مجله هفته/ نگاه خريدارانه به مطبوعات

۱۴ اسفند ۱۳۸۹ | ۰۲:۵۳ کد : ۱۰۵۵۱ اخبار اصلی
در صفحه \\\"نگاه خريدارانه به مطبوعات\\\" که جمعه ها پيش رويتان قرار مى گيرد، مقالات و يادداشت هاى مهم روزنامه هاى کشورمان را که در طول هفته منتشر شده است از نظر مى گذرانيم.

سخنى با خاتمى

روزنامه خراسان روز شنبه هفتم اسفند سرمقاله اى داشت با عنوان "جناب آقاى خاتمى". اين مطلب سخنى با رئيس جمهور سابق ايران است که بعد از ناآرامى هاى 25 بهمن و اول اسفند خواستار مرزبندى خاتمى با آقايان ميرحسين موسوى و مهدى کروبى شده است.

سعيد احديان در اين مطلب تلاش مى کند خاتمى را از همراهى با موسوى و کروبى بازدارد. او خطاب به خاتمى مى نويسد: با اينکه معتقدم گفتمان شما نسبت به گفتمان امام و انقلاب داراى زاويه اى جدى است اما براين باورم که بين شما و آقايان موسوى وکروبى تفاوت هاى جدى وجود دارد و به همين دليل با استعانت از درگاه الهى دلسوزانه و اميدوارانه اين چند سطر را مى نويسم... اگر يکبار ديگر به روزهاى اول پس از انتخابات مراجعه کنيم تا چند روز بعد از شروع اعتراض ها و به رغم توقعى که معترضين از شما داشتند شما سکوت کرديد و در اولين بيانيه اى که صادر کرديد، هرچند در کليت مورد استقبال رسانه هاى دشمن قرار گرفت اما تفاوت مهم آن اين بود که از اتهام تقلب سخنى به ميان نيامده بود. مواضع متعددى از شما نيز در طول اين مدت وجود دارد که به طور ماهوى با مواضع آقايان موسوى و کروبى متفاوت است در مواضع شما نقد برخى عملکردهاى معترضان نيز در کنار ديگر ديدگاه ها به چشم مى خورد مواضع شما در مخالفت با شعار نه غزه نه لبنان اميدوار کننده بود، همچنين در اظهاراتتان تاکنون تقابل با رهبرى به صورت جدى ديده نشده است، حتى ظاهرا در نامه اى که به رهبرى نوشته ايد اذعان هاى صريحى به اشتباهات حاميان آقاى موسوى کرده ايد در تجمع ها و تحرکات غيرقانونى موردى ديده نمى شود که شما به شيوه آن دونفر مردم را به تحرکات غيرقانونى تحريک کرده باشيد و در موارد متعددى بعد از ماجرا نسبت به آن اقدام ها موضع مخالف نيز گرفته ايد. در مجموع اينکه وقتى به جزئيات مواضع شما نگاه مى کنيم در آن نکات مثبتى را مى بينيم و...

نويسنده در ادامه به واکاوى تعبير فتنه مى پردازد و خاتمى را در اين مقوله دچار بدفهمى مى داند و مى گويد: اشتباه اصلى و غيرقابل توجيه شما به نفهميدن مفهوم واقعى "فتنه" مرتبط است. اگر فتنه را نه آنگونه که با ادبيات حاکم بر رسانه هاى موجود تصوير شده است بلکه در مفهوم واقعى آن مرور کنيد خواهيد فهميد که اشتباه شما تا چه حد به نظامى که به آن معتقديد لطمه زده است...

او سپس به مرزبندى کروبى قبل از انتخابات مجلس هشتم با برخى اصلاح طلبان که موجب جلب اعتماد رهبرى شده بود مى پردازد و مى نويسد: شما هم مطمئن باشيد نياز به شرط گذارى نيست اگر قبل از آنکه دير شود با مرزبندى با جريان "ضد انقلاب جديد" و تصريح علنى اعتقادى که نسبت به "اتهام دروغ تقلب" داريد اعتماد کمرنگ شده نظام را به خود برگردانيد، مطمئن باشيد مورد حمايت نظام قرار خواهيد گرفت.

