اقتصاد آمریکا اعلام ورشکستگی میکند
معاون وزیر اقتصاد معتقد است: اقتصاد آمریکا به زودی اعلام ورشکستگی میکند، ولی این "به زودی" در حرکتهای چرخهای اقتصاد که میتواند یک اقتصاد را نابود کند، ممکن است 25 تا 50 سال طول بکشد.
رییس کل سازمان سرمایهگذاری و کمکهای فنی و اقتصادی ایران در گفتوگو با ایسنا با تحلیل آخرین وضعیت اقتصاد سرمایهداری در دنیای کنونی گفت: تحلیل من از اقتصاد سرمایهداری، یک تحلیل مقطعی نیست. تحلیل من اصلا به شرایط سال 2007 و 2008 مربوط نیست. اصلا فردا ممکن است اقتصاد آمریکا رونق پیدا کند، بلکه تحلیل من بر اساس یک سری زمانی و یکسری مطالعات بینالمللی است.
بهروز علیشیری با بیان این که اقتصاد سرمایهداری، اقتصاد پرنوسانی است و اصولا اقتصاد جهان، بالا و پایین دارد، افزود: با این وجود بالا و پایین رفتن آن یک نظمی دارد، یعنی حالت ریتمیک دارد. اما اگر منحنی این نوسان به صفر برسد، یعنی اقتصاد نابود است. این اقتصاد در طی 300 تا 400 سال گذشته حرکتهای چرخشی داشته، اما هر وقت به خط صفر نزدیک میشده، دوباره به بالا حرکت میکردهاست.
او در تشریح راههای جلوگیری از سقوط اقتصاد سرمایه داری گفت: یکی از راهها این است که اقتصاد سرمایهداری باید نوآوری انجام بدهد. نوآوریها یعنی ایجاد خوشههای جدید در عرصهی اقتصاد. مثلا انقلاب فوردیستی که ایجاد زنجیرهی اتوماسیون تولید بود، توانست بحران را نجات بدهد، ولی این بحران منتهی شد به چند جنگ. انقلاب الکترونیک هم چنین کاری را کرد.
وی افزود: در واقع یک ابزار، نوآوری است که زنجیرهی تولید را بهبود میدهد. یکی از این نوآوریها، نوآوری در ابزارهای مالی و مشتقه بود. اقتصاد سرمایهداری در پهنه اقتصاد واقعی نوآوری جدیدی نداشت، ولی در اقتصاد مالی نوآوری داشت. در یکی از آخرین روشها، بنگاههای مالی اوراق مسکن را از بانکهای اصلی میگرفتند و مدام دارایی جدید کسب میکردند.
معاون وزیر اقتصاد با اشاره به این که در این روش آنها مطالبات از مردم را برحسب اعتماد به آنها جزو دارایی خود محسوب میکردند و در نتیجه شرکتها بزرگ میشدند، گفت: این مثل یک بهمن عمل کرد و کافی بود 10 نفر بگویند در سررسید نمیتوانیم بدهیمان را بپردازیم. این اتفاق هم البته افتاد و آن پسامدها را داشت. این نوآوری بود که در 2005 تا 2006 به اوج رسید و ما معتقدیم بر پایه دارایی واقعی نبود، لذا سقوط اتفاق افتاد. نکته این بود که این داراییها هم فقط در سطوح ملی نبود، بلکه همهی کشورها را شامل میشد، به همین دلیل بحران از سطوح ملی به سطح جهانی رسید.
به گفته علیشیری ابزار نوآوری الان دیگر تقریبا وجود ندارد و اقتصاد سرمایهداری برای حفظ خود میتواند به فکر گزینه دوم یعنی جنگ باشد.
او با بیان این که جنگها در طول تاریخ یکی از ابزارهای رونق اقتصادی بودهاند، میگوید که جنگ جهانی اول و دوم و جنگهای محدود منطقهای عمدتا با همین هدف بودهاند و میافزاید: جنگها دو رویکرد دارند. یا هژمونیک هستند و یا توسعهطلبانه. در رویکرد دوم طرفهای جنگ میخواهند مناطق جدیدی را بگیرند، در آفریقا برای بازار جدید، در عراق برای دسترسی به انرژی و در افغانستان برای منابع جدید.
وی با تاکید بر این که جنگهای بزرگ دیگر رخ نمیدهد، گفت: درست است که عمده کشورهای بزرگ در جنگهای جهانی با هم درگیر شدند، ولی در شرایط کنونی درگیری قدرتها با هم یعنی فشاردادن روی ماشه سلاح هستهای و نابودی همه؛ بنابراین به نظر میرسد تمایل به جنگهای بزرگ در بین قدرتها به شدت فروکش پیدا کردهاست. به این خاطر از جنگهای گفتمانی صحبت میشود، ولی این فرآیند سرریز شده به سمت جنگهای منطقهای. این جنگها هم مثل جنگهای بزرگ نمیتواند موتور محرک توسعه باشد.
