معضلات متراکم: امریکا و تحولات یمن
دیپلماسی ایرانی: مجروح شدن علی عبدالله صالح در سیزده خزداد و رفتن او به عربستان، بی تردید نقطه عطفی در تحولات یمن و منطقه استراتژیک دریای سرخ، نه فقط از نظر تحولات داخلی، بلکه از نظر تحولات منطقه ای و بین المللی است.
یمن از کشورهای فقیر، ولی مهم در منازعات استراتژیک بوده و اهمیت استراتژیک این کشور برای بازیگران منطقه ای نظیر عربستان و بازیگران بین المللی مانند امریکا بسیار بالا است.
تحولات یمن در چند ماه گذشته از عمده ترین چالش هایی است که دولت اوباما با آن روبه رو بوده و به دلایل گوناگون موضع امریکا درباره تحولات یمن با سایر کشورهای عربی متفاوت است و در مجموع به خاطر حساسیت های گوناگون استراتژیک و سیاسی، رفتار امریکا نسبتا منحصر به فرد بوده و ترکیبی از توصیه های سطحی به مقامات یمنی برای تغییرات دموکراتیک، همراهی با عربستان سعودی برای مهار بحران و نگرانی عمیق از آینده تحولات را در بر گرفته است.
سیاسیت امریکا و دولت اوباما در مورد تحولات یمن با فهرستی طولانی از معضل و چالش روبه رو است. این معضلات چگونه اند و تراکم آن ها چگونه بر سیاست خارجی امریکا در مورد یمن تاثیر داشته است؟ پاسخ این سوال را در شناسایی حداقل سه معضل ساختار، معضل انتخاب و معضل پیامد، می توان یافت. مجموعه این معضلات و متراکم بودن آن ها سیاست خارجی امریکا در مورد مسئله یمن را با با فشار های ویژه ای همراه کرده که ذیلا به آن ها پرداخته می شود.
معضل ساختار
یمن به لحاظ ساختاری از فقیرترین کشورهای عرب است. بر اساس آمارهای دستگاه های امریکایی، پنجاه در صد جامعه یمن بی سواد، سی و پنج درصد این جامعه بی کار است. یمن از معدود کشورهایی است که با کاهش منابع روبه رو است. روبه افول بودن منابع نفت یمن که یک سوم از تولید ناخالص ملی این کشور را به خود اختصاص می دهد و از آن مهم تر رو به کاهش رفتن منابع آبی یمن، این کشور را با مشکل ساختاری منابع رو به رو کرده است.
در شهر صنعا قبل از تحولات اخیر و هرج و مرج های جاری روزانه هزار تانکر برای آب رسانی مشغول کار بودند و نبود آب باعث شده بود تا از این تانکر ها برای آب رسانی به مردم صنعا استفاده شود. گفته می شود در چند سال آینده خشک سالی و کم آبی رو به افزایش خواهد گذاشت و طبق بر آوردهای بین المللی صنعا اصلی ترین پایتخت در دنیا خواهد بود که از زاویه کمبود منابع آبی با هیچ مورد مشابهی قابل مقایسه نخواهد بود و سیل عظیم جمعیت از مناطق مختلف به سمت این شهر سرازیر خواهد شد و مسئله ای که کمتر به آن توجه می شود یعنی مسئله محیط زیست و آب از مشکلات ساختاری این کشور در کنار فقر و عقب ماندگی اقتصادی است.
علاوه بر این مشکلات، یمن از نظر ساختار اجتماعی، ساختاری قبلیه بنیاد دارد و قبائل نقش اساسی دارند. تعدد و تنوع قبائل، گرایش های فرهنگی و سیاسی و دینی آن ها و سوابق کشمکش بین آن ها به کشمکش بین نخبگان موجود نیز تعبیر شده است. این مجموعه ساختاری به عنوان یک متحد، دوست و همکار و شریک ایالات متحده در جنگ با تروریسم مشکل ساختار را برای ایالات متحده بسیار جدی می کند.
طبق تحلیل بسیاری از کارشناسان امریکایی، یکی از بازه های اصلی تروریسم ضد امریکایی یمن است و یکی از دلایل رشد تروریسم ضد امریکایی در یمن، فقر، مشکلات اجتماعی و کمبود منابع و عدم توسعه این کشور است. این معضل، معضل کمی نیست و باید در نظر داشت که امریکا در چند سال گذشته در مبارزه با تروریسم، یمن را به عنوان یکی از کانون های اصلی مد نظر قرار داده و حل مشکل تروریسم بدون حل مشکلات ساختاری که کار ساده ای نیست، کاری است که چندان آسان به نظر نمی رسد.
معضل انتخاب
ایالات متحده به یک تعبیر در سی سال گذشته و به تعبیر دقیق تر در دوازده سال گذشته، انتخاب معین و مشخصی را در حوزه سیاست یمن به نمایش گذاشته که کانون این انتخاب حمایت از شخص علی عبدالله صالح و روش های او است. دلیل توجیهی امریکا آن است که علی عبدالله صالح در مبارزه با تروریسم پیشگام و پیشتاز است.
فی الواقع تکیه بر اسلام هراسی و ایران هراسی در سیاست های علی عبدالله صالح و همگامی امریکا با این سیاست ها یکی از عوامل پایداری حکومت علی عبدالله صالح در سطح ظاهری و ثبات اولیه ولی ایجاد نا به سامانی در درون جامعه یمن بوده است.
