امریکا اهمال می‌کند، ایران بهره می‌برد

۲۶ اسفند ۱۳۸۹ | ۲۳:۲۸ کد : ۱۰۷۳۵ اخبار اصلی
بحرین دیگر کشور عربی شگفتی‌ساز انقلاب‌های اخیر مردمی خاورمیانه است. کشوری که به اسم شیعی‌گری متحمل‌ شدیدترین خشونت‌ها قرار گرفته و البته نامهربانی‌های جامعه و رسانه عربی نیز شامل حال آن شده است.

دیپلماسی ایرانی: بحرین دیگر کشور عربی شگفتی‌ساز انقلاب‌های اخیر مردمی خاورمیانه است. کشوری که به اسم شیعی‌گری متحمل‌ شدیدترین خشونت‌ها قرار گرفته و البته نامهربانی‌های جامعه و رسانه عربی نیز شامل حال آن شده است. ورود ارتش کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس به این کشور که شامل عربستان، کویت، امارات و قطر می‌شود تا اعتراض‌های مسالمت‌آمیز مردم را با خشونت‌های عجیب و غریب سلفی‌گری سرکوب کند، از دیگر عجایب برخورد با انقلاب‌های مردمی در جامعه عربی است. اتفاقی که باعث می‌شود حتی اگر مردم بحرین نخواهند وارد درگیری‌های طایفه‌ای شوند کار به این جا ختم شود.

از سویی بسیار روشن است که بحرین جولانگاه تازه‌ای برای به میدان کشاندن ایران به عنوان تنها کشور شیعی در جهان در برابر کشورهای عربی مبتنی بر اعتقادهای دینی افراطی مکتب سلفی‌گری چون عربستان سعودی است. از یک سو بحرین چون کشوری با اکثریت شیعی است انتظار می‌رود که ایران در برابر این ظلم و ستمی که خاندان آل سعود و حکومت بحرین علیه آنها مرتکب می‌شود، حرکت فعالانه‌ای انجام دهد و از سوی دیگر به نظر می‌رسد دام تازه‌ای گسترده شده تا ایران در آن گرفتار شده و بحران تازه‌ای برای آن رقم زده شود.

این موضوعی است که این روزها در غیبت عامدانه شبکه‌های عربی، روزنامه‌های عربی بسیار به آن می‌پردازند. از جمله روزنامه الحیات، چاپ لندن در یادداشتی به قلم زهیر قصیباتی که گرایش به عربستان سعودی و مواضع پان‌عربیستی در آن بسیار مشهود است در این باره می‌نویسد: حالت فوق‌العاده در بحرین و دستور منع آمد و شدی که برای این کشور صادر شده، نشان می‌دهد که تمامی جامعه عربی در قلب طوفان قرار گرفته‌اند. حالت فوق العاده زمانی اعمال شده که خطوط قرمز همگی زیر پا گذاشته شده‌اند. بی‌شک حقوق مردم باید به رسمیت شناخته شود اما زمانی که خود کلیت کشور زیر سئوال می‌رود دیگر موضوع فرق می‌کند. در این جا باید شک کرد که چه کسی یا کسانی از عمد در تداوم این طوفان می‌دمند؟

البته نویسنده در ادامه جانب انصاف را هم رعایت می‌کند و می‌نویسد: طی دهه‌های گذشته دنیا از جامعه خلیج ]فارس[ چیزی جز ثروت‌های نفتی، سرمایه‌گذاری‌های کلان سرمایه‌گذاران عرب و ساخت و ساز‌های محیر العقول چیزی نمی‌دید. در حالی که در این ثروت‌های کلان حقوق حقه مردم گم شدند و برای حفظ منافع سرمایه‌گذاران غربی فقط توصیه‌های آنها توجه شد و مردم کاملا فراموش شدند تا آن جا که حکام عرب پذیرفتند برای تن دادن به خواسته‌های غربی‌ها وارد جنگ‌های بی‌ربط نیز شوند. در حالی که کسی نیست به این پرسش پاسخ دهد که چرا باید وارد نزاع‌ها حتی نزاع‌های منطقه‌ای شد بدون این که حقوق انسان‌های منطقه مورد توجه قرار بگیرد.

