مردی که خود را هم رئیس جمهور می داند هم نخست وزیر و هم وزیر
جمهوری فرانسه مهد سرزمین اعتراضها واعتصابات تاریخ اروپاست از ان هنگام که جمهوری پنجم فرانسه توسط ژنرال دوگل فقید پایه گذاری شد تا امروز دولتها با چالشهای اجتماعی اقتصادی و سیاسی روبرو بوده اند و بی اغراق می توان گفت این جنبشها از جانب اتحادیههای کارگری، یا دانشجوئی و یا احزاب و گروههای مخالف و یا حتی هم سو هدایت شده اند. در برخی از این اعتراضات واعتصابات گاه دولتها موفق شده اند و گاه مردم به خواستههای خود رسیده اند و چه بسیار دولتها که در هنگامه این اعتراضهای عمومی سقوط کرده اند. سوالی که اینک مطرح است چیستی وچرائی ماهیت وهویت اعتصابات و اعتراضات امروز فرانسه است .در فرانسه موجی از اعتصابات سراسری در برابر سیاست ریاضت اقتصادی دولت سارکوزی در جریان است. این اعتصابات و راهپیماییهای عظیم کل جامعه را به تحرک در آورده و اغلب شهرهای این کشور و بیش از همه پاریس و مارسی را به اعتصاب و بحران کشانده است.
هم اینک فرانسه روزهای پرحادثه را پشت سر میگذارد. سارکوزی نیز که اقتصاد دولت را فلج میبیند در برابر کل جامعه ایستاده است و با این استدلال که متوسط عمر بالا رفته است، بر روی افزایش سن بازنشستگی پا فشاری می کند.
جامعه بشدت قطبی شده است. احزاب چپ نیز در این میان مشغول یارگیریهایشان هستند از طرفی دیگر مردم اروپا علیه بحران اقتصادی سرمایه داری و اتخاذ سیاست ریاضت کشی اقتصادی در ٢٧ کشور اروپای واحدو سیاستهای سختگیرانه اقتصادی ای که از سوی دول اروپایی برای جبران کسر بودجههای دولتی و تخفیف بحرانشان در دستور کار گذاشته شده و جوامع اروپایی را هر روز قطبی تر کرده و مبارزه طبقاتی را شدت بیشتری داده است.
نیکولا سارکوزی رئیس جمهور فرانسه به هنگام مبارزات انتخاباتی شعارهایی داد و در پی ان وعدههایی را به ملت فرانسه داد او همواره شعار انتخاباتی خود را با کاربیشتر ودرامد بیشتر عنوان میکرد ولی عملا امروز از خود عملکردی دگر باقی گذارده است کاربیشتر ودر امد کمتر آه از بنیاد کارگران وکارمندان در اورده است در واقع وی از بسیاری از ان وعدهها عبور کرده است ولی عملکرد ورفتار رئیس جمهوراز چشم هشیار احزاب و نخبگان ومطبوعات غافل نمانده است .نکته مهم ان که در سال ۲۰۱۲ میلادی انتخابات ریاست جمهوری فرانسه فرا می رسد و جناب سارکوزی بایست از مصاف رقیب ورفیق هم حزبی و احزاب مقابل گذر کند یکی از شعارهای سارکوزی ریفورم واصلاح سیستم اقتصادی فرانسه است که باعث مشکلات فراوانی و حتی علت عقب ماندگی از المان وبرخی دگر ممالک اروپایی شده است فرانسویهای مدعی از این که خصم دیروز و رقیب هم پیمان نمای امروز یعنی المان لیدر اروپا شده است و توانسته است از سد مشکلات و مسائل جدی عبور کند و قلندرانه اصلاحات اقتصادی را به پیش ببرد راضی نیستد و خوشایندشان نیست که در کنار کشورهای دست دوم اروپا مانند ایتالیا، اسپانیا، بلژیک،ویونان مورد ارزیابی وداوری قرار گیرند لذا امروز همه در فرانسه اعم از سوسیالیست وگلیست واحزاب ملی پذیرفته اند که لازمه حیات وپیشرفت جمهوری فرانسه انجام شجاعانه اصلاحات اقتصادی است ولی چرا همین مردمی که در کنار رهبران ونخبگان باور به اصلاح وضع موجود دارند بیش از ۶۵ درصد موافق ادامه اعتراضات و اعتصابات هستند اگر چه ذات اعتصاب ماهیت اقتصادی داشت وبهانه ان موضوع افزایش سن باز نشستگی ای از ۶۰ سال به ۶۲سال است ولی چرا هم اینک این اعتصابات ماهیت اجتماعی بخود گرفته است و با این که قانون تصویب شد چرا اکثریت مردم هنوز خواستار ادامه اعتصابات و اعتراضهای جمعی هستند واتحادیههای کارگری و دانشجویی با تقاضاهای صنفی مضاعف و مختلف به چالش با سارکوزی پرداخته اند
