لیبی می‌تواند مرداب سوم آمریکا باشد

۲۰ اسفند ۱۳۸۹ | ۱۴:۳۲ کد : ۱۰۶۴۹ اخبار اصلی
جعفر قنادباشی کارشناس مسائل شمال آفریقا با نگاهی موشکافانه به آنچه در شمال قاره سیاه در جریان است در گفتگو با دیپلماسی ایرانی از سومین مردابی می‌گوید که می‌تواند بعد از افغانستان و عراق، سربازان غربی و آمریکایی را به محاق نابودی بکشاند.
لیبی می‌تواند مرداب سوم آمریکا باشد

دیپلماسی ایرانی: اعلام منطقه پرواز ممنوع بر فراز لیبی و مداخله نظامی مستقیم از جمله راهکارهایی هستند که ایالات متحده و دوستان غربی‌اش برای متوقف کردن معمر قذافی بر روی میز گذاشته اند. اروپایی‌ها که در 42 سال گذشته حکمرانی قذافی بر لیبی چشمان خود را بر مطالبه‌های بر حق مردمان این کشور آفریقایی بسته بودند اکنون با بهانه جنایت انسانی رخ داده در بنغازی و دیگر مناطق به دنبال راهی برای ادامه نفوذ بر طرابلس هستند. جعفر قنادباشی کارشناس مسائل شمال آفریقا با نگاهی موشکافانه به آنچه در شمال قاره سیاه در جریان است در گفتگو با دیپلماسی ایرانی از سومین مردابی می‌گوید که می‌تواند بعد از افغانستان و عراق، سربازان غربی و آمریکایی را به محاق نابودی بکشاند.  

آیا با توجه به جنایاتی که قذافی تا امروز مرتکب شده، گزینه مداخله نظامی غرب، طرح درستی است؟

از نظر مردم لیبی و مردم منطقه هر نوع مداخله‌ای محکوم است. گروه‌های لیبیایی و دیگر انقلابیون در دیگر کشورها که اظهارنظر کردند مبتنی بر این است که مداخله غرب را نمی‌خواهند و بیشتر به دنبال این هستند که غربی‌ها به قذافی برای سرکوب مردم مشاوره ندهند و یا از وی حمایت نکنند ویا در قالب قطعنامه‌های بی اثر و غیر متناسب با شرایط نخواسته باشند رفع تکلیف کنند.

آنچه که مردم خواستار آن هستند و گروه‌های لیبیایی هم بر آن تاکید دارند این است که دنیای غرب شرایط سیاسی و فضای تبلیغاتی که مبتنی بر وظایف آنها و بر طبق منشور حقوق بشراست را به وجود ‌اورد. منشور حقوق بشر می‌گوید که مردم در برابر استعمار و استکبار باید بایستند و با آن مبارزه کنند و حق خود را بخواهند. ولی دنیای غرب بسیار دیر وارد صحنه شده و هدف مداخله انها هم حمایت از مردم نیست، اگر هدف آنها حمایت از مردم بود باید زودتر از این اقدام می‌کردند، اما هدف‌های دیگری را دنبال می‌کند که می‌توان ان را  به سه بخش تقسیم کرد:

1.    مسایل نفت و گاز لیبی که سرنوشت سرمایه‌داری غرب به آن وابسته است و اگر مردم برمنابع نفت و گاز تسلط پیدا کنند، طبیعتا الگویی خواهد بود برای دیگر کشورهای نفت‌خیز و مردم حق بیشتری را از آنچه که هم‌اکنون درخواست می‌کنند از دولت‌های خود مطالبه خواهند کرد.

2.    حساسیت منطقه جنوب مدیترانه است که دنیای غرب نگران از تشکيل حکومت‌های مردمی در این نواحی است، به دلیل اینکه تشکیل دولت‌های مردمی به معنای به مخاطره افتادن قدرت دولت‌هایی است که سال‌ها مردم را سرکوب کرده و سوابق استعماری دارند. فرانسوی‌ها در انقلاب الجزایر یک میلیون نفر را به قتل رساندند. بنابراین یکی از ویژگی‌های حرکت‌های کنونی علاوه برضد استکباری ضد استعماری است و ما باید شاهد این امر باشیم که در اینجا دنیای غرب دوست دارد با مانورهای نظامی از تشکیل حکومت‌های مردمی جلوگیری کند.

