گم شده ای به نام هنر دیپلماسی
از طرف دیگر ممکن است از بعد مذهبی هم شبیه همین استدلال صورت بگیرد که با توجه به این که رژیم پادشاهی عربستان سعودی تمایلات سلفی- وهابی نسبتا پررنگی دارد و از سوی دیگر جمهوری اسلامی ایران به همان میزان تمایلات تشیع دارد، و با توجه به اختلافات تاریخی 1400 ساله شیعه و سنی و با توجه به این که این اختلافات از دوران صفویه و قرن 16 به طور بسیار جدیتر، اساسیتر و عمیقتری میان ایران شیعه و مابقی جهان اسلام مطرح شد، اختلافات امروز میان ایران و عربستان را بدیهی بدانند.
من البته منکر هر دو فاکتور نمیشوم. طبیعی است که هم نزدیکی ریاض به واشنگتن و به همان میزان دوری تهران از واشنگتن و هم چنین نزدیکی ریاض به سلفی گری و وهابیت و به همان میزان نزدیکی تهران به تشیع، شرایط را برای همکاری و همزیستی مسالمت آمیز میان ایران و عربستان دشوار کند. اما در عین حال میبینیم که همواره این طور نیست که همه کشورها در همه زمینهها با یکدیگر وحدت و اشتراک نظر داشته باشند و بعد میان آنها مناسبات دوستانه ای برقرار شود.
بسیاری از کارشناسان معتقدند دیپلماسی و برقراری روابط و مناسبات دیپلماتیک یک هنر به حساب میآید چرا که شما باید علی رغم اختلافات و تفاوتها سعی کنید به حداقلی از تفاهم دست پیدا کنید. به همین دلیل است که به این کار هنر دیپلماسی میگویند. یعنی این یک هنر است که تهران و ریاض بتوانند علی رغم آن دو تفاوت استراتژیکی که دارند، درجه ای از همکاری و احترام متقابل در مناسبات خود برقرار کنند. به این صورت که تهران این حق را برای عربستان سعودی قائل باشد که سیاست نزدیکی به امریکا را در پیش بگیرد و به سنی بودن سعودیها احترام بگذارد. متقابلا سعودیها هم به شیعه بودن ایرانیان احترام بگذارد و این حق را برای تهران قائل باشد که این سیاست را در پیش بگیرد که خیلی به امریکا نزدیک نباشد.
متاسفانه نه ما و نه سعودیها در این سی و دو سال نتوانسته ایم این هنر را به خرج دهیم که در ورای این دو اختلاف حرکت کنیم. درست است که ما شیعه هستیم و آنها سنی، درست است که ما دشمن امریکا هستیم و آنها متحد امریکا؛ اما این لزوما به آن معنا نیست که همواره باید اختلافات عمیق و بنیادینی با هم داشته باشیم و همواره باید در جهت دشمنی با یکدیگر حرکت کنیم. به هیچ وجه این گونه نیست. مسائل بسیار زیادی وجود دارد که ما و سعودیها درباره آنها اشتراک نظر داریم. از جمله و مهم ترین آنها ثبات منطقه است. نه ایران اسلامی میخواهد ثبات منطقه به هم بخورد و نه سعودیها چنین خواسته ای دارند.
حتی در مناطقی مانند عراق که به جای آن که از اختلافات ما بکاهد، دامنه اختلافات ما را افزایش داده است، هم ما و هم سعودیها دارای منافع مشترک بسیاری هستیم. هم تهران و هم ریاض خواهان این هستند که عراق کشور باثباتی باشد و در این کشور حکومتی سرکار باشد که منتخب اراده مردم این کشور باشد. هر دو قدرت بزرگ ترین آفت عراق امروزی را جریانات وابسته به القاعده میدانند و به شدت با ان مخالف هستند. هم ایران با عملیات القاعده در عراق مخالف است و هم عربستان؛ چرا که اگر القاعده در عراق پیروز شود، قطعا این بزرگترین مصیبت برای عربستان سعودی خواهد بود. بنابراین یک عراق باثبات و پایدار با یک حکومت دموکراتیک، هم مورد تمایل ایران است و هم مورد تمایل عربستان.
در مورد فلسطین هم، منافع مشترکی وجود دارد. اگر در یک چشم انداز کلی به مسئله فلسطین بنگریم، هم جمهوری اسلامی ایران خواهان احقاق حقوق فلسطینیها است و هم عربستان. بنابراین، جنبههای این چنینی وجود دارد که ایران و عربستان را به هم نزدیک میکند.
