روسیه سوار بر الاکلنگ رقابت - رفاقت با ایران
با توجه به اينکه روسيه دریک سال اخیر، منافع خود را در دوری از ايران و نزديکتر شدن به آمريکا ديده است، این سئوال در محافل سیاسی ایران مطرح است که آیا روسيه برای بدست آوردن سرمایه و تکنولوژی امریکایی از مناسبات نزدیک با تهران چشم پوشی میکند؟ در پاسخ به این پرسش مهم واساسی باید گفت در مورد روابط آمريکا- روسيه تردیدی وجود ندارد که روابط اين دو کشوردرحال بازسازی است. این روند از زمانى که آقاى اوباما سرکارآمد با سرعت بیشتری پیگیری شد. اکنون جو بایدن نیز تلاش میکند آنچه که در ديدارهای یک سال اخير روساى جمهور اين دو کشور در دستور کار قرار گرفته است، با جدیت دنبال کند.
این در حالیست که درمورد روابط ايران- روسيه با سابقه چهارصد ساله، شاهد سپری شدن دوران پاييز روابط تهران و مسکو هستیم. ضمن اينکه روابط ايران- آمريکا نیز در سى سال گذشته با تنش و سردى همراه بوده است؛ درک عمیق مثلث روابط روسيه- آمريکا، ايران-روسيه و همچنين ايران- آمريکا به مولفههای چندگانه ای مرتبط است که بررسی آن میتواند درک دقیقتری را از تحولات پیش رو به ما منتقل کند.
نخست اينکه روابط ايران- روسيه، در سالهای اخیر روند بالا و پايين رفتنهای غیرقابل پیش بینی را تجربه کرده است اما در دو سال اخیر این مناسبات به طور اساسى تحت تاثير فاکتورهاى جديدى قرارگرفت. که نمىشود آنها را ندید. یکی از این فاکتورها بهبود نسبی مناسبات مسکو و واشنگتن بوده است.
عامل دوم درباره روابط ايران و روسيه توجه به تاثيرگذارى آمريکا براين مناسبات است. موقعى ما مىتوانيم درمورد بحث روابط ايران، آمريکا و روسيه قضاوت صحيح داشته باشيم که اولا عوامل تاثیرگذار بر روابط ايران و روسيه ازيک طرف و روابط روسيه و آمريکا ازطرف دیگر به خوبی شناسایی کنیم.
عامل سوم مولفههای تعیین کننده و تاثیرگذار بر روابط ايران و آمريکا است که خود بر مناسبات مسکو و واشنگتن تاثیر دارد. يعنى اينها سه مولفه جدا از هم هستند اما بر هم تاثيرگذارند.
ایران از بعد ازپیروزی انقلاب اسلامی عملا روابطى با آمريکا نداشته اما با آنها مناقشه داشته و به نوعى درگير بوده، بنابراين وزن تاثیر گذاری روسيه برای کنترل رفتار آمريکا، برای ايران اهمیت یافته است.
در سالهای اخیر تحلیل رفتار روسیه و آمریکا در قبال ایران عمدتا تحت تاثیر احساسات قرار داشته است.
در حالی که اگر میخواهیم امر واقع را درست تحلیل کنیم نبايد در تحليلهايمان احساسى فکر کنيم. به اين معنا که مثلا رفتارهاى کشورها را مثل رفتارهاى اشخاص تجزيه و تحليل کنيم.
کشورها بيشتر منافع ملى خود را در نظر میگیرند. بنابراین میتوان گفت روسيه به منافع ملىاش در رابطه با ايران و آمريکا توجه دارد. همان طور که آمريکا هم بيشتر به منافع ملىاش در رابطه با ايران و روسيه توجه دارد و به طبع آن ايران هم در روابطش با آمريکا و روسيه به منافع ملىاش توجه مىکند.
همان طور که ممکن است در مقاطعى اين منافع منطبق با هم قرارگيرد و در مواقعى هم وجود دارد که اين منافع رو در رو با يکديگر قرار مىگيرد. گاهى وقتها اين رو در رويىها به صورت تاکتيکى است، يعنى موقتى است و در يک دوره تعريف شده کوتاهمدت است ولى گاهى اوقات هم بلندمدت و استراتژيک است.
مثلا در بحث عراق، تا زمان فروپاشی نظام بعثی صدام حسين، منافع ايران و آمريکا مشترک بود. ولى بعد از فروپاشى نظام صدام، منافع ايران و آمريکا رو در رو قرار گرفت. يعنى آمريکا اصرار در ماندن در عراق دارد و ايران ماندن آمریکا در مرزهای غربی خود را تهدید امنیتی خود میداند. کشورى مثل آمريکا که چالشهايى را در موضوعات مختلف با ایران دارد ولى در جاهايى هم مثل رفتن طالبان و ايجاد دولت با ثبات درافغانستان منافع مشترکى با ايران دارد.
