مسيح لبنان
مصلح نامدار، علامه بزرگوار، آيت الله امام موسى صدر بيش از سى سال است که غربت مظلومانه را تحمل و امت اسلامى به ويژه شيعيان در فقدان اين دردانه دوران در مهجورى و مشتاقى به سر مىبرند.
در فقه و حقوق اسلامى احکام و قواعد بسيار مهمى درباره حيات و وفات انسان وجود دارد. قوانينى که مترتب بر آن مىگردد و به همين دليل ملزوماتى را به جامعه، نظام ودولت، دوستان و خانواده تحميل مىکند. وقتى اخبار متواتر از حيات ايشان است و ادله اى بر فوت و شهادت به صورت مستدل ومحکم ارائه نشده و وفات و شهادت ايشان اثبات نگرديده، هرگز نبايست تلقى ديگرى به جز نسبت حيات به اين شخصيت عظيم الشان اظهار نظر کرد. در چنين شرايطى قاعده حقوق دانان و فقها، قاعده را براثبات حيات فرد و بر اين استدلال و استباط دست اندرکاران بايست مطالبات را نقد و موضوع ربايش ايشان را پيگيرى کنند. از این رو حيات امام صدر براى دولتين ايران ولبنان وخانواده ايشان فرض است .
زندگى و خدمات و وقايع مربوط به سيد موسى صدر نيازمند پرده بردارى تاريخى است و ضرورت به بيان شفاف نا گفتهها و نانوشتههاست. پردازش به اين وقايع شايد گره از کار فرو بسته و معماى تاريخ بگشايد. شخصيت امام موسى صدر و محيطى که او در آن رشد و تربيت پيدا کرده و تاثير و تاثرگذار بوده، نيازمند بررسى است و لذا در اين وجيزه به چهار محور عمده زندگی امام موسی صدر می پردازم:
1. سيد موسى صدر در خانواده علم و دانش و محيطى سرشار از معارف اسلامى و در سرسراى محبت به اهل بيت در سال1307 در خانواده صدر متولد شد. این خانواده يکى از خانوادههاى مهم لبنان و عراق و ايران هستند و تاثيرات زیادی را در تحولات سياسى - اجتماعى و بسط فرهنگ دينى طی چند قرن داشته اند. مرجعيت در ايران و عراق در قرن نوزدهم و بيستم با برخى از بزرگان خاندان بزرگ صدر پيوند داشته است. در تحولات اجتماعى و سياسى شيعه عتبات و ايران لبنان نقش جدی و غیر قابل انکار داشته اند. پدر بزرگوارش ايت الله صدر الدين صدر و جد نامدارش ايت الله سيد اسماعيل صدر از جمله فقيهان دوران و هم اوران حوزه علميه قم در کنار شيخ الرئيس موئسس ايت الله عبد لکريم حائرى يزدى بودند و جد مادرى ايشان ميرزاى قمىقهرمان مبارزه با استعمار است. برادرش فقيه روشنگر آيت الله سيد رضا صدر و شهيد سيد محمد باقر صدر شوهر همشيره اش و همرزم و هم بحث موسى صدر بوده اند. اساتيد نامدار حوزه علميه قم و طهران و نجف در قوام فکر و شالوده انديشه او تربيت تهذيب او نقش افرينى کردند. ايت الله اعظم بروجردى علامه طباطبايى محقق داماد امام خمينى و فقيه وارسته واصولى نام دار ايت الله سيد احمد خوانسارى و در نجف اشرف آيات عظام حکيم خوئى حلى اقاى صدر را بسيار خوب پروراندند. امام موسى در بحث فحص دوستانى داشتند که هم اينک همگان از اعاظم مرجعيت شيعه اند.
آيات عظام مکارم شيرازى، موسوى اردبيلى، موسى شبيرى زنجانى، مرحوم شهيد سيد محمد باقر صدر و آيت الله مرحوم فاضل لنکرانى و شهيد بهشتى علامه شهيد مطهرى و شهيد مفتح جملگان همدورانى ايشانند.