نویسنده یادداشت در ادامه به سیاست‌های ایالات متحده می‌پردازد و با شکست خورده دانستن این سیاست‌ها می‌نویسد: تا هم اکنون واشنگتن و سیاست‌های باراک اوباما، رئیس جمهوری این کشور کاملا شکست‌ خورده‌اند. توصیه‌هایی که اوباما پس از طوفان‌های انقلابی تونس و مصر برای منطقه تجویز کرده همگی ناکارآمد و بی‌نتیجه از آب در آمده‌اند به گونه‌ای که با نگاهی به تظاهرکنندگان میدان التحریر در قاهره و پیشتازان انقلاب یاسمین در تونس که برای حقوق مقدس و به حقشان از خودگذشتگی بی‌نظیری نشان دادند در می‌یابیم که همگی نسبت به اوباما و سیاست‌هایش ناامیدند و رفتارهای او را عموما احمقانه و به دور از تعقل می‌بینند.

وی سپس به کوتاهی امریکا و اروپا در برابر تحولات لیبی اشاره می‌کند و می‌نویسد: در لیبی انقلاب خودجوش مردم این کشور توسط مزدوران معمر قذافی به سلاخی کشیده شد در حالی که غرب که خود را منادی و ناجی ملت‌‌های مظلوم معرفی می‌کند نه تنها کاری از پیش نبرد بلکه با اهمال‌کاری‌اش اجازه داده که قذافی هر گونه جنایتی را علیه ملت لیبی مرتکب شود. در نتیجه می‌بینیم که در بنغازی کشتارگاهی به پا شده و منطقه خلیج ]فارس[ غرق در بحران‌های داخلی شده در حالی که غرب عاجزانه فقط نظاره‌گر نشسته است و به چند توصیه ساده بسنده می‌کند.

نویسنده این یادداشت به این جا که می‌رسد به نقش ایران اشاره می‌کند و در حالی که حس پان‌عربیستی خود را نمی‌تواند مخفی نگه دارد، می‌نویسد: این در حالی است که ایران برای همه مراحل پیش روی انقلاب‌های عربی نقشه کشیده است. در حال حاضر ایران خود را بلندگوی حقوق ملت خلیج ]فارس[ می‌داند. ایرانی‌ها می‌خواهند مردم عرب منطقه را خود نجات دهند و آنها را به ساحل نجات برسانند. در حالی که ایران نسبت به تحولات داخلی خود بی‌اعتنا است نگاهی متفاوت و کاملا پدرمآبانه به حقوق ملت‌های عرب منطقه دارد. هنگامی که ایالات متحده نسبت به اتفاقات اخیر منفعل عمل می‌کند و خوب می‌داند که تا چه اندازه نزد جامعه عربی و مسلمان منفور است ایران حرف از ظلم و ستم امریکا می‌زند و امریکایی‌ها را متهم به آدم‌کشی و ظلم علیه مردم از جمله مردم فلسطین که منطقه عربی به آن بسیار حساس است، می‌کند. در این حالت بسیار روشن است که افکار عمومی به کدام سمت و سو متمایل خواهد شد. از همه خطرناک‌تر زمانی خواهد بود که اعتراض‌ها رنگ و بوی طایفه‌ای به خود بگیرند. زمانی که بنا باشد به اسم مبارزه با امریکا و اسرائیل احساسات مذهبی مردم تحریک شوند و کشورهای منطقه هر کدام خود را منادی حق بدانند و با فکر مبارزه با امریکا و اسرائیل رقابت تلخ مذهبی راه بیندازند، بی‌شک آن روز دیگر نه هیلاری کلینتون می‌تواند به راحتی در میان تشویق‌های مردم میدان تحریر قدم بزند و خندان با مردم صحبت کند و نه دولتمردان عرب در جایگاهی که همواره ادعا داشته‌اند، قرار دارند خواهند بود.

نویسنده در نهایت کشورهای عربی را به پیمودن راه اصلاح توصیه می‌کند و می‌نویسد: تا قبل از آن که اصلاحاتی که باید هر چه سریع‌تر در جوامع عربی اعمال شوند، مصادره شوند باید دست به کار شد. قبل از این که کشورها مفهوم میهنی خود را از دست دهند پروسه اصلاحات باید آغاز شود. باید دانست که اگر اصلاحات نه از فردا بلکه از همین الآن آغاز نشود سرنوشت صدام در انتظار همه رهبران عرب خواهد بود. خصوصا این که ایران نیز در کمین نشسته تا از هر فرصتی نهایت استفاده را ببرد. بی‌شک اگر اتفاقی که برای عراق رخ داد بخواهد روزی برای دیگر کشورهای عربی از جمله کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس رخ دهد، شاهد رویارویی تهران با کشورهای عربی این منطقه نیز خواهیم بود.


نظر شما :