در مورد روسيه نيز مساله به همين صورت است. در ارتباط با روسيه ما چالش استراتژيک با اين کشور نداريم. اما در يک جاهايى با يکديگر رو در رويى منافع داريم همچنان که در جاهايى هم اشتراک منافع داريم. مثلا در آسياى مرکزى و قفقاز ما با روسيه رقابت داريم. روسيه در قفقاز اصلا نمىخواهد ايران در ارمنستان و آذربايجان و گرجستان حضور داشته باشد و ايران را يک رقيب جدى براى خود مىبيند. اما روسيه نوعى تعامل با ايران را هم در دستور کار خودش دارد. در آسياى مرکزى ايران با روسيه رقابت دارد. به خصوص در مورد جنبههاى اسلامی که روسيه نگران است در حالی که اين جنبههاى اسلامی در اين مناطق توسط ايران تقويت میشود. از همين روى روسيه اين مسائل را تهدیدی برای خود تلقی مىکند. بنابراين، ایران نمیتواند به تحولات روابط روسيه و آمریکا بی توجه باشد.
اگر بتوانيم براساس منافع ملى خودمان و نه بر اساس احساسات رفتارها را تجزيه و تحليل کنيم، آن موقع مىتوانيم روابط ايران و روسيه را در فضاى فعلى اينگونه ببينيم که در مقطعى به صورت تاکتيکى روسها ترجيح دادند به آمريکايىها نزديک بشوند و به دليل همين مساله ناچار بودند فتيله روابط با ايران را مقدارى کاهش دهند. اين به معناى اين نيست که دست از ايران برداشتهاند. ايران و روسيه به همديگر احتياج دارند.
روابط روسيه و ايران بيشتر در چارچوب روابط منطقهاى شکل گرفته است. در حالى که روابط روسيه و آمريکا بيشتر در چارچوب نظام بينالملل شکل گرفته است و منافع هر کدام از اين دو کشور نيز در نظام بينالملل است که شکل مىگيرد.
بعد از اينکه معلوم شد آمريکا قادر به ايفاى نقش خود بر مبناى قدرت هژمونيک در نظام بينالملل نيست، اين موضوع مطرح شد که بازىهاى بينالمللى از تک هژمونى آمريکا به شکل بازىهاى منطقهاى تبدیل شوند. با توجه به تغيير نظام بينالملل اکنون اين موضوع مطرح مىشود که روابط دوجانبه آمريکا و روسيه در نظام بينالملل مىتواند تاثيرگذار بر روابط دوجانبه ايران و روسيه در منطقه شود و حتى روى پرونده صلحآميز هستهاى ايران در شوراى امنيت تاثیرگذار باشد.
نخست باید توجه داشت روابط روسيه و آمريکا در سطح بينالمللى، وزن تاثيرگذارى آن خيلى بيشتر از وزن تاثيرگذارى روابط ايران و روسيه در سطح بينالمللى است. هر دو تاثيرگذارند، اما آن کجا و اين کجا؟ يعنى روابط روسيه و آمريکا در سطح بينالمللى بسيار تاثيرگذارتر و تعيينکنندهتر است. چرا؟ چون هردو صاحب قدرت هستهاى هستند واگر روابطشان با يکديگر دچار چالش شود، کل دنيا تحت تاثير قرارمىگيرد. در حالى که روابط ايران و آمريکا يا روابط ايران و روسيه به اين شکل نيست. فقط موضوع سلاح هستهاى نيست درسطوح مختلف نوع روابط مسکو و واشنگتن بر دنیا تاثیرگذار است. مهم آن است که ما به دقت تشخيص دهيم اين تاثير چقدر است و در چه زمينههايى است و چگونه روى تصميمسازىهاى ايران و روسيه اثر مىگذارد.
در نتیجه رفتارى که روسيه با ايران دارد، فقط تحت تاثير روابطش با آمريکا نيست بلکه مهمتر از آن تحت تاثير منافعش است. يعنى وقتى آقاى لاوروف با پرخاش به ايران مىگويد که ما نمىتوانيم تا ابد منتظر ايران باشيم و بايد ايران در مساله هستهاى يک تصميمى بگيرد و اين نوع ادبيات را به کار مىبرد، کاملا براساس منافع روسیه سخن میگوید و نه فقط برای خشنودی ویا تحت نفوذ آمریکا بودن است.
البته در ایران در صحنه تبلیغات مايل هستند بگوييم روسيه تحت نفوذ آمريکاست ولى واقعيت اين است که روسيه تحت نفوذ آمريکا نيست و به دنبال منافعش است. پس در اينجا لازم مىبيند که فشارى را به ايران وارد کند و با ادبيات غيردوستانهاى با ايران صحبت کند. ما مىتوانيم براى دلخوشى خودمان بگوييم که روسيه تحت فشار ايالات متحده آمريکاست ولى واقعيت اين است که روسيه حتما مىخواهد بر اساس منافع خودش به ايران فشار بياورد. منتها ما بايد اين را هم در نظر بگيريم که سطح روابط روسيه در معادلات روابطش با آمريکا چگونه بسته شده است. يعنى اگر ما اين قدر سادهانديش باشيم که تصور کنيم روسيه براى اينکه سطح روابطش با ايران را تنظيم کند، منتظر دستور گرفتن از واشنگتن است، اين تصور، تصور باطلى است.
