سیاست جای مطلق‌انگاری نیست!

۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۸ | ۲۳:۱۴ کد : ۱۱۲۸۳ نگاه ایرانی
نویسنده خبر: حسن بهشتی پور
گفتاری از حسن بهشتی پور، کارشناس مسائل سیاسی در واکنش به صحبت های صادق زیباکلام در شبکه خبر سیما
سیاست جای مطلق‌انگاری نیست!

 گفتاری از حسن بهشتی پور، کارشناس مسائل سیاسی در واکنش به صحبت های صادق زیباکلام در شبکه خبر سیما

آقای دکتر زیباکلام، استاد دانشگاه در رشته علوم سیاسی است و بهتر از من می‌داند که در سیاست اصولا مطلق‌انگاری نباید کرد. به این معنا که وقتی می‌خواهیم سیاست یک کشوری را نقد کنیم باید برآیند کلی آن را ببینیم، نه اینکه به صورت مطلق بررسی کنیم که در این 30 سال ایران ایدئولوژی‌گرا بوده است. در علوم سیاسی اساتید رشته علوم سیاسی در دانشگاه‌ها می‌گویند نباید سیاست را صفر و 100 دید. باید همیشه نسبت‌ها و رنگ‌های مختلف را دید. اگر این استدلال درست باشد و آقای زیباکلام هم آن را قبول داشته باشد که حتما قبول دارد، جمهوری اسلامی ایران همیشه ایدئولوژی‌گرا نبوده است.

البته جمهوری اسلامی ایران همیشه در اصول کلی توجه به ایدئولوژی اسلامی داشته ولی همواره برخوردی ایدئولوژیک نسبت به مسائل اتخاذ نکرده است.

به عنوان مثال می‌توان به چچن اشاره کرد. اگر ایران ایدئولوژی‌گرا بود وقتی مسلمانان چچنی سرکوب می‌شدند،  باید می‌رفت و بدون توجه به واقعیت‌های چچن از موضع چچنی‌ها در برابر روسیه حمایت می‌کرد. چرا چنین حرکتی نکرد؟ چون در آن مقطع ایران به منافع ملی خودش توجه می‌کرد.

مثال دیگر در بحث مربوط به طالبان است. اگر ایران ایدئولوژی‌گرا بود طبیعتا باید از طالبان در مقابل امریکایی‌ها حمایت می‌کرد. اما ایران تشخیص داد که اسلام طالبان، اسلام متحجری است که به اسلام هم ضربه می‌زند. ضمن اینکه منافع ملی ایران در آن دوره مطرح بود.

در مسئله حمله امریکا به عراق در دوره جنگ اول، می‌بینیم که در همان دوران عده‌ای بودند که می‌گفتند، صدام حسین، خالدابن ولید شده است و ما باید از صدام حسین در برابر امریکا که استکبار جهانی است و متجاوز است، حمایت کنیم. چرا دولت ایران در آن شرایط تز بی‌طرفی فعال را انتخاب کرد. یعنی سعی کرد تجاوز عراق به کویت را به عنوان کشوری مستقل محکوم کند و از طرف دیگر هم با یک قدرت سلطه‌جو که به دنبال سلطه‌گری بود و نه به دنبال آزاد کردن مردم کویت همسو نشود. اینجا منافع ایران حکم می‌کرد که بی‌طرف باشد و به دور از اینکه بخواهد شعار اسلام‌گرایی بدهد این را انتخاب کرد.

هولوکاست و مباحث ایدئولوژیک

بحثی که در خصوص هولوکاست از طرف آقای احمدی‌نژاد مطرح شد، بعدا توسط خود وی نیز اصلاح شد و گفت که بحث این است که چرا اجازه نمی‌دهند راجع به موضوع تحقیق بشود؟ وی انکار را کنار گذاشت.

البته اینجا می‌خواهم بگویم که این مسئله از روی اندیشه ایدئولوژی‌گرا نبود. من هم مثل آقای زیباکلام حدس می‌زنم و تحلیلم این است که آقای احمدی‌نژاد احساس می‌کرد و استنباطش این بود که همیشه نباید از مواضع خود دفاع کنید، بلکه گاهی باید با دشمن تهاجمی برخورد کنید. آقای احمدی‌نژاد تشخیص داد که جایی که آنها ضربه‌پذیر هستند، مسئله هولوکاست است.