3.    حضور نظامی غرب برای جلوگیری از بکارگیری تسلیحات پیشرفته در لیبی علیه رژیم صهیونیستی است.  به این معنا که هم اکنون در برخی از انبارها و مخازن تسلیحات، انفجارهایی رخ داد که گفته شد توسط کارشناسان غربی و نیروهای اعزامی غربی صورت گرفته است. به این دلیل که مخازن موشکى لیبی را از بین ببرند تا دست حکومت بعدی که حکومت مردمی خواهد بود، قرار نگیرد. همچنین حضور هشت نظامی انگلیسی در لیبی که افشا شد و الان هم دولت انگلیس در فشار است و بدون اطلاع  و حضور مخفیانه در لیبی است. تمامی این مسایل از جمله اقداماتی است که غرب انجام داد برای از بین بردن تسلیحات که علیه اسراییل بکار برده نشود.

 

هدف اعلام شده‌ای  که غرب دارد، کمک به خروج اتباع است و اگر ما به سه دهه یا چهار دهه پیش برگردیم هر جا دنیای غرب مداخله کرده همواره با  یک پوشش مشروع و بیشتر تحت عنوان حفاظت از خروج اتباع خارجی‌ در کشوری که مداخله کرده، عنوان شده است. بنابراین سیاست‌های اعلامی را نباید با سیاست‌های اصلی مداخله یکی بگیریم. البته امروزه غرب بسیار محتاطانه عمل می‌کند و نگران است که وارد لیبی شود و مردابی همچون افغانستان در سر راهش قرار بگیرد. سفر وزیر دفاع امریکا به کابل به دلیل این است که ناتو دوباره دست به قتل مردم زده و مردم افغانستان به شدت علیه امریکایی‌ها بسیج شدند، همین نگرانی در عراق هم وجود دارد. به همین دلیل بسیار از عواقب مداخله در لیبی نگران هستند. اما به دلیل اینکه حیات غرب وابسته به مسایل نفت، حفاظت از وجود رژیم صهیونیستی و روی کار نیامدن حکومت‌های مردمی در کشورهای شمال افریقاست، کوشش می‌کنند که حاضر به مداخله شوند.

درباره نگرانی غرب از مداخله در عراق و افغانستان صحبت کردید، آیا اگر امریکا به لیبی حمله نظامی کند باز هم داستان عراق و افغانستان تکرار خواهد شد؟

جریان کلی متفاوت است. هنگام حمله امریکا به عراق و افغانستان قیام مردمی اغاز نشده بود، رژیم‌های حزبب مردمی بر سرکار بودند و دنیای غرب برای سرنگونى این رژیم‌ها وارد صحنه شد. اما در لیبی و دیگرکشورها کاملا برعکس است، مهره‌های غرب برسرکار هستند و  مهره‌هایی که دنیای غرب هرگز علاقه‌ای به سرنگونی آنها ندارد. از چند سال پیش که لیبی چرخش صدوهشتاد درجه‌ای به سمت غرب داشته، کاملا تبدیل به یک مهره غربی شده است. بنابراین آنها در برخورد اجرای سیاست‌هایی که در عراق داشتند در اینجا کاملا از این نظر متفاوت است چراکه برسردوراهی هستند که ایا از رژیم حاکم دفاع کنند و یا از قیام‌های مردمی. به دلیل اینکه اگر از قیام‌های مردمی دفاع کنند این امر به معنای رشد و گسترش عمیق این حرکت ها خواهد بود که مردم دیگر کشورها به این امر تشویق می‌شوند. از طرف دیگر مهره‌های غرب همچون کسانی که در عربستان و یا دیگر کشورهای منطقه، نیز که همیشه از آنها حمایت کرده دلسرد می‌شوند. بنابراین غربی‌ها بسیار مردد هستند.

