اصلاحات دیرهنگام به انقلاب ختم میشود
آقای مطهرنیا، مخالفین دولت بشار اسد در سوریه چه کسانی هستند؟
آنچه امروز در سوریه میگذرد نمایانگر یک شکاف عمده میان دولتمردان سوریه با لایههای گوناگون مردم است. در این کشور یک حزب واحد حاکم بوده که این حزب با رویکرد مسلط خود سعی کرده است فضای سیاسی را با توجه به وجود وضعیت ویژهای که تا چندی پیش بر سوریه حاکم بود به گونهای مدیریت کند که احزاب حاکم یا حزبی جز حزب حاکم در مسیر دستیابی به قدرت سیاسی از فرصت مناسب برخوردار نباشد. بنابراین درباره اینکه بگوییم مخالفان وضعیت کنونی یا حزب حاکم در سوریه چه افراد معینی هستند، به نظر میرسد تلاش بر این است که حقوق اساسی مردم در بدست آوردن آزادی در سوریه نادیده گرفته شود.
کسانی که امروز علیه دولت بشار اسد به صحنه آمدهاند، مردمی هستند که خواهان دستیابی به آزادیهای مدنی خود در پرتو یک بافت سیاسی دموکراتیک هستند. بنابراین بحث در این مورد که چه گرایشهای سیاسی تعریف شدهای در میان این جمعیت وجود دارد، بحثی است که میتوانیم بگوییم عمومیتبخشی در ملت سوریه را در قالب یک جناجبندی عمومی قرار خواهد داد.
با توجه به این امر که مردم خواستار اصلاحات هستند، آیا بشار اسد با وعده اجرای اصلاحات میتواند مدت بیشتری حکومت کند؟
حکام باید آیندهاندیش باشند. کسی که به قول علیبن ابیطالب (ع) به آینده خود بیندیشد و در امروز آینده را ببیند، میتواند سعادتمند باشد. اقدام به هر اصلاحی از سوی دولتمردان با عنوان یک رفورم که اساسا خواستگاه و منزلگاه آن در هیات حاکمه قرار دارد، نیازمند تشخیص بافت موقعیتی است که آن اصلاحات ضرورت پیدا میکند. آمدن مردم به صحنه تظاهرات خیابانی و درخواست اصلاحات از رژیم حاکم خود مقدمهای بر مشروعیتزدایی از هیات حاکمه است.
در ادبیات سیاسی میتوانیم بگوییم که اساسا اصلاحات از جغرافیایی کاخی برخوردار است، کاخ یا مقر حکومت دولتمردان یا سمبل مطرح در ادبیات سیاسی نشانگر آن است که اصلاحات باید در چارچوب قواعد پذیرفته شده در حاکمیت یا حکومت صورت پذیرد. بر همین اساس به اصلاحات به اصطلاح انقلاب از بالا گفته میشود و این انقلاب از بالا در جغرافیای زمانی خاص خودش باید صورت پذیرد. اگر از آن زمان عبور کند، آنجاست که از حوزه اصلاحات خارج و به حوزه درخواستهای مردمی میانجامد که بیرون از کاخ یا مقر حکومت قرار دارند.
زمانی که حکومت، اصلاحات از منظر زمان، جغرافیای زمانی خود را نشاسد و در موقعیت مقتضی از سوی حکام انجام نشود، مردم به صحنه آمده و خواهان اصلاحات میشوند. این مقدمهای است برای حرکتهای انقلابی از سوی مردم.
بنابراین اگر در پاسخگویی به این خواست دولتمردان به درستی عمل نکنند، اذعان به انجام اصلاحات برای مردم چندان از اعتبار و اعتماد برخوردار نیست. آنچه امروز در سوریه انجام میپذیرد در مصر و تونس هم به گونهای دیده شده و به طور کلی در جغرافیای سیاسی اعتراضهای مردمی امروز شاهد آن هستیم.