اگر عنصر شیعه و سنی را کنار بگذاریم و به جهان اسلام بنگریم، میبینیم که عربستان سعودی خواهان مجد و عظمت جهان اسلام و سازمان کنفرانس اسلامی و این که کشورهای اسلامی در مجموع یک قدرت بزرگ را در عرصه جهانی تشکیل دهند، است و جمهوری اسلامی ایران هم قطعا از این مسئله استقبال میکند و خواهان آن است که کشورهای اسلامی بتوانند یک قطب و قدرت تعیین کننده در عرصه بین المللی باشند. رشد و توسعه اقتصادی خاورمیانه هم از دیگر مسائلی است که در جهت منافع و مصالح عربستان و ایران است. قیمت بالای نفت چیزی است که هم ایران و هم عربستان خواهان آن هستند.
بنابراین درست است که دو مسئله بنیادین شیعه و سنی و دوست و دشمن امریکا بودن وجود دارد، اما بسیاری از حوزهها نیز وجود دارد که ایران و عربستان در آنها دارای منافع مشترکی هستند. در دوران آقای هاشمی رفسنجانی و زمان بعد از جنگ، آقای هاشمی تلاش زیادی به خرج دادند و در روابط تهران- ریاض نوعی تنش زدایی به وجود آمد و تا حدود زیادی باعث نزدیکی ایران و عربستان شد. ادامه این روند در دوران اصلاح طلبان و زمان آقای خاتمیدنبال شد. در هشت سال دوران اصلاحات، حداقل اگر از دامنه تنش میان تهران و ریاض کاسته نشد، به آن افزوده هم نشد. حداقل اگر سیاست تنش زدایی که در دوران آقای هاشمی پایه ریزی شد، در دوران اصلاحات دنبال نشد، اما بر تنش میان ایران و عربستان هم اضافه نشد.
اما متاسفانه ظرف شش سال اخیر، روابط میان تهران و ریاض به دوران قبل از آقای هاشمی برگشته است و علی الدوام میان ایران و عربستان تنش وجود دارد و گاهی به نظر میرسد که روابط دو کشور با قطع شدن، تار مویی فاصله دارد. گاهی حتی وقتی به سخنان برخی مقامات و چهرههای سیاسی چه در ایران و چه در عربستان نگاه میکنیم، تصور میکنیم که دو کشور عن قریب وارد جنگ با یکدیگر خواهند شد. یعنی اگر به مطالبی که حداقل ظرف یک ماه اخیر توسط برخی از مقامات نظامی ایران علیه عربستان گفته شده است، نگاه کنیم، به نظر میرسد که به زودی میان ایران و عربستان جنگ رخ خواهد داد. حداقل چندین بار وزیر دفاع ایران یا سایر فرماندهان نظامی ایران گفته اند که عربستان سعودی عددی نیست و ایران از نظر نظامی هیچ ارزشی برای عربستان قائل نیست و هیچ ترس و نگرانی ای از سعودیها ندارد. یا گفته اند اگر برخورد نظامی پیش آید، ایران درسی به سعودیها خواهد داد که هیچ وقت آن را فراموش نکنند. قطعا اینها مطالبی نیست که در جهت تنش زدایی میان دو کشور مفید باشد. نباید انتظار داشته باشیم که در ایران چنین ادبیاتی علیه یک همسایه به کار رود و در عین حال هم انتظار داشته باشیم که روابط میان دو کشور گرم و صمیمیانه با شد.
متاسفانه کسانی که چنین ادبیات و لحن دیپلماتیکی را در خصوص سعودیها به کار میبرند، وقتی تنش در روابط پیش میآید میگویند دستهایی در حال تفرقه انداختن میان مسلمانان است. چه دستهایی؟ ما خود باعث تفرقه میشویم. البته من کاملا میفهمم که وزیر دفاع ما یا فرماندهان نظامی ما ابتدا به ساکن چنین حرفهایی را علیه سعودیها نزده اند. قطعا یکی از مقامات یا شخصیتهای سیاسی در عربستان گفته است که ما ایران را چنین و چنان خواهیم کرد.
هنر دیپلماسی در همین مواقع است که به کار میآید. ما بارها و بارها گفته ایم که خلیج فارس را گورستان ارتش امریکا و ناوهای امریکا خواهیم کرد، ما بارها و بارها گفته ایم بهتر است امریکاییها شروع به تابوت سازی برای جنازه سربازان امریکایی نمایند که به دست ایران اسلامی و ایران انقلابی کشته خواهند شد. اما محض نمونه مقامات امریکاییها حتی یک بار هم به این سخنان ما جواب نداده اند چون کارهای مهم تری دارند.
آیا ما باید حتما به حرفهای خام و نسنجیده سعودیها جواب دهیم؟ پاسخ این سوال خیر است. ممکن است فردا قطر بگوید که اگر ارتش قهرمان قطر اراده کند، ما ظرف 24 ساعت در تهران هستیم. ما که حتما نباید به این مسئله جواب بدهیم و بگوییم که سپاه کرج به تنهایی میتواند چندین بار قطر را با خاک یکسان کند. البته همه این را میدانند که یک محله تهران میتواند ارتش امارات، قطر و بحرین را چندین بار نیست و نابود کند. اما به نظر من گفتن این حرفها اتفاقا جایگاه و شان جمهوری اسلامی ایران را پایین میآورد. بسیاری اوقات پاسخ ندادن به این دست حرفها نشان دهنده شخصیت و پرستیژ یک کشور است.