اما این امر که شرایط لیبی پس از مداخله و حضور نظامی آنها تبدیل به شرایط عراق یا افغانستان شود، طبیعتا اینطور خواهد بود. به عبارت دیگر شرایط پس از سرنگونی قذافی از این نظر که تبدیل به مردابی برای امریکایی‌ها شده  و بدتر از عراق و افغانستان خواهد بود. به این دلیل که مردم عراق و افغانستان هنوز برای قیام آماده نشده بودند اما مردم لیبی مراحلی از قیام را پشت سر گذاشتند، تسلیحات در اختیار مردم است و برخی شهرها را نیز فتح کردند، بنابراین امادگی دارند که با مداخله خارجی مبارزه کنند. این امر براى دنیای غرب بسیار خطرناکتر از موضوع عراق یا افغانستان خواهد بود.

همچنین این موضوع که امریکا در سه جبهه یعنی عراق، افغانستان و لیبی در حال جنگ باشد، طبیعتا اگر چنین مداخله‌ای صورت بگیرد و ضرورت‌های بعدی هم پیش بیاید حتما برای نیروهای نظامی امریکا فلج‌کننده است و آنها نگران از گستردگی حوزه‌هایی هستند که ممکن است در آینده پیش بیاید و ضرورت مداخله آنها بدلیل حفظ از صیانت نفتی‌شان خواهد بود که این ضرورت‌ها آنها را به حوزه‌های مختلفی مشغول کند و باعث تقسیم ارتش امریکا در جاهای مختلف شود. بنابراین آنها نتوانند از پس اهداف محدودی که در حال حاضر دارند، برایند. اهداف آنها بسیار وسیع است، اما سعی می‌کنند آن را محدود نشان دهند تا پیروز شوند. بنابراین مداخله آنها به معنی پیدایش شرایط وخیمی برای آنهاست، بدلیل اینکه مردم به شدت از امریکایی‌ها نفرت دارند و این نفرت بیشتر هم خواهد شد. مردم خواستار مبارزه با امریکایی‌ها هستند این مبارزه جدی‌تر و عملی‌تر خواهد شد. بنابراین هر نوع مداخله‌ای همانطور که بسیاری از رسانه‌های خودشان هم می‌گویند، ممکن است برای آنها کشنده و تضعیف‌کننده باشد.    

درباره اجرای طرح  پرواز ممنوع بر فراز اسمان لیبی، رابرت گیتس وزیر دفاع آمریکا آن را نشانه ای بر آغاز جنگ دانسته است.  ارزیابی شما چیست؟

شروع پرواز ممنوع در لیبی معنایی جز پوشش برای چند سیاست بیشتر نیست،

1.    برای تجزیه. همانطور که می‌دانید پرواز ممنوع را امریکا برای عراق هم اجرا کردند و سعی کردند صدام حسین را از پرواز بر فراز کردستان ممنوع کنند و زمینه‌های جدایی کردستان را در ان زمان فراهم کردند. دولتی هم در کردستان بوجود آوردند که الان اگر صحبت از دولت فدرال در عراق می‌شود، به دلیل همان کوشش امریکایی‌هاست که آن زمان در عمل زمینه‌ای را فراهم کردند که دولت مستقل در کردستان بوجود بیاید و دارای پارلمان شود. در مورد ليبى هم هدف‌ آنها اين است که شرق ليبى را پرواز ممنوع کنند و به اين صورت نشان دهند که فضاى غرب ليبى که در دست قذافى است با شرق ليبى جداست. اين يک نوع سياست تبليغاتى است که در عرصه عمل اجرا مى شود.

2.    سياست ديگر اين است که يک سرى از هواپيماهايى که در ليبى است نتوانند به سمت اسراييل حرکت کرده و يا آنجا را بمباران کند. همانطور که مى‌دانيد يکى از هواپيماهايى که در فضای ليبى بلند شد تا مردم را بمباران کند ولى در جزيره مالت که در مديترانه است فرود امدند. پرواز آنها و فرود آنها در اين جزيره نشان داد که مى توانند از فضای ليبى استفاده کرده و به فلسطين بروند و رژيم صهيونيستى را بمباران کنند. بنابراين اين پرواز ممنوع مقدمه‌اى است براى دخالت نظامى خود آنها. به دلیل اینکه اگر آنها می‌خواستند برای جلوگیری از کشتار پرواز ممنوع را اجرا کنند، اجازه نمی‌دادند که قذافی مردم را سرکوب کند و کشتار مردم  رابه نهايت آن برساند. هم اکنون سياست پرواز ممنوع يک سياست تنها براى تامين منافع خود غربى‌هاست و نه به نفع مردم ليبي. به دليل اينکه زمان اين امر گذشته است و هنگامى اجراى پرواز ممنوع به سود مردم ليبى بود که اجازه پرواز بر فراز محلى که مردم در حال مبارزه هستند را نمى‌داد. همانطور که مى دانيد مردم برخى از هواپيماهاى قذافى را ساقط کردند،پس در چنين شرايطى که مردم توانایی سرنگونى هواپيماهاى قذافى را دارند، اجرای سیاست پرواز ممنوع موضوع خنده‌داری به نظر می‌رسد که ديگر زمان آن گذشته است.