علیشیری با بیان این که در هر اقتصادی یک بخش پیشتاز است و بخش پیشتاز اقتصاد آمریکا هم در صنایع دفاعی و تسلیحاتی است، ادامه داد: به هر حال آنها یا جنگ محدود ایجاد میکنند و سلاح میفروشند، یا یک کسی را معرفی میکنند که دیگران مواظب او باشند و به همین دلیل به کشورهای اطراف آن سلاح میفروشند، اما چون جنگهای محدود به هیچ وجه نمیتواند مانند جنگهای بزرگ موتور محرک توسعه باشد، لذا این روش هم برای اقتصاد آمریکا پاسخگو نیست. پس نه نوآوری و نه جنگ محدود نمیتواند اقتصاد آمریکا را نجات بدهد.
رییس کل سازمان سرمایهگذاری و کمکهای فنی و اقتصادی ایران با بیان این که اقتصادی که 250 درصد کل تولید ناخالص داخلیاش بدهی دارد، حتما ورشکسته است، گفت: ما در قانون برنامه آوردهایم سهم کل بدهی دولت از 30 درصد کل تولید ناخالص داخلی نباید تجاوز کند، یعنی اجازه داریم کل بدهی دولت را حفظ کنیم.
او ادامه داد: بدهی که نمیتواند تا 250 درصد باشد و باید تسویه شود. چهطور تسویه شود؟ باید هزینهی جاری کاهش یابد و این هم یعنی کاهش رشد اقتصادی. این بزرگترین تناقض ساختاری اقتصاد سرمایهداری است. اقتصاد سرمایهداری با بزرگشدن بازار و فروش و مصرف بیشتر زنده است، چون باید رشد مداوم کند. ماهیت رشد سرمایهداری یعنی رشد مداوم و به محض اینکه رشد متوقف شود، سیستم از هم میپاشد. به هرحال اگر بخواهد بدهی را بپردازد، مجبور است نرخ رشد را کاهش بدهد، ولی اگر این کار را هم بکند و بخواهد دورهای تنفس کند، همه اقتصادش نابود است.
علیشیری با تاکید بر این که با این استدلالها معتقداست اقتصاد آمریکا به زودی اعلام ورشکستگی میکند، گفت: با این حال صدای این ورشکستگی ممکن است کمی دیرتر در بیاید. یادمان باشد حرکتهای چرخهای در اقتصاد جهان که میتواند یک اقتصاد را نابود کند، میتواند 25 تا 50 سال طول بکشد، اما این نشان میدهد که بهزودی این فرآیند، اتفاق میافتد. به همین دلیل است که امروز معتقدند حل بحران در اختیار اقتصاددانها نیست، بلکه در اختیار سیاسیون است که باید تصمیم بگیرند این اقتصاد را چهطور مدیریت کنند.
رییس کل سازمان سرمایهگذاری و کمکهای فنی و اقتصادی ایران در گفتوگو با ایسنا با تحلیل آخرین وضعیت اقتصاد سرمایهداری در دنیای کنونی گفت: تحلیل من از اقتصاد سرمایهداری، یک تحلیل مقطعی نیست. تحلیل من اصلا به شرایط سال 2007 و 2008 مربوط نیست. اصلا فردا ممکن است اقتصاد آمریکا رونق پیدا کند، بلکه تحلیل من بر اساس یک سری زمانی و یکسری مطالعات بینالمللی است.
بهروز علیشیری با بیان این که اقتصاد سرمایهداری، اقتصاد پرنوسانی است و اصولا اقتصاد جهان، بالا و پایین دارد، افزود: با این وجود بالا و پایین رفتن آن یک نظمی دارد، یعنی حالت ریتمیک دارد. اما اگر منحنی این نوسان به صفر برسد، یعنی اقتصاد نابود است. این اقتصاد در طی 300 تا 400 سال گذشته حرکتهای چرخشی داشته، اما هر وقت به خط صفر نزدیک میشده، دوباره به بالا حرکت میکردهاست.
او در تشریح راههای جلوگیری از سقوط اقتصاد سرمایه داری گفت: یکی از راهها این است که اقتصاد سرمایهداری باید نوآوری انجام بدهد. نوآوریها یعنی ایجاد خوشههای جدید در عرصهی اقتصاد. مثلا انقلاب فوردیستی که ایجاد زنجیرهی اتوماسیون تولید بود، توانست بحران را نجات بدهد، ولی این بحران منتهی شد به چند جنگ. انقلاب الکترونیک هم چنین کاری را کرد.
وی افزود: در واقع یک ابزار، نوآوری است که زنجیرهی تولید را بهبود میدهد. یکی از این نوآوریها، نوآوری در ابزارهای مالی و مشتقه بود. اقتصاد سرمایهداری در پهنه اقتصاد واقعی نوآوری جدیدی نداشت، ولی در اقتصاد مالی نوآوری داشت. در یکی از آخرین روشها، بنگاههای مالی اوراق مسکن را از بانکهای اصلی میگرفتند و مدام دارایی جدید کسب میکردند.
