دومینوی آزادی
شاید بتوان گفت خواست اساسی که مردم همه این کشورها به دنبال آن بودند، رفع اختناق و کسب آزادی است. وجه مشترک همه این کشورها حاکمیت دیکتاتوری، سانسور، اختناق وسیستم پلیسی - امنیتی در یک دوره زمانی نسبتا طولانی است. در مصر، حسنی مبارک حدود سی سال بر سر کار بود، در تونس، زین العابدین بن علی 23 سال حکومت کرد، در لیبی معمر قذافی بیش از 40 سال با یک سیستم دیکتاتوری این کشور را اداره کرده، در بحرین خلیفه بن سلمان، نخست وزیر این کشور که عامل سرکوب و اختناق است، بیش از 40 سال است که قدرت را دراین کشور در دست دارد. این دیکتاتوریهای طولانی مدت که به انباشت مطالبات عمومیمنجر شده بود، دلیل اصلی این اعتراضاتی بود که در کشورهای عربی دیده شد.
در کنار این، مسائل دیگری هم وجود دارد. در بسیاری از این کشورها مردم شاهد فقر، بی عدالتی، نابرابری و فساد هیأت حاکمه هستند. بسیاری از سردمداران این کشورها، از ثروت مردم به سرمایههای کلان رسیدند و ثروتهای هنگفتی در بانکهای غربی اندوختند. مثلا در مورد مبارک مطرح شد که ثروت شخصی و خانوادگی او در خارج از کشور بین 40 تا 70 میلیارد دلار است. بن علی، قذافی و دیگر سران این کشورها نیز به همین صورت ثروتهای کلانی از اموال مردم به دست آورده اند. علاوه بر این در درون هیأت حاکمه این کشورها فساد حاکم هست. در این کشورها هیچ پروژهای اجرا نمیشود، مگر اینکه به مسئولین حکومتی رشوه داده شود و آنها نیز در سود این پروژه شریک شوند.
در برخی از این کشورها مسائل دیگری نیز مزید بر علت بود. به عنوان مثال در مصر، مردم احساس میکردند کرامتشان زیر پا گذاشته شده است. عامل اصلی این احساس، واسطه گری و دلالی بود که رژیم مبارک برای اسرائیل انجام میداد. اسرائیل در مصر سفارت دایر کرده بود، مبارک نیز دست صهیونیستها را باز گذاشت و گاز مصر را به اسرائیل میداد. همچنین امکانات گسترده ای در اختیار اسرائیل و آمریکا در منطقه گذاشته بود که باعث سرکوب فلسطینان و مسلمانان شده بود. این احساس تحقیرباعث میشد که نارضایتیها افزون شود.
مجموعه این عوامل وقتی در یک دوره طولانی دو یا سه دهه جمع شود، دست به دست هم میدهد و انبار باروتی میسازد که فقط منتظر جرقه ای است که آتش خشم مردم را شعلهور کند.
درکنار این مطالبات، باید به عوامل تسهیل کنندهای که در سالهای اخیر پیدا شده نیز توجه کرد. در گذشته ارتباطات محدود و سانسورشدیدی حاکم بود. حاکمان به صورت یک طرفه، اطلاعات را به صورت گزینشی و سانسور شده در اختیار مردم میگذاشتند و هیچ گاه تبادل اطلاعات صورت نمیگرفت. مردم مجبور بودند فقط به آنچه از رسانههای کشور خودشان میشنیدند توجه کنند.
ولی اکنون دنیا با انفجار اطلاعات و ارتباطات روبرو است و ماهوارهها و اینترنت نقش بسیار گسترده ای در آگاهی بخشی و اطلاع رسانی به مردم به خصوص نسل جوان دارند. این نسل از روزی که چشم گشوده با این دیکتاتورها مواجه شده و بعد به واسطه رسانههای نوین با وضعیت در کشورهای دیگری آشنا شده و مزه آزادیهایی که در این کشورها هست را چشیده است. در نتیجه حاضر نیست تحت این نوع حکومت به زندگی خود ادامه دهد و بر علیه دیکتاتوری قیام کرده است.