مسئله مهم ديگر امام صدر از محيط بسته قم به فضاى دلبسته خود به دانشگاه تهران مىپيوندد و فارغ التحصيل اقتصاد وحقوق از دانشگاه تهران مىگردد. او نخستين روحانى پس از علامه سيد کاظم عصار است که به محيط دانشگاه التجاء پيدا ميکند و پس از اين خط شکنى است که بزرگانى چون شهيد مطهرى، شهيد بهشتى و شهيد مفتح توانستند اين گامهاى نوين را تحکيم و توسعه بخشند و در پيوند حوزه و دانشگاه مجاهدتهاى فراوانى در همراهى هم چون بزرگانى چون مرحوم ايت الله طالقانى، مرحوم مهندس بازرگان و مرحوم دکترشريعتى فصل نوينى را رقم زدند.
2. مهاجرت به لبنان و ايفاى نقش تاريخى امام موسى صدر
لبنان سر زمين تمدن وتاريخ و فرهنگ است. مردمانى که از اين ديار برخاسته اند، همواره از سرآمدان ملتهاى منطقه محسوب مىشدند. سرزمينى که هفده طائفه را در درون خود جاى داده است. اگر به تاريخ و فرهنگ شامات بنگريم در گذار زمان مردمان اين سرزمين همواره مظالم فراوانى تحمل کرده اند. بنى أميه و بنى عباس و ايوبيان وعثمانىها، و در دوران معاصر استعمار انگلستان، فرانسه و اشغالگران صهيون چه مظالمها که بر ملت لبنان نرفت. بويژه چنان هويت شيعه را منکوب کرده بودند که شيعيان با توجه به موقعيت تاريخى جمعيتى و علمىفرهنگى تحت فشار خلفاى عثمانى و وتحميلات استعمارى در رقابت نا برابر داخلى، فرودوست ترين طائفه در لبنان شده بودند لبنان فاقد هويت ملى بودو شيعه نبز از فقد عدم رعايت شان ملى وجايگاه خودرنج مىبرد.
عالمان فرهيخته و مجاهدان نستوه شيعه از عدم وجود رهبرى کاريزماتيک آشفته بودند. کسى نبود تا به تثبيت موقعيت وجايگاه خيل کثيرى از مردم مظلوم شيعه همت گمارد و گره از کار فرو بسته ايشان بگشايد جزء امام موسى صدر. او به دعوت آيت الله العظمىشرف الدين و توصيه مرجع عاليمقام و زعيم بزرگوار آيت الله العظمىبروجردى به لبنان رفت و براى بازسازى و تثبيت موقعيت اين امت مظلوم روز و شب نشناخت در قامتى استوار زعامت شيعيان را بر عهده گرفت و با ابلاغ رسالتى که هوشمندانه و با عقل وتدبير اميخته و اموخته ساخته بود از رفتار خود گفتمانى خلق کرد که به پاردايمىعظيم تبديل کگشت که در آن همزيستى ميان اقوام و طوائف مهم ترين دست آوردش بود.
این توضیحات از این جهت ضروری است که موقعيت علمىو شخصيت جوانى را نشان دهم که از سال 1338 به دعوت آيت الله العظمىعلامه شرف الدين به لبنان مىرود و تا سال 1357 قريب به دو دهه در آن جا اقامت می گزیند و توانست در نقطه توجهات جدى شيعيان لبنان و شيعيان ايران قرار گيرد. اين شخصيت علمىوسياسى امام موسی است که باعث شده است نه تنها بر هويت شيعيان بلکه با رفتارش کانون توجه واحترام همه طوائف لبنان شود. موسى صدر نشان مىدهد که فرزند زمانه خود بوده و توانسته در تحولات اجتماعى لبنان، واقعيتهاى اجتماعى آن را درک کند و بر اساس آن در جامعه اى که بيش از هفده طايفه زندگى مىکند، تاثير بگذارد.