اگر امروز بشار اسد یا هر رهبر دیگری میخواهد پویایی و پایایی تحرکات حکومت خود را در امر حکومتگری داشته باشد، باید مقتضیات زمانی و جغرافیای زمانی انجام اصلاحات را به خوبی درک کند. این درک از خصیصههای رهبران بزرگ است. رهبران بزرگ کسانی هستند که به خوبی این ادراک را در خود نهادینه کردهاند و به این باور رسیدهاند که اصلاحات چه زمانی لزوم پیدا میکند و باید این اصلاحات را از مقر حکومتی خود رهبری و مدیریت کنند، زمانی که این امر دیررس شد قول و عده انجام اصلاحات از گستره اعتماد و عمق اعتبار برخوردار نخواهد بود. از این منظر است که شاهد هستیم بسیاری از رهبران وعده اصلاحات میدهند، زمانی که برای این وعده دیر شده است و دیگر چندان در گستره و پهنای عمق ذهن مخاطبان آنها جای نمیگیرد و اعتماد ساز نیست. سوریه امروز درگیر چنین وضعیتی شده است.
موضع ایران، عربستان و اسرائیل را در قبال تحولات سوریه چطور ارزیابی میکنید؟
آنچه دیروز، امروز و در آینده به عنوان پارادیم حاکم بر رفتارهای سیاسی و مهمتر از اعمال سیاسی حاکم بوده است، چیزی نیست جز پارادیم منافع و منابع. این پارادیم میگوید که کشورها باید کمترین منابع را به میدان ببرند تا بتوانند بیشترین منافع را اخذ کنند. آنچه برای کشورها اصل است این است که بتوانند منفعت ملی و به تبع آن اهداف ملی تعریف شده بر اساس این منفعت را باز یابند.
بنابراین در چهرههای گوناگون و در لایههای هزارگونه رفتار خود به دنبال این اهداف و منافع ناشی از این اهداف در جغرافیای ملی، منطقهای و بینالمللی هستند. بنابر این هر کدام از این کشورها در باب این موضوع به منافع خود میاندیشند، در نتیجه پشت سر هر اقدامی یک رفتار و پشت سر هر رفتار یک نیتی نهفته است. ممکن است نیت هرکدام از این کشورها از انگیزهمندی خاصی برخوردار باشد که برای بسیاری از ملتها مشروع و برای بسیاری دیگر نامشروع و برای بسیاری از ملتها نیز شبههناک باشد، یعنی در فاصله میان مشروع و نامشروع قرار بگیرد.
آنچه مسلم است اقدامات آنها عملا همیشه بر پارادایم منافع خود استوار بوده است، حال میخواهد ایران باشد یا عربستان یا اسرائیل. ادبیات آنها در هر کشور یا رژیمی هدفی از این پارادایم در صحنه اقدام را تبعیت میکند.
بنابراین ممکن است انگیزه ایران دفاع از مقاومت در برابر سلطه کشورهای فرادستی و فرامنطقهای باشد. چرا که سوریه را یکی از کشورهای و مهرههای اصلی ستون مقاومت و ایجاد توازن نامتقارن در منطقه خاورمیانه میبیند. از طرف دیگر اسرائیل به دنبال منافع خود برای شکستن این ستون فقرات است و عربستان نیز میخواهد به گونهای عمل کند که اسلام میانهرو در برابر اسلام تندرو و رادیکالی بایستد که یکی از ستون فقراتش مقاومت سوریه است و همگرایی سوریه با دیگر کشورهای عربی که خواهان نوعی روابط تعریف شده در منطقه هستند تا بتوانند آن اسلام میانهرو به رهبری عربستان را با تعریفی که عربستان از آن دارد، ایجاد کنند.
چرا شورای امنیت در مورد کشورهای یمن، بحرین، مصر یا تونس واکنش نشان نداد، در حالی که امروز شاهد هستیم مساله سوریه به شورای امنیت رفته است؟
اراده حاکم بر شورای امنیت به عنوان یک گفتمان برتر به پنج کشور ابرقدرت که دارای جایگاه بزرگی در این شورا هستند، باز میگردد که در این میان امریکا از تعریف خاصی برخوردار است.
