ‌ترین تحول روسیه در سال پیش رو خواهد بود.
 

نظر شما :