لایحه افزایش سن بازنشستگی در واقع جرقه ای شد بر شعله ور شدن خشم جامعه در مقابل سیاستهای سارکوزی در مواجهه با رکود اقتصادی دولت. از جمله رشد ١٠درصدی بیکاری به رشد نارضایتی جامعه از سیاستهای دولت محافظه کار حاکم شدت داده است. همچنین موضوع دیگری که در همین دور جدید اعتراضات در فرانسه خشم مردم را برانگیخت اخراج کولیهای رومانی (روما) از ١٣٠ شهر این کشور بود. در پی دستور ساکوزی به تخریب ٣٠٠ اردوگاه روماهای ساکن فرانسه، و تعطیلی اولین کمپ آنها در مرکز شهر سنت اتین که بیش از صد کولی در آن ساکن بودند، مردم نیز همراه با کولیهای رومانی دست به اعتراض زدند. در اعتراض به همه این فشارهاست که فرانسه اکنون به حال انفجار در آمده است. از جمله روزهای ٧ سپتامبر، ٢٣ سپتامبر، ٢ اکتبر، ١٢ اکتبر، ١٦ اکتبر، ١٩ اکتبر همه و همه روزهای تظاهراتهای وسیع و میلیونی کارگران با شرکت وسیع مردم در فرانسه بوده است. تظاهراتهایی که بعضا به کشاکش و درگیر شدن با پلیس فرانسه منجر شده و ابعاد اعتراضات به دانشگاهها و مدارس و بخشهای وسیعی از جامعه کشیده شده است . واقعیت اعتصابات یک جرقه بود واینک جمهوری لائیسیته آبستن جوش وخروشاست مردم نضاره گر پارادوکسهای و بی عدالتیها و تناقضات اشکار در مجموعه نظام سیاسی ودیوان سالار از یگ سو واز سوی دگر ازرده از رفتارهای فردی ومدیریتی شخص سارکوزی هستند
کسانی که با روانشناسی مردم فرانسه اشنا هستند بخوبی می دانند که سوسیالیسم در ابعاد اجتماعی-اقتصادی- فرهنگی وحتی سیاسی دارای ریشه قوی است و بخش عمده از فرهنگ مردم شده است مردم فرانسه باورشان این است که رئیس جمهورشان با الگوهای امریکائی در پی استقرار یک سیستم کاپیتالیستی است که در ان سرمایه داران سرمایه دار تر ومستمندان مستمند تر ومحتاج تر میشوند مخالفان الگوی امریکائی شدن فرانسه می گویند بیش از ده ملیون فرانسوی روی خط فقر زندگی می کنند و متوسط در امد فرانسویها ۱۰۰۰ یورو می باشد
هم چنان که قانون سپر مالیاتی توانسته سیستم اخذ مالیات را غیر عادلانه عملیاتی کند سارکوزی متهم است که در سال نخست ریاست جمهوری به ستایش ا ز ثروتمندان برخواسته و با حمایت ازثروتمندان عملا درامد ثروتمندان را افزون کند ودولت وخودش را در خدمت منافع سرمایه داران قرار دهد و در مقابل زندگی کارگران و افراد پایین دست جامعه را با بی رونقی همراه سازد
در کنار این قبیل مباحث بی اعتمادی فراگیری در ابعاد اقتصادی باعث شده است که عناصر اجتماعی به این بحران اقتصادی پیوند خورد هم اینک دو نگرانی عمده امروز در میان مردم فرانسه خود نمایی میکند نگرانی اقتصادی نسبت به اینده فرانسه وسوء ظن به برنامه اصلاحات اقتصادی دولت، همانگونه که گفته شد مردم به همراه اتحادیههای کارگری باور دارند که دولت برای مهار بحران مالی و کسری بودجه وکمبود نقدینگی می خواهد فرار به جلو کند و با ایجاد بحران بورس از طریق جیب ملت بحران مالی بانکها راربه نفع سرمایه داران حل و فصل نماید
ماجرای بی ابرویی مالی برخی از وزیران وهم چنین قصه مناسبات مالی خانم بتان کورمالک موسسه اقتصادی اورئال که با سنی بیش از ۸۵ سال ثروت مندترین فرد فرانسه می باشد که در یک مانیتورینگ وشنود پرده از کمکها ومساعدتها وپولهای که به اکثر رجال دولت از جمله خود سارکوزی داده است بر دامنه این بی اعتمادی افزوده است.