امریکا نیز سوریه را کشوری میداند که در مسیر اهداف سیاستهای تعریف شده امریکا در منطقه نمیداند و تلاش کرده است که رفتار رژیم سوریه را تغییر دهد و با کنترل رفتار و ایجاد همگرایی بیشتر در مسیر سیاستهای ایالتهای متحده امریکا حرکت کند. با وجود این تلاش امروز امریکا در مسیر چند رژیم میاندیشد و از تغییر رژیم این کشور به عنوان یک فرصت نگاه میکند. همانطور که میدانید در لیبی این حرکت انجام شد و امروز نیز شاهد هستیم ناتو و دیگر کشورهای اروپایی به عنوان یک عنصر فعال طلایهدار حرکتی هستند که به نوعی دست نامریی امریکا در آن دیده میشود. در سوریه هم امریکا منافع تعریف شدهای دارد و از این طریق سعی دارد که به آنها دست یابد.
هیچگاه امریکاییها به سوریه همچون بحرین و به بحرین به سان سوریه نگاه نکردهاند، همان گونه که یمن نیز با این دو کشور متفاوت است. آنچه امروز رخ داده است دورهای از حرکت نومقایسهای از گذشته خود و جهان امروز است. امروز ما شاهد رویکردی در خاورمیانه هستیم که میتوان گفت بافت متن آن داناییمحوری است. من بارها این نکته را یادآور شدهام که دنیای آینده که اکنون تجلی آن را در این اعتراضها میتوان دید، دنیایی است که رودرویی دانایی ملتها در برابر قدرت دولتهاست.
این دانایی در جریان نومقایسهای خود در خاورمیانه موجب شده، مصری که یکی از تمدنهای کهن است، تمدن خود را با چین مقایسه کند یا با کشوری که دارای 230 سال سابقه استقلال است و نام امریکا را بر خود دارد و میبیند که تا چه اندازه عقب مانده است. یا کشورهای دیگری که به دلیل بوجود آمدن آگاهی این پرسش برای مردم پیش آمده که چرا تا این اندازه عقب ماندهاند.
امروز این فرصت که من آن را نومقایسهای میخوانم، در برابر امریکا به وجود آمده که قبل از آن افرادی مثل سید جمالالدین اسدآبادی، ابوالحسن ندوی، سید قطب و دیگران در خاورمیانه آن را انجام دادند و اقدام به تطبیق مقایسهای جهان اسلام با جهان غرب کردند و در پاسخ به این سوال که چرا ما عقب ماندهایم رویکرد سلبیای اتخاذ کردند که با تفاسیر و تعابیر مختلف در واقع چهرههای اندیشمند دینی در خاورمیانه را بوجود آوردند. امروز یک رویکرد نو مقایسهای دوباره شکل گرفته است که در کشورهایی آغاز شده که از سبقه تمدنی بالایی نیز برخوردار هستند و به این نکته میاندیشند.
سوریه جزء شامات است، شامات و بینالنهرین و مصر قدیم و ایران همه امروز به مقایسه خود با جهان غرب میپردازند و میپرسند که چرا ما عقب ماندهایم، این مسئله باعث شده تا دیدگاههای مختلفی مطرح شود.
بنابر این، این فرصتی است که امریکا در پی مدیریت آن در منطقه برآمده تا بتواند از تهدیدی که وجود دارد و منطقه را به سوی اعتراضها و طغیانهای مردمی کشانده، استفاده کند. به ویژه سوریه که هیات حاکمه آنها چندان تمایلی به امریکا ندارند.
بنابراین اگر شورای امنیت کمتر به دیگر کشورها میپردازد به این دلیل است که ساختار شورای امنیت از یک سو و دستهای پرقدرتی که آن را هدایت میکند از سوی دیگر، این برخوردها را برای من و شما و بسیاری از مردم دنیا تاثیرپذیر کرده است.
نظر شما :