به تعبیر حتی برخی از کارشناسان امریکایی، سیاست امریکا و انتخاب های این کشور تقلیل گرایانه و محدود و صرفا متمرکز بر یک مسئله و آن هم مبارزه با تروریسم القاعده و تشکیلات مربوط به آن است.
برخی از پژوهشگران معتقدند علی عبدالله صالح به عنوان سیاستمداری که از حساسیت ها و انتخاب های امریکا بهره برداری یا به بیان بهتر سوء استفاده می کرده با حربه مبارزه با ترورسیم و این که تنها انتخاب موجود در این کارزار است، حتی در مواردی شخصا حس هرج و مرج بعدی در یمن را دامن زده تا امریکا را واردار به حمایت بیشتر از خود کند.
در این زمینه لازم است یادآوری شود که دولت بوش حتی قبل از یازده سپتامبر 2001 یمن را به عنوان یکی از مراکز مبارزه با تروریسم خود انتخاب کرد. در دوران بعد از یازده سپتامبر، همکاری امریکا و یمن شدت گرفت. جالب تر آن که اوباما از زمان رسیدن به قدرت این همکاری را اوج داد. کاری که دولت اوباما کرد آن بود که بودجه مبارزه با تروریسم را در یمن افزایش داد؛ تعداد افراد امریکایی که نیروهای یمن را آموزش می دادند افزایش داد؛ تعدادی از نیروهای ویژه عملیاتی امریکا را وارد یمن کرد؛ و استفاده از هواپیمای بدون سرنشین برای از بین بردن مظنونین به فعالیت های تروریستی را شدت بخشید. لذا دولت اوباما نه تنها سیاست های دوره بوش را ادامه داد بلکه آن ها را تایید و تشویق کرد.
مجموعه انتخاب های امریکا درباره یمن بسیار توام با معضل بوده و هست و در حال حاضر که علی عبدالله صالح مجبور به ترک یمن شده، این معضل انتخاب پیامدهای منفی خود را بیشتر نشان می دهد.
به علاوه باید در نظر داشت که ایالات متحده علاوه بر حمایت از علی عبدالله صالح همراهی ویژه ای با عربستان سعودی در دو دهه گذشته در مورد یمن داشته است. فی الواقع هماهنگی میان ریاض و واشنگتن یکی از عناصر مشخص و معین در انتخاب های امریکا در رابطه با یمن بوده است.
عربستان سعودی هم به لحاظ فکری و عملیاتی با توجه به هم جواری جغرافیایی و استراتژیک معمولا ترجیحات و انتخاب های مشخصی را در یمن دنبال کرده که نتیجه آن وضعیت فعلی در یمن است. حتی در حال حاضر عربستان بیش از هر بازیگر دیگری حتی ایالات متحده در شکل دادن به تحولات یمن نقش دارد، اما همکاری و همراهی امریکا با عربستان سعودی بی تردید از معضلات فعلی جامعه یمن و از معضلات فعلی تحولات در این منطقه استراتژیک و یکی از زمینه های دردسرساز برای آینده این منطقه و پیامدهای آتی آن است.
معضل پیامد
در یمن چه سامانه ای شکل خواهد گرفت؟ جواب این سوال چندان روشن نیست اما آن چه روشن است این است که در یمن نه به سرعت دموکراسی برقرار خواهد شد و نه صلح و آرامش به این کشور باز خواهد گشت. بی ثباتی در یمن منحصر به مرزهای جغرافیایی این کشور نبود.
با توجه به جایگاه استراتژیک یمن، تحولات شاخ افریقا و حوزه دریای سرخ احتمال تکرار مدل سومالی در یمن بسیار جدی است. اگر یمن به سمت هرج و مرج رود و بی ثباتی افزایش یابد، منطقه شرقی افریقا که از نظر اقتصادی، سیاسی و نظامی از حساس ترین مناطق دنیا است و مخصوصا با توجه به این واقعیت ژئوپلیتیکی که این منطقه دروازه اقیانوس هند محسوب می شود و بر اساس نوشته جدیدی رابرت کاپلان نوبسنده معروف، منطقه اقیانوس هند استراتژیک ترین منطقه منازعه آمیز بین قدرت های بزرگ و قدرت های در حال صعود یعنی چین و هند در آینده نزدیک است، تحولات یمن پیامدهای گسترده ای نه فقط در روابط امریکا-صنعا یا روابط امریکا-ریاض بلکه روابط امریکا با کل منطقه دریای سرخ و اقیانوس هند خواهد داشت.
ضد امریکایی شدن احساسات عمومی در این منطقه، گسترش هسته های عملیاتی علیه امریکا و طرفداران امریکا، همراه با وفور اسلحه در این کشور که گفته می شود در یمن تعداد اسلحه ها بیشتر از مردم عادی است، این منطقه تبدیل به یکی از خطرناک ترین مناطق دنیا برای ایالات متحده خواهد کرد.
در صورتی که این منطقه به هرج و مرج برسد، امریکا چه اقداماتی را انجام خواهد داد؟ آیا مداخله بیشتر و مستقیم تر عربستان سعودی در منطقه یا مداخله مستقیم تر امریکا در تحولات شرق افریقا و باب المندب و دریای سرخ را شاهد خواهیم بود؟
هرچند که نمی توانیم با قطعیت به این سوال ها پاسخ دهیم اما می توانیم بگوییم که امریکا در رابطه با یمن با معضل های متراکم و گسترده ای رو به رو است.
نظر شما :