 به نظر شما بین کشورهای اروپایی و امریکا کدام یک بیشتر تمایل به مداخله نظامی دارند؟

در شمال افريقا اکثر کشورها مستعمره فرانسه بودند، فقط مصر و سودان مستعمره انگلیس بودند. انگليسى‌ها نيز سعى کردند در چند دهه گذشته نفوذ مخفيانه‌اى در شمال افريقا داشته باشند که اين امر باعث مزاحمت فرانسوی‌ها شده که اکثرکشورهای انجا مستعمره فرانسه بودند. مغرب، الجزایرو تونس و بخشى از ليبى هم زمانى مستعمره فرانسه و بخش ديگر آن مستعمره ايتاليا بوده است. اما به دليل اينکه ايتاليا ضعيف بودند، انگليسيها سعى کردند که نفوذ خود را در ليبى بيشتر کرده و خود را با قذافى همراه کردند، به ويژه پس از اينکه قذافى چرخش مثبتى به سمت غرب پيدا کرد. به همين دليل بيشتر از همه انگليسى‌ها براى حمله به ليبى بى‌تابى نشان مى‌دهند که از اين فرصت استفاده کنند و همانطور که مى‌دانيد اعلام کردند که ناوهاى خود را به آن سمت حرکت دهند. همچنين نيروهاى خود را در اسکاتلند به صورت اماده باش قرار دادند. و از کانادا که زیرمجموعه بریتانیای کبیر است هم کمک طلب کردند. دو کشور در دنیا از نوچه‌های انگلیس شناخته می‌شوند، یعنی از نظر چارت حکومتی زیر مجموعه بریتانیا محسوب می‌شوند، این دو کشور کانادا و استرالیا هستند که در راس آنها ملکه انگلیس قرار می‌گیرد. کانادا پیش از تصمیم امریکایی‌ها ناوی را به دستور انگلیسی‌ها حرکت داد و اعلام کرد که حاضر به همکاری است.

بايد اين نکته را نيز دراينجا بيان کرد که انگليس هميشه از امريکا به عنوان وسيله استفاده کرده و اين کشور را براى حمله نظامى و مداخله تشويق کرده است. همانطور که رژیم صهیونیستی هم همیشه این کار را انجام می‌دهد. این کشورها همیشه از امریکایی‌ها سواری گرفته و آنها را تحمیق می‌کنند. ولى در قضيه ليبى فرانسويها  سعی کردند که نقش برتر داشته باشند و هم اکنون یک منازعه جدی بین امريکایی‌ها و انگليس از یک طرف و از طرف دیگر فرانسوی‌ها وجود دارد. با اینکه اقای سارکوزى سعی می‌کند همیشه همراه و هم‌جهت با امریکایی‌ها باشد اما در این قضیه واقعا مخالف با دخالت امريکايى‌هاست و احساس می‌کند منافعش در اين کشور به خطر مى‌افتد.

سياست سنتى ملی روسيه و نه سیاست کمونیستی روسیه نيز مخالف با حضور امريکا و يا دخالت اين کشور در تحولات ليبى است و صراحتا اعلام کردند که مداخله امريکا مجوز سازمان ملل را ندارد و پيش از هر اقدامى بايد از سازمان ملل مجوز آن گرفته شود. در پايان مى توان به اين شکل نتيجه‌گيرى کرد که بين هشت کشور صنعتى دنيا در مورد ليبى صف‌بندى خصمانه‌اى درگرفته است که توان آنها را در مقابل قيام‌هاى اسلامی در منطقه کاهش داده است. 


نظر شما :