آقاى منتظرى و دفترش حاميان قذافى بودند

«به اميد ديدار امام موسى صدر» عنوان سرمقاله روزنامه‌ ايران (هفتم اسفند) به قلم مهدى چمران است که ضمن تقبيح ديکتاتورى معمر قذافى و جنايت هاى وى در قبال شيعيان، برخى چهره هاى سابق نظام جمهورى اسلامى را از حاميان وى برمى شمارد و مى نويسد: بد نيست اشاره‌اى هم به کسانى بشود که شيفته قذافى بودند و از او به عنوان يک انقلابى که حتى به انقلاب اسلامى ايران هم ايراد مى‌گرفت ياد مى‌کردند. ‌قذافى نسبت به مسئولان کشور اطلاعات وسيعى را جمع‌آورى کرده و با فريب و نيرنگ، سعى در خنثى‌سازى خيانت ربودن امام موسى صدر و همچنين وجهه‌اى انقلابى با دخترهايى که حفاظت او را برعهده داشته و شترها و چادرهاى بزرگى که محل اقامت او را حتى در فرانسه و امريکا تشکيل مى‌دادند، به وجود آورند. بيش از همه آقاى منتظرى و دفتر او، حاميان او بودند و بيشتر از همه آنها،‌ مهدى هاشمى (معدوم) وابسته به او و پيرو راه او بود و جنايات خود را هم به تبعيت راه قذافى دنبال مى‌نمود و عجب آن بود که بازگوکنندگان حقايق ليبى و قذافى را به باد ناسزا و تهمت و افترا مى‌گرفتند ولى به هر حال حقيقت چهره خود را مى‌نماياند و باز هم اين نشانى و تأکيدى بر روشن‌بينى حضرت امام خمينى(ره) است.

ارتباط بيانيه‌هاى سروش، کروبى و موسوى با سرويس‌هاى اطلاعاتى غرب

روزنامه رسالت هشتم اسفند در مطلبى با عنوان "باز تعريف فضاى نقد" به قلم محمدکاظم انبارلويى با اشاره به نامه تند عبدالکريم سروش فيلسوف ايرانى درباره شکنجه دامادش نوشته است: عده‌اى از روى دلسوزى و شفقت مى‌گويند بايد يک فضاى آرام و باز را براى نقد گشود که هر کس حرفى دارد بزند. اين جماعت از اين مهم غافل هستند که فضا را جريان روشنفکرى وابسته به غرب، بسته است والا فضاى نقد در جمهورى اسلامى هميشه باز بوده است. اين جريان قلابى به اسم جريان روشنفکرى اکنون به هواداران خود جنگ چريکى شهرى و نحوه به آتش کشيدن و غارت مغازه‌ها و اموال عمومى را آموزش مى‌دهد بعد هم با پررويى يزيد مدل سال 60 هجرى را تبرئه مى‌کند تا بتواند در سايه اقتدار يزيد زمان يعنى آمريکا، مرتکب همان جناياتى شود که سال 61 هجرى در کربلا شد.

انبارلويى ادامه مى دهد: وقتى طرف در بحث و نقادى کم مى‌آورد، دُز رقابت را آن قدر بالا مى‌برد که يک فضاى آشتى ناپذير ايجاد کند. در اين فضا نقد و نقادى مى‌ميرد و جاى خود را به فحاشى و هتاکى و لعن و نفرين مى‌دهد. بيانيه‌هاى سروش، کروبى، موسوى و... يک ادبيات دارد که توسط سرويس‌هاى امنيتى امريکا و انگليس براى ايجاد يک سامانه ديکتاتورى در ايران ديکته مى‌شود. مردم و روشنفکران واقعى و بويژه روحانيت و مراجع زير بار اين ديکتاتورى نمى‌روند... ما در مواجهه با جريان روشنفکرى وابسته، با جماعتى روبرو هستيم که تخم کفر و نفاق و الحاد در بستر فکرى جامعه مى‌کارند که محصولى جز خشونت و خونريزى ندارد. اين جماعت بيش از 25 ماه است با ريختن توى خيابان‌ها، آشوب و کشتن بى‌گناهان را در دستور کار دارند و کمر به قتل جمهورى اسلامى بسته‌اند.