معاون وزیر اقتصاد با اشاره به این که در این روش آنها مطالبات از مردم را برحسب اعتماد به آنها جزو دارایی خود محسوب میکردند و در نتیجه شرکتها بزرگ میشدند، گفت: این مثل یک بهمن عمل کرد و کافی بود 10 نفر بگویند در سررسید نمیتوانیم بدهیمان را بپردازیم. این اتفاق هم البته افتاد و آن پسامدها را داشت. این نوآوری بود که در 2005 تا 2006 به اوج رسید و ما معتقدیم بر پایه دارایی واقعی نبود، لذا سقوط اتفاق افتاد. نکته این بود که این داراییها هم فقط در سطوح ملی نبود، بلکه همهی کشورها را شامل میشد، به همین دلیل بحران از سطوح ملی به سطح جهانی رسید.
به گفته علیشیری ابزار نوآوری الان دیگر تقریبا وجود ندارد و اقتصاد سرمایهداری برای حفظ خود میتواند به فکر گزینه دوم یعنی جنگ باشد.
او با بیان این که جنگها در طول تاریخ یکی از ابزارهای رونق اقتصادی بودهاند، میگوید که جنگ جهانی اول و دوم و جنگهای محدود منطقهای عمدتا با همین هدف بودهاند و میافزاید: جنگها دو رویکرد دارند. یا هژمونیک هستند و یا توسعهطلبانه. در رویکرد دوم طرفهای جنگ میخواهند مناطق جدیدی را بگیرند، در آفریقا برای بازار جدید، در عراق برای دسترسی به انرژی و در افغانستان برای منابع جدید.
وی با تاکید بر این که جنگهای بزرگ دیگر رخ نمیدهد، گفت: درست است که عمده کشورهای بزرگ در جنگهای جهانی با هم درگیر شدند، ولی در شرایط کنونی درگیری قدرتها با هم یعنی فشاردادن روی ماشه سلاح هستهای و نابودی همه؛ بنابراین به نظر میرسد تمایل به جنگهای بزرگ در بین قدرتها به شدت فروکش پیدا کردهاست. به این خاطر از جنگهای گفتمانی صحبت میشود، ولی این فرآیند سرریز شده به سمت جنگهای منطقهای. این جنگها هم مثل جنگهای بزرگ نمیتواند موتور محرک توسعه باشد.
علیشیری با بیان این که در هر اقتصادی یک بخش پیشتاز است و بخش پیشتاز اقتصاد آمریکا هم در صنایع دفاعی و تسلیحاتی است، ادامه داد: به هر حال آنها یا جنگ محدود ایجاد میکنند و سلاح میفروشند، یا یک کسی را معرفی میکنند که دیگران مواظب او باشند و به همین دلیل به کشورهای اطراف آن سلاح میفروشند، اما چون جنگهای محدود به هیچ وجه نمیتواند مانند جنگهای بزرگ موتور محرک توسعه باشد، لذا این روش هم برای اقتصاد آمریکا پاسخگو نیست. پس نه نوآوری و نه جنگ محدود نمیتواند اقتصاد آمریکا را نجات بدهد.
رییس کل سازمان سرمایهگذاری و کمکهای فنی و اقتصادی ایران با بیان این که اقتصادی که 250 درصد کل تولید ناخالص داخلیاش بدهی دارد، حتما ورشکسته است، گفت: ما در قانون برنامه آوردهایم سهم کل بدهی دولت از 30 درصد کل تولید ناخالص داخلی نباید تجاوز کند، یعنی اجازه داریم کل بدهی دولت را حفظ کنیم.
او ادامه داد: بدهی که نمیتواند تا 250 درصد باشد و باید تسویه شود. چهطور تسویه شود؟ باید هزینهی جاری کاهش یابد و این هم یعنی کاهش رشد اقتصادی. این بزرگترین تناقض ساختاری اقتصاد سرمایهداری است. اقتصاد سرمایهداری با بزرگشدن بازار و فروش و مصرف بیشتر زنده است، چون باید رشد مداوم کند. ماهیت رشد سرمایهداری یعنی رشد مداوم و به محض اینکه رشد متوقف شود، سیستم از هم میپاشد. به هرحال اگر بخواهد بدهی را بپردازد، مجبور است نرخ رشد را کاهش بدهد، ولی اگر این کار را هم بکند و بخواهد دورهای تنفس کند، همه اقتصادش نابود است.
علیشیری با تاکید بر این که با این استدلالها معتقداست اقتصاد آمریکا به زودی اعلام ورشکستگی میکند، گفت: با این حال صدای این ورشکستگی ممکن است کمی دیرتر در بیاید. یادمان باشد حرکتهای چرخهای در اقتصاد جهان که میتواند یک اقتصاد را نابود کند، میتواند 25 تا 50 سال طول بکشد، اما این نشان میدهد که بهزودی این فرآیند، اتفاق میافتد. به همین دلیل است که امروز معتقدند حل بحران در اختیار اقتصاددانها نیست، بلکه در اختیار سیاسیون است که باید تصمیم بگیرند این اقتصاد را چهطور مدیریت کنند.
نظر شما :