اقای سارکروزی وعده داده تا کابینه خوش راترمیم و مورد تغییر وتحول قرار دهد و این وعده را تا پانزدهم نوامبر سال جاری عملی سازد اما گمان نمی رود با تغییر نخست وزیر و وزیران دامنه اعتراضات کاهش و یا متوجه دولت شود.
امروز برای نخستین بار در تاریخ معاصر ریس جمهور مخاطب علنی اعتراضات عمومی است چون که عملا شیوه مدیریتی سارکوزی دولت و وزیران را مسلوب الاختیار کرده است .در محافل سیاسی فرانسه به طنز می گویند ریس جمهور ما هم رئیس جمهور است وهم نخست وزیر وهم وزیر کابینه در سیستم و روش خود برای هر وزارت خانه علاوه بر وزیر ظاهری ونمایشی که قرار داده اند یک شخص قدرتمند دیگری را در الیزه عملا عهده دار ان وزارت خانه برای اجرای منویات خود قرار داده است. این شیوه باعث دلگیری و دلخوری در نظام دیوان سالار شده است و از طرف دیگر کابینه سه ماه است که حالت خوف ورجا دارد و عملا سارکوزی خود را تیرس واماج حملات ونقد واعتراضها قرار داده و می توان این گونه ارزیابی کرد هر دولتی اعم از دولت مقتدر یا دولت توی دست که حالت شکلی داشته باشد نمی تواند از دامنه بحران بدون معامله با سران اتحادیههای دانشجویی و کارگری و احزاب بکاهد وبا این منطق است که اینک خشم مردم به جای اینکه متوجه دولت باشد متوجه شخص خود سارکوزی است. می توان گفت اینده رئیس جمهور فرانسه در ابهام است. سارکوزی با روشها وشیوههای که اختیار کرده است عملا حزب او ام پ را با بحران کادر رهبری روبرو ساخته است به دلیل اقتدار و رفتار تحکمی ودر اختیار داشتن قدرت عملا یک ترس و عافیت طلبی خاصی در حزب حاکم است. خود بزرگ بینیهای وی باعث شده که بسیاری از رفیقان از وی برنجند و بسیاری از رقیبان هم حزبی اعتماد بنفس خود را در انتخابا ت ۲۰۱۲ میلادی و بخت خود را تجربه کنند .
تا کنون سنت مردان بزرگ فرانسه که در قامت ریس کشور فرانسه که مهد تمدن مغرب زمین وزادگاه دمکراسی است این گونه بوده که رئیس جمهور خود را رئیس جمهور همه احاد ملت قلمداد کند ولی عملا جناب سارکوزی با رفتارها وشیوههای مدیریتی جامعه را قطبی و حتی حلقه نخبگان را تنگ تر کرده از این منظر می توان به اتفاقات اینده حزب او ام پ و چالشهای پیش روی وی گمانه زنی کرد که وی با هم حزبی و نخست وزیر قدرتمند پیشین و رهبر جنبش جمهوری متحد که جدید التاسیس است و دومنیک دویلپن که هدفش به قول خود نجات فرانسه است چگونه کنار خواهد امد.
چالش دیگر سارکوزی ژورنالیسم فرانسه است که روزگاری به دلیل مهارتها و مانورهای وی سمپات ایشان محسوب می شدند ولی هم اینک مطبوعات اصحاب قلم ورسانه از منتقدان جدی رئیس جمهور فرانسه هستند و پایان سخن این که ایا نیکولا سار کوزی می تواند نامی ماندگار ازخود در کنار اسلاف نامدار فرانسه چون ژنرال دوگل پدر جمهوری پنجم و یا جرج پمپیدو یا ژیسکاردستن و میتران وشیراک باقی بگذارد و ایا در مصاف مطالبات عمومی که از ماهیت اقتصادی هویت اجتماعی وسیاسی پیدا کرده و از کف خیابانها این مطالبات نقد می شود ویا به رسم معهود با روشهای دمکراتیک منطق مطالبات امروز مردم فرانسه با همان سنتهای دیرین قابل احراز است.
نظر شما :