احمدى نژاد حرف‌هاى خوب زياد مى‌زند

روزنامه ابتکار در سرمقاله دهم اسفند خود با عنوان "آقاى رئيس‌جمهور گل گفتيد؛ پس گوش دهيد!" به قلم غلامرضا کمالى پناه نوشته است:‏ فيلسوفى گفته که ممکن است انسان پشت يک سخن خويش نهفته باشد. بى‌ترديد يکى از ويژگى‌هاى خوب دکتر احمدى‌نژاد اين است که حرف‌هاى خوب، زياد مى‌زند و البته خوب هم حرف مى‌زند. داغ‌ترين حرفى که اخيراً بر زبان رانده، توصيه به ‌حقى است که به حاکمان منطقه، به‌ويژه ديکتاتور لجام‌گسيخته‌ ليبى کرده است. اگرچه قذافى کارش از اين حرف‌ها گذشته و غروب آفتابش فرا رسيده و از رفتار و گفتار ناموزون و دريده‌اش چنان برمى‌آيد که «نرود ميخ آهنين در سنگ»؛ باوجود اين، اين سخن رئيس‌جمهور ايران که بايد به حرف‌ها و درد دل مردم گوش داد و انتقادها و فريادهايشان را شنيد و امور را اصلاح کرد، بسيار ارزشمند است و سيماى ذهن گوينده را مى‌توان از چنين سخنانى مشاهده کرد.

نويسنده در شرح تناقضات موجود در حرف و عمل دولت مى نويسد: آقاى احمدى‌نژاد بارها گفته که آزادى بيان وجود دارد و روزنامه‌ها در نقد مسائل گوناگون، آزادى مطلق دارند و البته يک‌ بار هم به‌صراحت بيان کرده که با «بگيروببندها» مخالف است. اگرچه اين اظهارنظر را در واکنش به برخورد قوه‌ قضائيه با يکى از مطبوعات حامى دولت بيان کرده، باوجود اين، عام جلوه‌ دادن اين بيان براى مخاطبان سؤال‌انگيز بوده است. اينکه اگر واقعاً ايشان و مجموعه‌ دولت با محدوديت براى رسانه‌ها و «بگيروببندها» مخالف هستند، پس چه کسانى به تعطيلى برخى مطبوعات و برخورد با برخى روزنامه‌نگاران مبادرت مى‌ورزند؟ آيا سخنان ايشان آن‌گونه که برخى از مخالفان وى مى‌گويند، خلاف واقع است يا نه واقعاً رئيس‌جمهور محترم به ارزش آزادى بيان و نقد منصفانه پى برده‌اند؟

جريان فتنه اپوزيسيون نبود برانداز بود

يادداشت روز دهم اسفند روزنامه کيهان را حسين شريعتمدارى نوشته بود. او در مطلبى با عنوان "راهکار روشن" با اشاره به آنچه مرزبندى ديرهنگام برخى شخصيت ها با فتنه امريکايى- اسرائيلى 88 و سران وطن فروش آن ناميده، به تشريح دو مفهوم اپوزيسيون و اصلاح طلب پرداخته و هيچ يک از اين اطلاق ها را شايسته معترضان کنونى دولت ندانسته و نوشته است: حزب و گروهى که در چارچوب قانون اساسى و مرزهاى تعريف شده يک نظام حکومتى فعاليت نمى کند و اهداف خود را بيرون از اين دايره تعريف کرده و به سوى آن حرکت مى کند، «اپوزيسيون» به مفهوم رايج و شناخته شده آن در فرهنگ سياسى و روال پذيرفته شده در دنياى امروز - و ديروز- نيست. اين دسته از احزاب و گروه ها را در همه جاى دنيا «برانداز» مى نامند و در هيچ کشورى نه فقط به آنها اجازه فعاليت نمى دهند بلکه به شدت و بدون کمترين ملاحظه آنها را سرکوب مى کنند و اين سرکوب را به حق، دفاع از مردم و منافع ملى کشور خويش مى نامند.