اگرتحولات جامعه شيعه لبنان را مورد مطالعه قرار دهيم و حرکتى را که امام موسى صدر در لبنان انجام داده است بررسی کنيم، مشاهده مىشود که ایشان مطلع مجاهدتهاى خويش را بر ساختار سازى جامعه مدنى و بهبود زندگى مردم توجه به اشتغال وسامان دهى خدمات اجتماعى وحرکتها و خدمات عام المنفعه خدمات آموزشی و ایجاد اشتغال آغاز می کند، تا به جایی می رسد که جامعه شيعه توان زندگى داشته بأشد و سپس با بهدست گرفتن هويت ملى و تثبيت شان داخلى خود بتواند بر حرکتهای جهادی و سیاسی تاثیر بگذارد؛ تحولاتی که تقریبا در دهه دوم حضور ایشان در لبنان رخ می دهد، بعد از حرکتها و جنبشها و بنیادهای فرهنگی و آموزشی و بنیادهای کار آفرینی که ایشان در لبنان ایجاد می کند یا جلسات و هماهنگیهایی که برای تقریب ادیان و طوایف برگزار می کند، رویکرد ایشان رویکردی سیاسی و فرهنگى اجتماعی می شود و به سمت تشکيل دوجریان ملى سياسى و نظامى پيش ميرود. طراحى حضور شيعه لبنان را به عنوان سمبل مقاومت در دستور کار خود قرار ميدهد. یکی به وجود آوردن جنبش امل که در واقع حیات و موجودیت خود را در مقابله با تجاوز اسرائیل می بیند و دوم مجلس اعلای شیعه لبنان که در واقع بیانگر نگاه ژرفی است که امام موسی صدر به نقش اجتماعی و سیاسی جمعیت نزدیک به چهل درصدی شیعه لبنان دارد وبدان اهتمام مىورزد.
امام صدر با اين استراتژى در دهه دوم حضور خود در لبنان محور اساسى ميان. همه موضوعات مربوط به لبنان مىگردد. دامنه تاثيرات امام صدر فراتر از جامعه شيعى مىشود. او در قامت ملى مىدرخشد. گزافه گوئى نيست نطفه مقاومت و جنبش حزب الله در گذر تاريخ از اين زمان بسته شد.
3. مناسبات امام موسى صدر با انقلاب اسلامى ايران و امام خمينى
چیستی و چرایی این نگاه به همان مسئله اولی که عرض کردم برمی گردد. امام موسی صدر را باید از پندار تا واقعیت مورد ارزیابی قرار دهیم و ببینیم که چه کسانی از بررسی موضوع امام صدر راضی هستند و چه کسانی ناراضی و چه کسانی خوشحالند از این که امام موسی صدر در غیبت است و چه کسانی ناراحتند؟
امام موسی صدر مراودات بسیار نزدیکی با امام خمینی داشت. وقتی از امام خمینی هم در قم و هم در نجف سوال می کردند که شما با طرح بحث ولایت فقیه می خواهید کشور را به دست چه کسی بسپارید؟ آن کسی که در ذهن شما است و توانایی اداره کشور را دارد چه کسی است؟ امام رسما در چند جا جواب داده اند که آقا موسی صدر. امام به این شخصیت این طور نگاه می کردند و به او باور داشتند
همچنین در اوج تظاهرات میلیونی در تهران و دیگر شهرهای بزرگ ایران زمانی که شاه تبلیغ می کرد که این حرکت کمونیستی اسلامی است و اگر آنها موفق شوند، ایران "ایرانستان" می شود (یعنی می شود یکی از جمهوریهای تابع اتحاد شوروی)، امام موسی صدر مقاله بسیار مهمی در روزنامه لوموند چاپ پاریس منتشر کرد و ضمن دفاع از انقلاب تاکید کرد که این انقلاب ادامه راه پیامبران الهی است و اهداف انسانی را دنبال می کند و هیچ ارتباطی با اتحاد جماهیر شوروی و مکتبهای الحادی ندارد و لذا باید مورد حمایت همه جهانیان قرار گیرد
تنها حدود دو هفته بعد از انتشار این مقاله یعنی در 31 اوت 1978 امام موسی صدر در لیبی توسط قذافی ربوده شد و هستند تحلیلگرانی که بین اندیشه امام خمینی پیرامون جایگاه امام موسی صدر در انقلاب ایران و مقاله لوموند و ربوده شدن امام موسی صدر ارتباط قائلند و علت این آدم ربایی رامحروم کردن انقلاب اسلامی ایران از نقش بزرگ مردی همچون امام صدر می دانند.
