سه برگ باقى مانده
این روز ها با نزدیک شدن انتخابات ریاست جمهوری در پاکستان ژنرال مشرف با دو گرفتاری عمده دست به گریبان است: یکی حفظ لباس پر زرق و برق و پر ابهت ژنرالی در مقام ریاست ستاد ارتش، دیگری تلاش برای نگاه داری صندلی ریاست جمهوری که این روزها چندان نرم و راحت هم نیست. زيرا هرروز صدای انفجار بمب و خمپاره اين صندلى را به لرزه درمى آورد.
ژنرال مشرف این دو دارائی گران بها را آسان به دست نیاورده است که بخواهد آن ها را آسان از دست بدهد. برای لباس ژنرالی عمری در پادگان ها درجا زده و برای تصاحب صندلی ریاست جمهوری هم با زحمت و مرارت از دیوار دولت مشروع و منتخب مردم بالا رفته است. از همین رو آن ها را از هر چیزی در دنیا گرامی تر می دارد و اصرار دارد با همان لباس و بر روی همان صندلی در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند.
اما در این راه مختصر مشکلى وجود دارد. مشکل آن است که در قوانین پاکستان " تصدی دو شغل دولتی به طورهمزمان به وسیلۀ یک فرد"منع شده است."
از آنجا که ژنرال ازهرنظر مردی مؤمن و معتقد به حاکمیت قانون است، پیشاپیش احتمال می داد که ممکن است این تمایل او از نظر دستگاه قضائی مستقل کشور و نگاه تیزبین قضات « دادگاه عالی مرکزی » به دور نماند و برایش دردسر فراهم کند، از این رو دستور داد برای قاضی عالی مقام و سختگیر این دادگاه، یعنی « افتخار چودری » پروندۀ فساد مالی فراهم کنند و سپس او را به این اتهام از کار بر کنار می کند تا بقیه قضات فرو مقام تر هم حساب کار دستشان بیاید و بدانند که با که طرف هستند.
اما از بد حادثه این تدبیر هوشمندانه و بسیار سنجیده نتیجۀ معکوس می دهد و به محض انتشار خبر برکناری چودری، مردم خشمگین در شهرهای مختلف به خیابان ها می ریزند و قاطعانه خواهان بازگردانیدن او بر سر کارش می شوند و هر روزی که از ماجرا می گذرد عدۀ تظاهر کنندگان بیشتر می شود و خشم و خروششان هم فزونی می گیرد.
به این ترتیب ژنرال مشرف در مدت کوتاهی ناخواسته از یک قاضی گمنام، یک قهرمان ملی می سازد و با فرو خوردن غرورش او را بار دیگر در پست و مقامش ابقا می کند. از آن بدتر این که دور نیست که این قاضی، در چهرۀ تازۀ خود که بر دوش مردم پیروزمندانه بر سر کارش باز گشته است، بخواهد در انتخابات با او به رقابت هم برخیزد.
از پس نامرادی ژنرال در بی اثر کردن دستگاه قضائی کشور و برکناری قاضی مستقل آن، حالا دیکتاتور پاکستان دست به ابتکار تازه ای زده و دست (شراکت) درحکومت به سوی خانم ( بی نظیر بوتو، نخست وزیر اسبق) دراز کرده است که خود متهم به فساد مالی است و به صورت( خود تبعیدی ) در لندن زندگی می کند.
شرايط مشارکت به این ترتیب است که درعوض نادیده گرفتن اتهام او از سوی مشرف، که در صورت اثبات مجازات زندان دارد، خانم بوتو با شرکت در حکومت او را از آن گرفتاری رهائی بخشد. به قرار گزارش ها، جواب خانم بوتو به این دعوت عجالتاً منفی بوده است.
با نگاهی اجمالی به تاریخ کشوری که نامش را ازحروف اول سه کلمۀ « پنجاب، افغان ( به اعتبار سرحدات شمال غربی) و کشمیر گرفته و از پیدایش آن بیش از شصت سال نمی گذرد، ملاحظه می شود که شوق تصاحب صندلی ریاست کشور به جان همۀ ژنرال های ارتش آن کشور افتاده بوده و گرفتاری های ژنرال مشرف هم همان است که ژنرال های کودتاچی سلف او، از مارشال ایوب خان گرفته تا ژنرال یحیی خان و ژنرال ولی خان و ژنرال ضیاء الحق با آن ها دست به گریبان بوده اند.
همین شوق بود که باعث شد تا اولین دیکتاتور نظامی پاکستان، یعنی فیلد مارشال ایوب خان، در سال 1958 با یک کودتای خونین، اصول پارلمانی آن کشور را، که محمد علی جناح، بنیان گذار پاکستان، آن همه به آن دلبستگی داشت، یکسره ملغی و مجالس مرکزی و ایالتی را منحل و فعالیت احزاب را ممنوع و رهبران سیاسی را دستگیر و زندانی سازد. در عمل، حاصل این همه بگیر و ببند به اعتقاد ذوالفقار علی بوتو « فروش کشمیر » بود.
آنگاه که نوبت به دولت بوتو رسید، در نتیجۀ افراط او در تبلیغات ملی گرایانه ، احساسات جدائی طلبی به رهبری « مجیب الرحمن » به جای پاکستان غربی در پاکستان شرقی رشد کرد و چنان اوج گرفت که پس از9 ماه جنگ داخلی ،که حاصل آن یک میلیون کشته و چندین میلیون آواره بود، پاکستان شرقی از دست رفت و (بنگلادش) نام گرفت. به بر آورد ناظران، در جمع بندی نهائی، تنها چیز چشم گیری که از این همه کشتار نصیب پاکستان شد عضویت آن کشور در پیمان های (سیتو) و(سنتو) بوده که آن هم با از بين رفتن اتحاد جماهير شوروى و پايان جنگ سرد از درجه اعتبار ساقط شد.
دولت بوتو با کودتای نظامی ژنرال ضیاء الحق سرنگون شد. ضيا الحق بوتو را به جرم فساد مالی به دار آویخت. ژنرال ضيا الحق درحادثۀ مشکوک سقوط هواپیما کشته شد و جای او را دولت غیر نظامی خانم بی نظیر بوتو، دختر ذوالفقار علی، و پس از او نواز شریف گرفت که با کودتای ژنرال پرویز مشرف سرنگون شد.
باری، بازگردیم به گرفتاری های ژنرال مشرف: فقط باید منتظر بود و دید که از سه برگ باقی مانده در دست او- یعنی تظاهرات اسلام خواهی اش، رفاقت تنگاتنگش با جورج بوش در مبارزه با تروریسم و دراز کردن دست توسل به سوی بی نظیر بوتو برای نجات لباس زیبا و صندلی صدارتش - کدامیک او را در این کارزار برنده خواهد کرد.
نظر شما :