وى مى افزايد: «اصلاحات» يا «رفرم -REFORM» نيز اين گونه است و گروه هاى اصلاح طلب در چارچوب تعريف شده يک نظام حکومتى فعاليت کرده و هنجار دادن به ناهنجارى ها و سامان بخشيدن به نابسامانى ها را دنبال مى کنند ولى اگر جريانى در پوشش «اصلاحات»، اهداف خود را بيرون از دايره نظام تعريف کرده و دنبال کند، در همه جاى دنيا به عنوان جريان «برانداز» شناخته شده و حاکميت ها براى حفظ منافع ملى و دفاع از مردم به سرکوب آنها روى مى آورند.

او بعد از اين مقدمه، حمله به هاشمى رفسنجانى را محور قرار مى دهد و مى گويد: با توجه به تعريف ياد شده از «اپوزيسيون»، جريان فتنه برخلاف آنچه که مقامات و رسانه هاى بيگانه و مخصوصاً مثلث آمريکا و اسرائيل و انگليس ادعا مى کنند «اپوزيسيون» نبوده بلکه جريانى تحت مديريت بيرونى و ستون پنجم داخلى نظام بود که با هدف کودتاى - به زعم خودشان- نرم عليه اسلام و انقلاب تدارک شده و با حمايت آشکار و همه جانبه مالى، سياسى، تبليغاتى و اطلاعاتى دشمنان بيرونى به ميدان فرستاده شده بود. اين واقعيت به اندازه اى آشکار و بى پرده است که درک آن براى کندذهن ترين افراد نيز به آسانى امکان پذير بوده و هست. بنابراين چگونه مى توان پذيرفت برخى از شخصيت هاى سياسى با سابقه که سه دهه در پست هاى کليدى و حساس نظام حضور فعال داشته اند، اين نکته بسيار بديهى را درک نکرده و بعد از گذشت 18 ماه به درک آن رسيده اند؟

موضع گيرى جالب چاوز و اورتگا در قبال حوادث ليبى

روزنامه مردم سالارى در سرمقاله يازدهم اسفند خود با عنوان "ماهى گيرى از رودخانه نفت" به قلم على ودايع به ناکافى بودن موضع و اقدام ايران در محکوميت حوادث ليبى پرداخته و نوشته است: ايران تنها به موضع گيرى عليه قتل عام مردم در ليبى بسنده کرده است چگونه مى شود پذيراى ديپلمات هايى بود که همچنان به قذافى و مرام وى وفادار هستند و براى پرونده امام موسى صدر بازخواست نمى شوند!

نويسنده پيشنهاد قطع روابط ديپلماتيک با ليبى را براى ايستادن در کنار مردم اين کشور مطرح مى کند و مى افزايد: در پرونده موضع گيرى کشورهاى جهان موضع گيرى هوگو چاوز و اورتگا قابل تامل است! رهبرانى که از قذافى اعلام حمايت مى کنند و قيام مردم را امريکايى مى خوانند; در دنياى سياست هيچ کس منتظر ديگرى نمى ماند که تدابيرى به نفع خود اتخاذ کنند. اينکه کشورهاى مسلمان و همسايگان ليبى موضع اتخاذ نمى کنند غرب را تحريک مى کنند تا با کمترين هزينه در کنار مردم بايستد و بيشترين برداشت را از منابع نفتى ليبى داشته باشد.


نظر شما :