من حدس می‌زنم، آقای احمدی‌نژاد بر اساس استنباط خودش خواست به دشمن حمله کند. این ضرر و زیان زیادی به ما زد و مشکل بزرگی برای ما ایجاد کرد، ولی ربطی به ایدئولوژی‌گرایی نداشت.

احمدی‌نژاد درست یا غلط این طور فکر می‌کند که در سیاست خارجی نباید فقط دفاع کرد، گاهی هم باید حمله کرد و به نقطه حساس دشمن ضربه زد. این مسئله را می‌توان به ایدئولوژی آقای احمدی‌نژاد ربط داد اما می‌خواهم بگویم این مسئله بیش از آن که به ایدئولوژی او ربط داشته باشد، به استراتژی دولت او ارتباط دارد.

من نمی‌خواهم بگویم این حرکت‌های دولت احمدی‌نژاد درست بود، بلکه نقد خودم را نسبت به صحبت‌های آقای زیباکلام می‌گویم.

بحث آمریکای لاتین نیز از دیگر مسائلی است که گفته می‌شود ایدئولوژی‌گرا است. در حال حاضر ما روابط خود را با کشورهای آمریکای لاتین گسترش می‌دهیم. این بر اساس ایدئولوژی‌گرایی ما نیست. آنها که کشورهای اسلامی نیستند. در این مسئله اتفاقا می‌توان نمره خوبی به کارنامه آقای احمدی‌نژاد داد. او تشخیص داده است که در حوزه حیاط خلوت امریکا برود و بتواند روابط ایران را گسترش دهد. در افکار عمومی این طور جا انداخته‌اند که ایران به آنها باج می‌دهد و به آنها کمک اقتصادی می‌کند. ایران آنجا به دنبال بازاریابی و تجارت بوده. روابط ایران با ونزوئلا حتی در زمان شاه هم خوب بود.

ما در روابط با اروپا و امریکا به دلیل مواضع قاطعی که در مسائل هسته‌ای گرفته بودیم دچار مشکل بودیم. حال آقای احمدی‌نژاد برای اینکه بتواند کارت‌های دشمن را بگیرد و خودش کارت‌های جدیدی داشته باشد، رفته است و در حوزه آفریقا و آمریکای لاتین فعال شده است. این مشکلی ندارد. البته ممکن است که برخی بگویند چرا با مثلا اروپا به مشکل برخوردید؟ این موضوع دیگری است که جای بحث آن در این نوشته نیست.

بحث دیگری که آقای زیباکلام مطرح کرد و جای نقد دارد این است که ایران می‌خواهد تمام مشکلاتش را به گردن امریکا بیندازد و بنابراین به دشمنی با امریکا نیاز دارد. این مغلطه کلامی بیش نیست. من به عنوان شخصی که حداقل در 20 سال گذشته مسائل ایران را از نزدیک نظاره و بررسی کرده‌ام، معتقدم که در برخی از موارد این چنین بود. اما این همیشگی نبوده. این حرفی بود که در توجیه سیاست‌های ایالت متحده امریکا زده می‌شود. من مصداق عکس آن را سراغ دارم. خود تحلیل‌گرهای امریکایی می‌گویند: امریکا بعد از فروپاشی شوروی که دشمنی با کمونیست‌ها را از دست داد، به دنبال این بود که دشمنی را جایگزین بکند و بهترین چیزی که می‌‌توانست جایگزین کند، بنیادگرایی اسلامی بود. بعد از 11 سپتامبر هم که مسئله تروریسم را مطرح کرد. یعنی امریکا به دنبال یک دشمن بود تا بتواند بودجه‌های هنگفت نظامی را که به مرز 400-500 میلیارد دلار می‌رسید و امروز به مرز 600 میلیارد دلار رسیده است را توجیه کند. چرا، وقتی دشمنی نداشته باشید، چطور می‌توانید این بودجه را توجیه کنید. بنابراین امریکا تروریسم را دشمن خود قرار داد و گفت که سردمدار یکی از این تروریست‌ها ایران است و مرتبا روی این مسئله تبلیغ می‌کرد. من نمی‌گویم این نظریه درست است اما نظریه‌ای را نقل می‌کنم که درست عکس نظریه آقای زیباکلام است.

حسن  بهشتی پور

نویسنده خبر


نظر شما :