برای تحلیل صحیح تاثیرات دیدار جو بایدن از مسکو بر روابط ایران و روسیه باید در نظر بگیریم که روسيه براساس دو فاکتور رقابت و مقاومت با آمريکا روابط دارد. روسها در هر جايى که صلاح بدانند و اهرمهايى را در دست داشته باشند، سعى مىکنند که از آن اهرم ها در رقابت با آمریکا استفاده کنند.
به عنوان نمونه در پرونده صلحآميز هستهاى ايران؛ بارها مشاهده شده که روسها به همراه چينىها در جاهايى در برابر آمريکا مقاومت کردهاند ولى در جاهايى که منافعشان اقتضاء داشته دست از اين مقاومت کشيدهاند. در برخى جاها نيز در روابطشان با آمريکا دست به رقابت زدهاند. در واقع اين نوعی از عمل گرايى روسی است که در سياست خارجى این کشور پياده مىشود. اما اگر واقعبين باشيم، درک میکنیم که حتى آن مقاومت روسى هم براساس منافعش است. لاوروف بارها تکرار کرده که سياست خارجى روسيه بعد از فروپاشى شوروى براساس منافع ملىاش است نه در چارچوب ايدئولوژیاش. اين امربر کسی پوشيده نيست. يعنى همان موقع هم که روسيه و چين در مقابل افزايش تحريمهايى عليه ايران مقاومت مىکنند، نه به خاطر همسويى با ايران است بلکه منافع آنان اين مقاومت را ايجاب مىکند. روسيه نمىخواهد ايران را به گونهاى تحت تاثير قرار دهد که يک برگ تاثيرگذار و ایجاد کننده موازنه در روابطش با آمریکا را به عامل ضد روسى تبدیل کند. به همين دليل روسيه در برابرخواستههای آمریکا تا حدى "مقاومت کنترل" شده مىکند. با اينکه روسيه به راحتى مىتواند قطعنامه عليه ايران را وتو کند اما اين کار را انجام نمىدهد. اما سطح تحريمها را با چانهزنى و رايزنىهايى که مىکند، تعديل مىکند.
بنابراين، مقاومت روسيه در اينجا بايد در راستاى منافعش تعريف شود. آنجايى هم که روسيه رقابت مىکند، باز هم براساس منافعش حرکت مىکند. چين، ايران، آمريکا و ساير کشورها هم همين کار را انجام مىدهند و فقط سطح تاثيرگذارى آنان متفاوت است. فقط بايد ابعاد این رقابتها و منافع را درک کنيم.
اینکه گفته مىشود روسها براساس منافعشان دارند از کارت بازى ايران در نظام بينالملل استفاده مىکنند،حرف صحیحی است اما مگر ایران هم چنین کاری را نمیکند؟ کشورهای دیگر هم اگر عاقل باشند چنین کاری میکنند اما باید حواسمان باشد که نمیشود منافع را کاملا یکطرفه تعریف کرد برای تداوم همکاریهای بین المللی باید ضمن تامین منافع ملی برای رسیدن به منافع مشترک هم تلاش کرد.
این فقط کشورهای توسعه طلب هستند که دائما بر پایه زور و قدرتمداری منافع یکطرفه خود را دنبال میکنند به عنوان نمونه سفير روسيه در ميزگردهايى که در ايران حضور داشته است، عنوان میکند اگر ايران بخواهد در صادرات گازش از خطوط لوله گاز منطقه استفاده کند، ما اين موضوع را سياسى نمىکنيم و راه براى ايران باز است. اما برعکس اين گفته سفير روسيه در تهران، در عمل شواهد و قرائن نشان میدهد روس ها با همه امکانات خود در صادرات گاز ايران به اروپا و مشارکت در خطوط لوله گاز ممانعت ایجاد میکنند.
آقاى سادونيکوف سفیر روسیه مىگويد ما اين موضوع را سياسى نمىکنيم ولى پاسخش براى افرادى که روابط ايران و روسيه را مىشناسند، روشن است که کاملا سياسى است و اين طور نيست که روسها برايشان مهم نيست که ايران در طرح خطوط لوله ناباکو شرکت مىکند يا نمىکند...
کلام آخر اینکه وقتی روسیه میداند ایران برای برقراری ارتباط با آمریکا دچار مشکلات اساسی است بطورطبیعی سعی میکند برای ایران نازکند. اما اگر بداند ایران در راستای تامین منافع خود بدون نگرانی پای میز مذاکرات با آمریکا مینشیند دیگر در تنظیم روابطش با ایران دقت بیشتری از خود نشان میدهد. نه آنکه برای تاخیر راه اندازی نهایی راکتور تولید برق هسته ای در بوشهر به توجیه غیرقابل باوری مثل خراب شدن پمپ خنک کنندههای راکتور بوشهر متوسل شود.
نظر شما :