ایران و اعراب پس از اپیدمی انقلاب‌ها

برد – باخت برای تهران

۰۴ خرداد ۱۳۹۰ | ۱۶:۱۲ کد : ۱۳۰۹۲ اخبار اصلی
از این پس رویکرد دوجانبه در قبال مسائل در هم تنیده‌ای که روابط ایران و اعراب را متاثر ساخته است، از موضوع هسته‌ای گرفته تا صلح اعراب- اسرائیل و البته رابطه با آمریکا، رنگ و بوی تازه‌ای به خود می‌گیرد. اعراب محافظه‌کار که در یک دهه گذشته همزمان با قرار گرفتن موضوع هسته‌ای ایران در کانون توجه بین‌المللی، کوشیده‌اند هر چه بیشتر از موضع‌گیری آشکار در قبال آن خودداری کنند
برد – باخت برای تهران
دیپلماسی ایرانی: اپیدمی انقلاب‌های رعد‌آسایی که در روز‌های سرد سال گذشته در منطقه استراتژیک خاورمیانه و در میان اعراب شیوع یافت، دست کم برای آینده‌ای نزدیک روابط ایران و شیخ نشین‌های حوزه خلیج فارس را دستخوش دگردیسی تامل برانگیزی کرد که دامنه آن، ابعاد وسیعی از سیاست خارجی تهران و دیگر پایتخت‌های عربی را تحت تاثیر قرار خواهد داد.

از این پس رویکرد دوجانبه در قبال مسائل در هم تنیده‌ای که روابط ایران و اعراب را متاثر ساخته است، از موضوع هسته‌ای گرفته تا صلح اعراب- اسرائیل و البته رابطه با آمریکا، رنگ و بوی تازه‌ای به خود می‌گیرد. اعراب محافظه‌کار که در یک دهه گذشته همزمان با قرار گرفتن موضوع هسته‌ای ایران در کانون توجه بین‌المللی، کوشیده‌اند هر چه بیشتر از موضع‌گیری آشکار در قبال آن خودداری کنند، اکنون با تغییرات بنیادین ایجاد شده به سوی شفافیت بیشتر گام بر می‌دارند. این در حالی است که در راس شماری از دوستان قدیمی و وابسته به دلار‌های نفتی آمریکا دولت‌هایی بر سر کار آمده‌اند که کمتر شعار اتحاد با ایالات متحده سر می‌دهند و همین امر تعاملات دیپلماتیک آنها با کشور دشمن ایران را با محاسبات تازه‌ای همراه می‌سازد که کفه ترازو را  به نفع جمهوری اسلامی سنگین‌تر می‌کند.

ایران و ایالات متحده بیش از 3 دهه گذشته را بدون روابط دیپلماتیک سپری کرده‌اند و در این سال‌ها هیچ یک از دو طرف بر قراری روابط دوستانه با اعراب را از دستور کار سیاست خارجی خود کنار نگذاشته‌اند. نه تنها خاورمیانه استراتژیک بلکه خلیج فارس غنی از نفت برای ایالات متحده اهمیت بسزایی دارد و این در حالی است که اعراب همسایگان نزدیک ایران در خلیج فارس به شمار می‌روند که نحوه برقراری رابطه با آنها نقش تعیین کننده‌ای در چشم‌انداز سیاست خارجی داشته است.

فارغ از میزان ثمربخشی این تلاش‌ها، آنچه اخیرا در خاورمیانه به وقوع پیوسته است دوستان عرب نزدیک‌تری را برای جمهوری اسلامی و دشمنان تازه‌ای را برای واشینگتن به ارمغان می آورد. از سوی دیگر روند صلح اعراب- اسرائیل با اقدام صریح ایران پس از کنار رفتن حسنی مبارک از سمت ریاست جمهوری مصر، وارد مرحله تازه‌ای شد. جمهوری اسلامی مدت کوتاهی پس از کناره‌گیری مبارک ناوگان‌های نظامی خود را به کانال سوئز گسیل داد و این در حالی است که از انقلاب اسلامی در سال 1979 تا کنون با توجه به مخالفت‌های قاهره، چنین اقدامی بی سابقه بود.

به گمان شماری از تحلیلگران این اقدام در خاورمیانه مدرن به معنای حمایت تهران از سوریه و حزب‌الله و به مثابه تهدیدی واضح برای اسرائیل قلمداد می‌شود که اظهارات نخست وزیر اسرائیل مهر تاییدی بر آن است. بنیامین نتانیاهو در این زمینه اعلام کرد که تل آویو گام اخیر ایران را به شدت تحت نظر دارد و بدون تهدید به اقدام متقابل تنها به اشاره بر افزایش بودجه نظامی اسرائیل بسنده کرد. اما از نقطه نظر ایران، عبور این ناوگان از کانال سوئز تهدید‌های بالقوه را به موقعیت‌های ممتاز بالفعلی برای ایران مبدل ساخته که از جمله آنها می‌توان به زیر سئوال رفتن هژمونی نظامی ایالات متحده در منطقه اشاره کرد.

برخی تحلیلگران بر این باورند که عبور ناوگان نظامی متعلق به جمهوری اسلامی از کانال سوئز نشانه‌ای از بستر فراهم شده برای بسط هژمونی نظامی ایران دور‌تر از حوزه خلیج فارس، به دنبال انقلاب‌های اپیدمیک در منطقه است . حضور ناوگان دریایی ایران در بنادر سوریه در مدیترانه نیز نکته قابل تامل دیگری در روابط تهران- دمشق به شمار می‌رود که با توجه به شرایط جاری در سوریه چشم انداز آن در ابهام قرار دارد. البته غرب نیز این تحرکات از جمله حضور ایران در مدیترانه و کانال سوئز را با وسواس دنبال می‌کند. این در حالی است که پارادایم منطقه‌ای دوست آمریکا و حامی سیاست‌های آن در قبال اسرائیل به شدت در حال فروپاشی است.