والا من فکر میکنم یک دانش آموز اول ابتدایی هم بداند که اگر عربستان، قطر، بحرین، امارات با یکدیگر متحد شوند، ایران ظرف یک هفته میتواند آنها را شکست دهد اما به نظر من گفتن این حرف هیچ ضرورتی ندارد. گفتن سخنان سخیف علیه مقامات ارشد سعودی و توهین به آنها زیبنده و شایسته نیست. ولو این که آنها هم به ما توهین کرده باشند. این کار دقیقا آب به آسیاب اختلافات ریختن است.
همین هفته گذشته گویا وزیر خارجه ایران قصد داشت به عربستان سفر کند، شاهد بودیم که افراد مختلفی از جمله دکتر کاظم جلالی، سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی، روزنامه کیهان، بسیج دانشگاه تهران و کسان دیگری برای وزیر خارجه خط و نشان کشیدند که شما مرعوب شدید و ترسیدید. چرا باید وزیر خارجه به عربستان رود؟ گفتند اگر او این سفر را انجام دهد، نشانه ضعف ایران است. نکته خیلی مهم این است که چنین ادبیاتی را هیچ گاه از دیپلماتها و مقامات اروپایی، ژاپنی یا امریکایی نمیشنوید. اگر وزارت خارجه ما عملی را انجام دهد که این عمل درست نباشد، روزنامه کیهان این حق را دارد که نسبت به این عمل اعتراض کند، بگوید که چرا وزیر خارجه ما به عربستان سفر کرد. یا آقای جلالی از اختیارات نمایندگی خود استفاده کنند و وزیر خارجه را برای پاسخ به سوالات به مجلس احضار کند.
اما این گونه برخوردها که هر کسی به خود اجازه بدهد برای سیاست خارجی کشور تعیین تکلیف کند، این که ما دعواهای خطی و جناحی خود را دستمایه حمله به وزارت خارجه قرار دهیم، به نظر بنده شیوه درستی نیست. به هر حال درمورد بحرین، سعودیها در چارچوب یک سری اصول، قواعد و ضوابطی که فکر میکنند در جهت منافع ملی آنها است عمل میکنند، جمهوری اسلامی ایران هم فکر میکند که در چارچوب ضوابط، قواعد و آرمانهایی عمل میکند که در راستای منافع ملی خود است.
جمهوری اسلامی ایران بالطبع از مبارزات مردم بحرین حمایت میکند و به انحای مختلف آن را تبلیغ میکند. اما به دلایلی که برای ما قابل فهم است، جمهوری اسلامی ایران در باره مبارزات مردم سوریه مهر سکوت بر لب زده است. کشورهای مختلف ممکن است مصالح و منافع ملی خود را به اشکال مختلف تعریف کنند. به همان دلیل که جمهوری اسلامی ایران در قبال تحولات سوریه مهر سکوت بر لب زده است و از مبارزات مردم سوریه نه اسمیمیبرد و نه دفاعی میکند، به همان دلیل هم سعودیها چندان از مبارزات مردم بحرین دل خوشی ندارند.
بنابراین وقتی جمهوری اسلامی ایران این حق را برای خود قائل است که پای برروی حق و حقیقت بگذارد و از مردم سوریه دفاع نکند، چرا سعودیها نباید این حق را برای خود قائل باشند؟ چرا این حق را برای سعودیها قائل نشویم که به دلیل بیم و هراسی که از پیروزی شیعیان در بحرین دارند و تبعاتی که این پیروزی میتواند برای اقلیت شیعه عربستان داشته باشد، دوست نداشته باشند که شیعیان در بحرین به پیروزی برسند؟ مسئله این است که دولت جمهوری اسلامی ایران به خود این حق را میدهد که در جهت مصالح و منافع ملی خود یا ایدولوژی که به ان اعتقاد دارد موضع گیری کند اما وقتی کشور دیگری در جهت مصالح و منافع ملی خود موضع گیری کند که آن مصالح و منافع ملی در تضاد و تقابل با مصالح جمهوری اسلامی ایران باشد، بلافاصله شروع به به کار بردن ادبیات غیردیپلماتیک میکنیم. ما نمیتوانیم هر چه دلمان خواست به سعودیها بگوییم ؛ هر قدر که خواستیم و با هر لفظ توهین آمیزی علیه آنان بکار بریم ؛ عده ای را بفرستیم مقابل سفارت آن کشور در تهران و به رهبران آن کشور توهین کنیم ؛ و هر کاری دلمان خواست انجام دهیم و بعد هم انتظار داشته باشیم که روابطمان با آنها خوب باشد و آنها به ما احترام بگذارند.
نظر شما :