تحلیلی بر بحران ساحل عاج
ساحل عاج (کوت دیووآر Cote d’Ivoire) قدرت منطقه ای غرب آفریقا و از کشورهای کلیدی این قاره است. فهرست طویلی از ظرفیت ها و توانایی های ذاتی و اکتسابی، شامل از جمله 330 هزار کیلومتر مربع وسعت؛ 2700 میلیمتر باران؛ جنگل ها، مراتع و منابع طبیعی سرشار؛ نفت و گاز؛ 500 کیلومتر ساحل؛ 20 میلیون نفر جمعیت؛ تأمین بیش از 40 درصد کاکائوی جهان، اولین تا دهمین صادر کننده جهانی چندین محصول کشاورزی و مواد معدنی و طبیعی؛ شهرها و زیرساخت های پیشرفته و کم نظیر در آفریقا؛ و ... از جمله عواملی هستند که موقعیت سیاسی و اقتصادی متفاوت و منحصر به فردی به این کشور بخشیده اند. این موقعیت ویژه ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک، ساحل عاج را با چالش ها و رقابت های منطقه ای و بین المللی خردکننده ای روبرو ساخته و به همراه مختصات قومی و نژادی فوق العاده متنوع و خیل عظیم و چندمیلیونی مهاجرین خارجی، معادله قدرت را در این مستعمره سابق فرانسه پیچیده ساخته است. پس بحران جاری ساحل عاج دارای ابعاد داخلی، خارجی و بین المللی و ریشه های تاریخی و اجتماعی است.
هوفوئه بوآنی، اولین رئیس جمهور و بنیانگذار ساحل عاج جدید، با هوشمندی فضای زندگی مسالمت آمیز میان پیروان همه ادیان و مذاهب را حفظ و تقویت کرد. در عین حال، دست غرب و کلیسا را در تبلیغ مسیحیت باز گذارد و علیرغم جمعیت بزرگ مسلمانان در این کشور که ریشه ای هزار ساله دارند، ساحل عاج را کشوری مسیحی معرفی نمود. بوآنی مطلقاً از حمایت کامل غرب و به خصوص فرانسه بهره مند بود.
بوآنی پس از سه دهه ریاست جمهوری و 2 سال پیش از فوتش در 1993، به منظور مقابله با بحران اقتصادی از یک طرف و جلب رضایت مندی مسلمانان که اکنون درصد بزرگی از جمعیت را تشکیل می دادند، پروفسور الحسن واتارا، معاون صندوق بین المللی پول را به نخست وزیری منصوب کرد. اما پس از فوت او، صلاحیت الحسن واتارا برای نامزدی ریاست جمهوری، به بهانه ملیت اصلی بورکینا فاسویی مادرش، چند دوره رد شد، در حالی که آقای الحسن واتارا همواره بورکینایی بودن مادرش را بی اساس دانسته است. از طرف دیگر، در بیش از دو دهه اخیر، دولت ساحل عاج که همواره در دست مسیحیان بوده، به بهانه تعیین تکلیف سه میلیون بورکینایی مهاجر، عملاً جمعیت بیش از 50 درصدی مسلمانان را از اعطای هویت و ملیت ساحل عاجی محروم ساخته است. بنابراین بخش بزرگی از مسلمانان قریب دو دهه، یعنی تا انتخابات یک ماه پیش، از شرکت در انتخابات محروم بودند و مابقی نیز انتخابات را تحریم می کردند.
در انتخابات سال 2000 آقای لوران باگبو به قدرت رسید. در حالی که باز هم به همان دلیل پیش گفته، مسلمانان رسماً شرکت در انتخابات را تحریم کرده بودند، باگبو می گفت که به طریق کاملاً دمکراتیک انتخاب شده و رد صلاحیت نامزد مورد حمایت مسلمانان، یعنی آقای الحسن واتارا، توسط برگزارکنندگان انتخابات و نه او صورت گرفته که البته این سخن او بیراه هم نبود. در عین حال، قابل انکار نیست که باگبو با استفاده از طرفداران شرور و خطرناک خود خیابان ها را در اختیار گرفت و بر اوضاع مسلط گردید.
در 20 شهریور 1381 با اعتراض جمعی از نظامیان به کنارگذاشته شدن از ارتش، ابرهای ناآرامی و بحران در آسمان کشور ظاهر شدند. با مقابله ارتش، معترضان به سمت شمال رفته و با حمایت مردم عمدتاً مسلمان شهر یک میلیون نفری بوآکه در آنجا مستقر شدند. شورشیان که در ابتدا چند صد نفر بیشتر نبودند، در بوآکه به جذب و سازماندهی نیرو پرداختند، ارتشی بزرگ ترتیب داده و به این ترتیب کنترل 60 درصد خاک کشور را در دست گرفتند. جالب اینجاست که بیش از 90 درصد شورشیان مسلمان هستند ولی رهبری سیاسی خود را به سوروگیوم مسیحی سپردند.
