احمدی نژاد، اردوغان و افکار عمومی‌ جهان اسلام

۳۱ شهریور ۱۳۹۰ | ۱۷:۰۱ کد : ۱۶۴۴۵ نگاه ایرانی
گفتاری از دکتر صادق زیباکلام، استاد دانشگاه تهران برای دیپلماسی ایرانی.
احمدی نژاد، اردوغان و افکار عمومی‌ جهان اسلام
دیپلماسی ایرانی: محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور کشورمان از سال 1384 که به ساختمان ریاست جمهوری راه یافت، تاکنون هفت بار برای شرکت در مجمع عمومی‌سازمان ملل به شهر نیویورک آمریکا سفرکرده است. به نظر می‌رسد از مجموعه رفتارهای آقای احمدی نژاد در این هفت سفر می‌توان دو نکته را دید و دریافت.

نکته اول که با ایما و اشاره بیان شده و به طور مستقیم بیان نشده این است که آقای احمدی نژآد نشان داده است که تمایل دارد که مشکلات در روابط ایران و آمریکا و مسئله رابطه ایران و آمریکا را به نوعی حل و فصل کند. حداقل او تلاش کرده است که این پیام را به آمریکاییهای منتقل کند که " اگر شما حاضر باشید که در این رابطه اقدام کنید من حاضر هستم یک گام به جلو بردارم."

نکته دیگری که با ایما و اشاره نبوده و به صراحت بیان شده است این است که ایشان همه تلاش خود را به کار گرفته است که دوربین‌های رسانه‌های غربی و توجهات جهانی را به سمت و سوی خود جلب کند. حال اگر این جلب توجه و مطرح شدن از طریق سازش و نرمش می‌بود وقتی به کشور بازمی‌گشت دچار مشکلات و عتاب و خطاب می‌شد. بنابراین ایشان برای جلب توجه به نقطه مقابل "شاخه زیتون به دست گرفتن" رفت و در تمام 6 سفر قبلی به نیویورک موضع گیری ایشان بسیار شداد و غلاظ بوده است. او بر این نکته انگشت گذاشت که میخواهد نظام جهانی را تغییر دهد و تاکید کرد که نظم کنونی جهان آکنده از ظلم و جور و استثمار و تجاوز و غیره است. او در سخنان خود اعلام کرد که جهان دچار بحران شده است و ایران اسلامی‌تنها قدرتی است که می‌تواند این بحران را حل و فصل کند. احمدی نژاد بحث مدیریت جهانی را مطرح کرد، به موضوع نابودی اسرائیل پرداخت و تلاش کرد که موضوع هلوکاست را انکار کند. او تمام این اقدامات را کرده از این جهت که می‌خواسته دیده شود. اما دیده شدنی که وقتی به ایران باز می‌گردد به عنوان این که از مواضع انقلابی دفاع کرده است و بر سر این مواضع انقلابی ایستاده است در داخل کشور نیز مورد تشویق و تمجید قرار گیرد.

بنابراین این دو نکته یعنی این که به صورت ایما و اشاره شاخه زیتون به آمریکایی‌ها نشان دادند و از سوی دیگر بحث‌هایی را مطرح کردند که هم در در سطح جهانی دیده شوند و مورد توجه رسانه‌ها قرار گیرند و هم وقتی به ایران بازگشتند با استقبال گروهها و جریانات رادیکال و انقلابی مواجه شوند که بر سر مواضع انقلابی ایستاده اند. او این پیام را فقط نخواستند به ایرانی‌ها برسانند بلکه خواستند در سطح وسیع تری این پیام را به اعراب، مسلمانان، آفریقایی‌ها و توده‌های جهان سوم برسانند که من یک فرد انقلابی است و آمده است نظم نوینی را در جهان ایجاد کند. 

اما به نظر می‌رسد مشاورین آقای احمدی نژاد و کسانی که به ایشان در تصمیم گیری‌ها و اظهار نظر‌ها کمک می‌کنند به ایشان آدرس اشتباهی داده اند و ایشان را به سمت و سوی و فضایی هدایت کرده اند که زمان و عصر آن مدت‌هاست که سپری شده است. یعنی ای کاش نزدیکان و مشاوران آقای احمدی نژاد به او می‌گفتند که این که به سراغ ادبیات انقلابی برود، جالب بود ولی در دهه 60 و 70 میلادی یعنی در دوره ای که کاسترو و چه گوارا اسطوره‌های توده‌ها بودند. ولی الان دیگر این ادبیات که علیه آمریکا و غرب حرف زده شود و اعلام شود که غرب فاسد است و در حال استثمار جهان سوم است، چندان خریداری ندارد. عصر و زمانه این رویکرد به سر آمده است. باید به احمدی نژاد تذکر داده می‌شد که امروزه مدال طلای افکار عمومی‌بر سینه کسانی که شعار نابودی غرب و آمریکا و اسرائیل را سر می‌دهند آویخته نمی‌شود. بلکه امروزه مدال طلای افکار عمومی‌بر گردن کسانی آویخته می‌شود که از حقوق بشر، آزادی و مبارزات ضد استبدادی مردم در جهان سوم حمایت می‌کنند. امروزه این مسائل در نزد افکار عمومی‌مردم جهان ارزش دارد. اگر امروز بر گردن اردوغان مدال طلای افکار عمومی‌آویخته شده به این دلیل است که ایشان از ابتدایی که بهار عرب شکل گرفت و موج و خیزش جهان عرب به راه افتاد، سیاست خارجی ترکیه را به نحوی هدایت کرد که به پشتیبانی از مردم در این جنبش‌ها پرداخت. الان هم پرچم حمایت از مردم فلسطین را در سازمان ملل در دست گرفته است. به نظر می‌رسد ترک‌ها بسیار بهتر از ما توانسته اند سوار امواج افکار عمومی‌جهانی شوند و احمدی نژاد و مشاورینش متوجه نیستند که ادبیاتی که امروز استفاده می‌کنند مربوط به جهان امروز نیست و چند دهه از زمان این ادبیات گذشته است.

نظر شما :