پس از این واقعه، امام خمینی علاوه بر صدور اعلامیه و محکوم کردن این جنایت طی تلگرامهایی به یاسر عرفات و حافظ الاسد از آنها خواستند که برای روشن شدن سرنوشت امام صدر و بازگشت ایشان با هرچه در توان دارند اقدام کنند. در مرحله حضور امام در پاریس نیز ایشان فرستاده ویژه ای را به لیبی اعزام کردند تا با سرهنگ قذافی درباره این موضوع مذاکره کند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران نیز فقط شخص حضرت امام خمینی با جدیت این مساله را دنبال کردند. ایشان بارها می فرمودند که : "آقای صدر را من بزرگ کرده ام و جای ایشان در میان ما بسیار خالی است".
4. چيستى و چرائىها در بى توجهىها وحتى غفلتهاى عمدى نسبت به سرنوشت امام صدر
جریانی که باعث شد موضوع امام موسی صدر در ایران بعد از انقلاب جدی گرفته نشود، جریان پیچیده ای است که به درگیریهای اردوگاههای فلسطینی در لبنان مربوط می شود. علاوه بر آن به نقشی که کشورهای عربی می خواستند در لبنان در دهههای 60 و 70 ایفا کنند و منازعاتی که در نحلههای فکری و جنبشهای چپ دنیای عرب وجود داشت، بر می گردد. آنها سر سازگاری با حرکتی که امام موسی صدر شروع کرده بود نداشتند. به همین دلیل هم، ما بعد از انقلاب رفتارهای متناقض و دوگانه ای را از این جریانات شاهد هستیم و متاسفانه باید این نکته را عرض کنم که سفرای لیبی و فلسطین در ایران، یعنی «هانی الحسن» و «سعد مجبر» به دلیل روحیه مصادره موقعیت انقلابی فلسطين و نگاهی که مردم ایران به مسئله فلسطین داشتند توانستند تاثیرات جدی بر بعضی از جنبشهای چپ ایران بگذارند. کسانی که اهل تاریخ هستند می دانند که جنبشهای چپ فلسطینی ارتباط نزدیکی را با مجاهدین خلق، چریکهای فدایی خلق و حتی توده ایها برقرار کرده بودند و این جنبشهای چپ فلسطینی هم از یک طرف با کار روی نیروهای چپ ایران و از طرف دیگر با کار روی خودیهای انقلابی نا اگاه توانسته بودند تاثیر بگذارند و اجازه ندهند جریان امام موسی صدر به طور واقعی پیگیری شود.
همه این سناریوها را سفیر یاسر عرفات در تهران،هانی الحسن و سفیر قذافی سعد مجبر هماهنگ و رهبری می کردند. با وجود اختلافات شدیدی که بین قذافی و عرفات در مورد راه حل مساله فلسطین وجود داشت که بارها حتی به اخراج نماینده عرفات از لیبی انجامید این دو سفیر در تهران با یکدیگر کاملا هماهنگ عمل می کردند. چرا که یک هدف یعنی ممانعت از پیگیری مساله امام صدر را دنبال می کردند
با توجه به قداستی که در آن زمان برای گروههای فلسطینی در ایران قائل بودند، همه درها به رویهانی الحسن باز بود و او می توانست بسیار موثر عمل کند. کار به جایی رسید که مرحوم شيخ صادق خلخالی به لیبی سفر کرد و در یک مصاحبه مطبوعاتی در لیبی با تمسخر گفت:"ببینید! من به لیبی آمده ام و بدون اینکه ربوده شوم به ایران بر می گردم!" که البته این مصاحبه با آقای خلخالی تاثیر منفی بسیار بدی بر شیعیان لبنان گذاشت.
سعد مجبر وهانی الحسن که از طریق مهدیهاشمی و بسیاری دیگر در بیت برخى بزرگان انقلاب رسوخ کرده بودند، هرجا کم کی آوردند به ايشان متوسل می شدند و با سوء استفاده از اخلاص و سادگیها !!!! کارهای خود را پیش می بردند.