در این بحران 8 ساله میانجیگری های دوجانبه، منطقه ای و بین المللی صورت گرفت، ولی باگبو در اقدامی غیرمنتظره گیوم سورو را در پست نخست وزیری نشاند و التهاب در کشور فروکش کرد. اما همگان خواستار برگزاری انتخابات آزاد و اعطای ملیت و هویت ساحل عاجی به مسلمانان بودند. باگبو به بهانه های مختلف از اجابت این خواسته ها سرباز می زد و شورای امنیت به منظور جلوگیری از جنگ داخلی، هر ساله ریاست باگبو را تمدید کرد. نهایتاً با رفع همه این بهانه ها و 5 سال پس از اتمام اولین دوره قانونی ریاست جمهوری باگبو، انتخابات نوامبر 2010 برگزار گردید و کمیسیون انتخاباتی، آقای الحسن واتارا را با رأی بیش از 54 درصدی پیروز اعلام کرد. متعاقباً شورای قانون اساسی که تحت نفوذ و کنترل باگبو می باشد، در اقدامی عجیب، انتخابات سه منطقه در شمال کشور را باطل و باگبو را پیروز اعلام نمود. اکنون باگبو با در دست داشتن ارتش و نظام اداری کشور و شهر اصلی و حیاتی ابیجان، در برابر فشارهای داخلی، منطقه ای و بین المللی مقاومت کرده و خود را رئیس جمهور قانونی می داند. در حالی که کلیه نهادهای منطقه ای و بین المللی، از جمله اتحادیه آفریقا، اتحادیه پولی و مالی غرب آفریقا (اکوآس)، سازمان کنفرانس اسلامی ، مجمع عمومی و دبیر کل سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا و کشورهای غربی مانند آمریکا و کانادا، الحسن واتارا را پیروز اعلام کرده و خواستار کناره گیری باگبو هستند.
مواضع ضد غربی-فرانسوی لوران باگبو باعث شده تا عده ای او را چهره ای ضداستعماری تصور کنند و در مقابل، الحسن واتارا، مسلمانی معتدل و غرب گرا معرفی شده است. این مسئله ای ظریف است که نیاز به کالبدشکافی دقیق دارد تا ماهیت شخصیت ها و جناح ها در ساحل عاج آن طور که هست شناخته شود. باگبو در زمانی سعی کرد تا با جلب حمایت آمریکا از فشار فرانسه بکاهد. اما شاید به دلیل هزینه فوق العاده زیاد سیاسی، امنیتی، اقتصادی که طی10 سال گذشته به کشورهای منطقه و جامعه بین المللی تحمیل کرده، حمایت همه از جمله آمریکا را نیز از دست داد. از طرف دیگر، طبیعی است که الحسن واتارا به عنوان یک سیاستمدار کهنه کار سعی در استفاده از تمامی اهرم ها دارد. او مهره ای ناشناخته برای فرانسه و آمریکا نیست، اما آیا او نقطه مقابل باگبو و دست نشانده غرب است؟
مفروضاتی به ظاهر متضاد در خصوص لوران باگبو و الحسن واتارا
1- طبیعی است که غرب و واتیکان ذاتاً مایل به حاکمیت یک مسلمان در مقایسه با یک مسیحی، ولو لائیک و غربگرا، در هیچ کشوری نیستند.
2- باگبو در صورت کنار آمدن فرانسوی ها با او حاضر به معامله و سازش بود و همزمان، گرایش زیادی هم از خود به سمت آمریکا نشان می داد. باگبو در عین تعمیق روابط با کشورهایی چون چین، ایران، هند و برزیل، فوق العاده احتیاط آمیز با آنها برخورد می کرد تا غرب را حساس نکند. مثلاً رأی ساحل عاج در سازمان های بین المللی در مورد ایران، همان ممتنع دهه های قبل بود.
3- حاکمیت یک مسلمان در ساحل عاج موجب تحریک مسیحیان تندرو و پیروان سایر ادیان بومی و سنتی در این کشور می شود. به نظر می رسد، مسلمان بودن رئیس جمهور در ساحل عاج به عنوان یک قدرت منطقه ای، امکان حاکمیت یک مسلمان در کشورهایی چون بورکینا فاسو، سیرالئون و حتی بنین، توگو و کامرون را فراهم می آورد و به این ترتیب وجهه اسلامی غرب آفریقا بیش از پیش تقویت می گردد. با توجه به اکثریت داشتن مسلمانان در ساحل عاج، در صورت تثبیت ریاست جمهوری الحسن واتارا، این سمت سالیانی طولانی در دست مسلمین باقی بماند.