مثلث مصر، اردن و عربستان سعودی با پایین کشیده شدن مبارک از راس قدرت مصر، اوضاع نابسامان اردن و شرایط حساس عربستان دیگر مانند گذشته اهرم آمریکا و اسرائیل در مقابل حماس و حز‌ب الله به شمار نمی رود. به این ترتیب باز هم مانع دیگری در راه به ثمر رسیدن روایت غربی روند صلح اعراب- اسرائیل تراشیده خواهد شد که بدون تردید کاخ سفید و تل‌آویو را ناگزیر به روی میز قرار دادن گزینه‌‌های بیشتر می‌کند. 

اما علاوه بر موضوع صلح اعراب و اسرائیل مساله هسته‌ای ایران نیز دغدغه‌ای جدی برای تل آویو محسوب می‌شود. اسرائیل همواره به بهانه تسلیحاتی بودن اهداف هسته‌ای ایران سودای استفاده از گزینه نظامی علیه تاسیسات هسته‌ای جمهوری اسلامی را سر می‌دهد و در سال‌های اخیر بی وقفه به دنبال صدا‌های موافق در جهان عرب بوده است. اما هیچگاه در محافل رسمی و علنی هیچ یک از سران سنی مذهب شیخ نشین‌های حوزه خلیج فارس در این زمینه با اسرائیل همصدا نشدند.

هر چند که حمایت رسمی آنها از برنامه‌های هسته ای ایران هم به گوش نرسید اما اعمال فشار آمریکا و اسرائیل برای جلب حمایت این کشور‌ها در زمینه استفاده از زور و ابزار های نظامی علیه ایران هم ناکارآمد بود. شاید بتوان پیشنهاد ایجاد سپر دفاعی برای اعراب خلیج فارس در قبال تهدید هسته‌ای و موشکی ایران را بزرگترین مشوقی توصیف کرد که توسط ایالات متحده به سران کشور‌های این منطقه سرشار از نفت پیشنهاد شد. اما حتی برگزاری رزمایش‌های پیاپی ایران در آب‌های خلیج فارس برای به رخ کشیدن توان نظامی جمهوری اسلامی هم نتوانست اعراب محافظه کار را بر آن دارد تا موضع روشنی در قبال فعالیت‌های هسته‌ای ایران اتخاذ کنند.

هر چند هنوز هم بی ثباتی فضای حاکم بر جهان عرب اظهار نظر‌های آنها در مورد فعالیت‌های هسته‌ای ایران را با محافظه کاری‌هایی همراه می‌کند اما به نظر نمی‌رسد که این روند دست کم در مورد دولت‌های عرب دوست ایران تداوم داشته باشد. این در حالی است که شماری از تحلیلگران بر این باورند که اوضاع پس از انقلاب‌های خاورمیانه که دامنه آن از تونس و مصر به بحرین و یمن و حتی لیبی و اردن می‌رسد شرایطی را مشابه پس از حملات 11 سپتامبر آمریکا یا حمله به عراق پدید آورده است.

در آن زمان توجه افکار عمومی و رسانه‌ها به ‌اندازه‌ای به موضوع حملات معطوف بود که کمتر نشستی برای یک تصمیم‌گیری خاص در سطح بین‌المللی به نتیجه می‌رسید. به  بیان دیگر، تحولات اخیر نه تنها توجه بین‌المللی بر برنامه هسته‌ای ایران را پراکنده کرده، بلکه احتمالا واشینگتن و متحدانش را برای اجماع بر سر اعمال فشار‌های بیشتر علیه فعالیت‌های هسته‌ای و تحریم جمهوری اسلامی با بحران مواجه می‌کند. چرا که محاسبات دیپلماتیک با توجه به بر هم خوردن توازن قدرت در خاورمیانه با محافظه کاری‌ و دوراندیشی‌های نوینی همراه خواهد شد که در راس آنها افزایش قدرت و نفوذ ایران قرار دارد.

در حال حاضر نه تنها نقش ایران در عراق پس از صدام حسین و افغانستان پس از طالبان قابل انکار نیست، بلکه احتمال افزوده شدن دوستان عرب به حلقه دوستان منطقه‌ای ایران نیز وجود دارد. به نظر می‌رسد نتیجه تحولات سیاسی جاری در قطر، عمان،  تونس، مصر، بحرین و یمن به نفع دوستیابی منطقه‌ای ایران رقم بخورد و این در حالی است که برخی دوستی‌های دیرین مانند آنچه در روابط تهران- دمشق به چشم می‌خورد، در معرض تهدید قرار دارد.

در این بین عربستان سعودی با اکثریت جمعیت سنی و متحد آمریکا که اخیرا با در نظر گرفتن بودجه‌ای 36 میلیارد دلاری برای تامین رفاه اجتماعی شهروندانش و همچنین افزایش بودجه نظامی،  سعی در جلوگیری از سرایت موج انقلاب‌ها دارد، می‌کوشد تا همچنان اعتبار خود را به عنوان یک وزنه سیاسی در خاورمیانه حفظ کند. با این وجود این انقلاب‌ها توازن قدرت منطقه‌ای را به گونه‌ای بر هم زده که تهران به دنبال دستاورد‌های بیشتر باشد و در مقابل ریاض از هیچ تلاشی برای دفع تهدید‌ها فروگذار نکند.

 

نظر شما :