موج تبلیغات و اتهام زدن به امام موسی صدر و نهادهای وابسته به جامعه تشیع لبنانی بویژه مجلس اعلای اسلامی شیعه و جنبش امل و دکتر چمران آغاز شد . در شایعه پراکنیهای گسترده گفته شد که امام موسی صدر مخالف حکومت اسلامی در لبنان بوده چرا که با سلیمان فرنجیه، رئیس جمهوری مسیحی لبنان ملاقات می کرده و به ریاست جمهورى مسیحیان تن داده. وی همچنین مخالف انقلاب فلسطین بوده و بر ضد انقلاب فلسطین با سوریه و حافظ اسد همکاری داشته. همچنین اتهامات واهى به مجلس اعلای شیعه و جنبش امل و دکتر چمران مىزدند و کتابها و جزوه زیادی در تهران و سراسر ایران پخش شد بطوری که حتی جنبش امل و دکتر چمران را مسوول قتل عام فلسطینیها در اردوگاه تل الزعتر معرفی می کردند.
این تبلیغات از سوی جناحهای غیر اسلامی مانند حزب توده، منافقین(شخص رجوی) چریکهای فدایی خلق و نیز برخی از جناحهای مسلمان که قبلا در لبنان بوده و با سازمانهای فلسطینی بویزه فتح و جبهه خلق و جبهه دموکراتیک همکاری می کردند صورت می گرفت. در این میان نقش بسيارى از خودىها و بيوتشان بسیار پر رنگ بود. حتى برخى از محترمين به دام سرهنگ قذافی افتادند و او را به شدت انقلابی می دانستند و با جناحهای قومی و چپ گرا در لبنان ارتباط نزدیکی داشتند و با کمکهای مالی لیبی سازمانی موسوم به "ساتجا" تاسیس کردند و مجله " امید ایران" را به عنوان ارگان این سازمان انتشار داد. عمده فعالیت این سازمان و نیز نشریه وابسته به آن تبلیغ برای سرهنگ قذافی و بدگویی از امام موسی صدر و شادروان شهيد دکتر چمران بود .
علاوه بر این، این مسئله را در سفر «عبدالسلام جلود» به ایران نیز می توان مشاهده کرد. جلود در واقع دست راست قذافی و نفر دوم انقلاب لیبی بود. امام مخالف بود که جلود به ایران بیاید. محمد منتظری فرودگاه مهرآباد را با نیروهایش اشغال کرد و در این فضا جلود به تهران آمد. جلود یک ماه در قم ماند و منتظر ملاقات با امام بود اما امام به او اجازه ملاقات نداد و گفت هر وقت جلود و قذافی می خواهند به پیش من بیایند باید با امام موسی صدر بیایند.
از ديد ظريف وتيز بين تاريخ چيزى پنهان نمىماند ولى آن چه مهم است این است که امروز به عنوان یک ایرانی، شیعه و به عنوان یک مسلمان نیاز به این داریم که هم از واقعیتهای تاریخ انقلاب اسلامی پرده برداری انجام شود و هم این که به صورت جدی موضوع امام موسی صدر را در این مقطع تاریخی مهم پیگیری کنیم و تجدید نظر جدی درباره پرونده امام موسی صدر داشته باشیم.
این پرونده ابعاد مختلف اطلاعاتی، سیاسی و بین المللی دارد. ضرورت دارد که دست اندرکاران و مسئولین سیاسی و امنيتى و بويژه افسران ارشد اطلاعاتى که سرشار از تجربه و دانش اطلاعاتى وبينش امنيتى هستند در اين موضوع فعال شوند اينک با زوال ديکتاتور سيه رو ليبى ضرورت دارد مسئولین سياسى حقوقی دو کشور ایران و لبنان با طرح موضوع در شوراى امنيت سازمان ملل متحد، اتحاديه عرب، سازمان کنفرانس اسلامى، اتحاديه کشورهاى فرانکفونى و جنبش عدم تعهد به این موضوع به صورت جدی و بین المللی بنگرند و بدانند که امام موسی صدر شخصیتی است که تعلق به بشریت دارد و متعلق به همه آحاد جامعه اسلامی است و بايست سرشت وسرنوشتش مشخص شود و به اميد روزى که باز آيد و انتظار را به حضور مبدل سازد و باورمان اين است که هنوز هم به دلیل پشتوانه قوی و مستحکم فکری مىتواند تاثیرات مهمی در جهان تشیع داشته باشد.
نظر شما :