سؤال: پس چرا علیرغم مفروضات فوق، الحسن مورد حمایت همگان قرار می گیرد؟ و چرا روسیه مانع صدور قطعنامه شورای امنیت در حمایت از واتارا می شود؟ پاسخ احتمالاً در دلایل زیر نهفته است:
1- ظاهراً الحسن واتارا حاصل تقسیم منافع و معامله میان فرانسه و آمریکا بر سر ساحل عاج است. برخی تحلیل گران بر این باورند که بحران ساحل عاج از ریشه، فقط به دلیل رقابت فرانسه و آمریکا بوده است. این تحلیل تک بعدی به نظر می رسد ولی صرف نظر از درست یا غلط بودن آن، لااقل می توان با قاطعیت بیشتری گفت که آمریکا از ضعف فرانسه در دهه اخیر در مستعمرات سابقش در آفریقا و تنفر عمومی مردم این منطقه نسبت به فرانسه و سیاست های همچنان استعماریش و بحران پدید آمده در ساحل عاج استفاده ، بر این موج سوار شده و نهایتاً فرانسه را مجبور به تقسیم منافع در این کشور کلیدی کرده است.
2- قابل انکار نیست که واتارا در انتخاباتی کاملاً آزاد و تحت اشراف سازمان ملل و اتحادیه آفریقا انتخاب شده است. ضمن این که واتارا بر خلاف باگبو، از هیچ ابزاری برای تقلب برخوردار نبوده است. از سال ها قبل نیز تحلیل همه ناظران حاکی از شانس بالای واتارا برای انتخاب شدن بود. در حالی که در این انتخابات هم ملیت ساحل عاجی و کارت انتخاباتی به بخشی از ساحل عاجی ها، خصوصاً مسلمانان، داده نشد و نتوانستند در انتخابات شرکت کنند.
3- خوب یا بد، الحسن واتارا در حال حاضر آینه خواست واقعی مسلمانان ساحل عاج است. بسیاری از مسیحیان خسته از باگبو که طرفداران سنتی بدیه، همان رقیب مسیحی باگبو و متحد امروز الحسن هستند نیز به الحسن واتارا رأی داده اند. واتارا کعبه آمال مسلمانان نیست، ولی شاید چون او راه کاخ ریاست جمهوری را برای بار برای مسلمانان هموار می سازد، دو دهه است که با استقبال گسترده آنها روبروست.
4- عدم تسلیم غرب در برابر خواست مسلمانان که اکثریت جمعیت را تشکیل می دهند و همه سیاست های تبعیض آمیز غرب و حاکمان بر ساحل عاج را طی 20 سال گذشته نظاره کرده و اکنون دیگر حاضر به تحمل آن نیستند، اشتباهی بزرگ از جانب غرب خواهد بود که می تواند موجب بروز موجی از بنیادگرایی و افراط گرایی در میان مسلمانان این کشور شود.
5- الحسن واتارا همسری یهودی فرانسوی دارد. غرب به خوبی می داند که واتارا به دنبال اتخاذ مواضع عقیدتی افراط گرایانه، انقلابی و یا ضد غربی نخواهد بود، چون نه اوضاع داخلی ساحل عاج چنین اجازه ای می دهد و نه خود او مایل به از دست دادن حمایت سیاسی و مالی غرب می باشد.
6- موضع اصولی اتحادیه آفریقا در این گونه موارد همواره حمایت از نتیجه انتخاباتی است که به صورت دمکراتیک برگزار می شود، خصوصاً آن که توسط دبیرکل سازمان ملل و نماینده او نیز مورد تأیید قرار گرفته است.
بحران ساحل عاج و تحول در تاریخ دیپلماسی و سازمان های بین المللی
در جریان این بحران، موضع گیری ها و مواضع سازمان های منطقه ای و بین المللی را می توان تحولی جدید در تاریخ دیپلماسی و سازمان های بین المللی دانست. به عنوان مثال: تمدید سال به سال ریاست جمهوری باگبو توسط شورای امنیت در فاصله 2010-2005 ؛ موضع اکوآس که یک نهاد اقتصادی مالی در غرب آفریقاست، مبنی بر تشکیل نیروی نظامی مشترک برای سرنگونی دولت باگبو؛ انتقال دارایی های ساحل عاج نزد بانک مرکزی غرب آفریقا از باگبو به الحسن واتارا؛ موضع گیری سازمان کنفرانس اسلامی به نفع واتارا؛ پذیرش نماینده واتارا نزد سازمان ملل متحد توسط مجمع عمومی این سازمان؛ و پذیرش سفرای واتارا در برخی کشورها، جملگی اقداماتی نو و بی سابقه به نظر می رسند که قاعدتاً به عنوان یک رویه در دیپلماسی و سازمان های بین المللی باقی می ماند.
نظر شما :