به این لحاظ در تونس، مصر، لیبی و کشورهای دیگر رسانههای ارتباطاتی مثل اینترنت و شبکههای ماهوارهای نقش بسیار موثری در دامن زدن به اعتراضات دارند. به عنوان مثال شبکه الجزیره از زمانی که این نهضت در تونس شروع شده به طور 24 ساعته در اختیار جریانات مردمی در تونس، بعد در مصر و سپس در لیبی، یمن، بحرین و ... بوده است. مردم عادی عکسها و فیلمهایی با دوربینهای تلفن همراه خود میگیرند و مخابره میکنند. این عکسها و فیلمها در شبکههای ماهوارهای، یوتیوب، فیس بوک، توئیتر و دیگرشبکههای اجتماعی بازتاب گسترده پیدا میکند. این شبکههای اجتماعی مجازی نقش بسیار مؤثری در آگاهی بخشی و برقراری ارتباط بین اقشار مختلف جامعه برای یک خیزشعمومیایفا کرده اند.
ممکن است در برخی از این کشورها حکام با مانورهایی سرنگونی و سقوط خود را به تاخیر بیندازند ولی کسی نمیتواند در مقابل این موجی که به راه افتاده، مقاومت کند. بنابراین رژیمهای حاکم در منطقه هیچ راهی برای حفظ خودشان ندارند.
آنچه در خاورمیانه در حال وقوع است، مشابه تحولاتی است که در اواخر دوره عثمانی رخ داد. دولت عثمانی در برگیرنده بخش بزرگی از منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا بود. با شروع فروپاشی عثمانی این کشورها یکی پس از دیگری آزاد شدند و استقلال پیدا کردند. با این وجود پس از استقلال در تمامیاین کشورها پادشاهیهای دیکتاتوری یا جمهوریهای مادامالعمرحاکم شدند.
شرایطی که این رژیمها ایجاد کرده اند و اختناق و سرکوب مردم توسط این حکومتها، نارضایتیهای جدی پدید آورده است، از این روبه هر نحوی که این رژیمها عمل کنند، بازنده هستند. یعنی اگر بیشترسرکوب کنند، این جنبشها نضج بیشتری میگیرند. مثلا در لیبی، یمن و بحرین که حکومتها مردم را سرکوب میکنند، آیا این اعتراضات تمام شده است؟ آیا کشتههایی که مردم میدهند فراموش میشوند؟ در یمن، بحرین، لیبی، سوریه مردم به صورت فجیعی سرکوب میشوند ولی تظاهراتها و اعتراضات ادامه مییابد.
از سوی دیگر اگر این حکومتها بخواهند دست به اصلاحات بزنند، نیز چندان موثر نیست. به نظر میرسد حکامیکه از اصلاحات سخن میگویند دیر دست به کار شده و زمان اصلاحات گذشته است. چرا که مردم نمیپذیرند این حکام ستمگر همچنان حاکم باشند و دست به اصلاحات بزنند. مردم میخواهند این دیکتاتورها را از قدرت برکنار کنند تا خود دست به اصلاحات بزنند.
نکته مهم در رابطه با این موج این است که عناصر فعال در این جنبشها کسانی نیستند که بشود آنها را تطمیع یا تهدید کرد. در اکثر این جنبشها، رهبری کار به دست جوانان است و آنها هستند که این حرکت را به پیش میبرند. در مصر جوانان 6 آوریل بودند که از طریق شبکههای اجتماعی نظیر فیس بوک عضو گیری کردند و راه افتادند و بقیه را به دنبال خود کشاندند. این جوانان، اخوان المسلمین را با بیش از نیم قرن سابقه به دنبال خود کشیدند. در تونس و یمن هم همین جوانان فعالیت میکنند.
بنابراین، این گونه نیست که این جنبشها یک رهبری متمرکز چند نفره داشته باشد و با دستگیری آن چند نفر جنبش به پایان برسد. این جوشش درونی مردم به خصوص نسل جوان است که خواستار آزادی و رفاه بیشتر هستند. به نظر من این موج به مانند دومینو پیش میرود و آزادی و تغییر رژیم را کشور به کشور منتقل میکند. ممکن است در برخی از کشورها با تاخیر این اتفاق بیفتد ولی تغییراجتناب ناپذیر است.
نظر شما :