وتوی امریکا در محکومیت شهرک سازی و نجات اسرائیل
تحولات جدید در فلسطین و تقویت حماس
موج حرکتهای مردمی از شمال افریقا شروع شد و تا خاورمیانه هم کشیده شد، بدون تردید همه محورهای مختلف را تحت تاثیر خودش قرار داده است. شاخصه اصلی آن هم این است که نهضتها و انتفاضههای مردمی مطالبات خود را از مسایل معیشتی به خواستههای بالاتری همچون مشارکت در قدرت سیاسی انتقال دادند. خواسته اساسی آنها کاهش نقش قدرتهای مسلط در این کشورهاست و در خیلی از مراحل هم حتی تا سقوط نظامهای پیر گذشته در این کشورها که فساد و خودکامگی در اصل نظام بوده و مردم را به تحقیر کشانده بود هم پیش رفتند.
در فلسطین نیز این وضعیت به شکل دیگری وجود داشت، فلسطین از سال 2007 به این طرف دو شاخه شده بود. به عبارت دیگر یک طرف در کرانه غربی به شدت سرگرم مذاکرات و برقراری روابط حسنه با رژیم صهیونیستی بود که از طرفی مورد حمایت کشورهای عرب، اروپایی و امریکا هم بودند. بزرگترین همپیمان دولت خودگردان نظام حسنی مبارک بود.
وضعیت فلسطین باعث شده بود که دو جبههبندی کامل را در فلسطین شاهد باشیم. یکی جبهه اعتدال بود که نظام سابق مصر به رهبری مبارک،عربستان صعودی و اردن با حمایت های گسترده غرب از دولت خودگردان تشکیل شده بود و جبهه مقابل هم پس از جنگ 33 روزه جنوب لبنان کشورهایی که مخالف مذاکره بودند و مقاومت را تنها راه نجات مردم فلسطین میدانستند، شکل گرفت. جمهوری اسلامی ایران، سوریه، حزبالله و حماس و گروههای مقاومت در فلسطین در این جبهه قرار داشتند.
به طور طبیعی با رفتن مبارک و وضعیت حاکم بر عربستان صعودی جبهه اعتدال به شدت ضعیف شده و یا میتوان گفت که از هم پاشیده است. متقابلا محور مقاومت بدون رقیب تقویت شده و این تقویت حتما به سود مقاومت و از جمله حماس خواهد بود. بعد از فروپاشی جبهه مقابل و وضیعتی که هماکنون حاکم شده، به نظر میرسد که حماس نیزتقویت شده است.
احتمال کنارهگیری محمود عباس
بحث کنار رفتن محمود عباس مطرح نیست، آنچه که در شرایط کنونی مورد توجه است آشفتگی دولت خودگران در کنار افشاگریهای الجزیره که ضربه اساسی را به پایههای آن وارد کرد و کنار رفتن شخصیتهای مهمی که سالها مسوول مذاکرات بودند از جمله اقای صاحب عریقات. همچنین رسواییهای که الجزیره افشا کرده که دولت خودگردان امتیازات امنیتی به اسرائیلیها داده است، یا قولهایی را در تحوبل بیتالمقدس شرقی به آنها داده است. مجموعه این مسایل شرایط را برای محمود عباس برای بازگشت به دوران گذشته سخت کرده است. که این امر جریان مقاومتی فلسطین را در وضعیت بهتری قرار داده است.
ضربه دوم و سنگینتری که محمود عباس خورد، رفتن همپیمانش حسنی مبارک بود. به عبارت دیگر شاید بعد از اسرائیل، دولت خودگردان به دلیل وابستگیهای بسیار زیاد آن به نظام مبارک، بیشترین ضربه را متحمل شده است. در چنین شرایطی فضا به نحوی است که به نفع فلسطین شکل گرفته است، هم اسرائیل ضعیف شده و هم نظامهای طرفدارش همچون مبارک، بن علی و دیگر نظامهای خودکامهای که مخالف قدرت یافتن فلسطین بودند، تضعیف شدند.
بنابراین امروز شرایط مناسبی است که طرف مقاومت فلسطین باید بهرهبرداری کند و مطالبات خود را از صحنه بینالملل برای فشار بر اسرائیلیها افزایش دهد ولی رسیدن به چنین هدفی با حضور محمود عباس در کرانه غربی تا حدی بعید بهنظر میرسد. به دلیل اینکه محمود عباس از خودش قدرتی ندارد و تمامی شاهرگهای اساسی دولت خودگردان به نحوی وابسته به غرب و ایالات متحده امریکاست. گرچه امروزه اوضاع مصر وضعیت آنها را نیز تحت تاثیر قرار داده، اما بعید میدانم از شرایط مثبتی که برای فلسطینیها فراهم شده بتوانند استفاده کامل ببرند.
وتوی محکومیت قطعنامه شهرک سازیهای اسرائیل توسط آمریکا
در شرایطی که اسرائیل در اقدامات گذشته خود به ویژه شهرکسازی به سمتی میرفت که در انزوا قرار بگیرد و تا حدودی هم به دلیل مواضع که اروپاییها اتخاذ کرده بودند اسرائیل شرایط خوبی در صحنه بینالمللی نداشت. اما به نظر میرسد که وتوی امریکاییها، رژیم صهیونیستی را یک بار دیگر از منزوی بودن، نجات داد. در حقیقت اسرائیل را دوباره به شکلی وارد صحنه بینالمللی کرد. شاید ضربهای که آنها رفتن مبارک خورده بودند، امریکاییها احساس کرده بودند که برای احیای اسرائیلیها باید وارد صحنه شوند.
سناریوی دیگری که هم اکنون اسرائیلیها درنظردارند به نوعی هدف آنها پیروزی و فرار رو به جلوست، بحثی است که انها درباره مذاکرات با فلسطینیها مطرح کردهاند. در شرایطی که منطقه با رفتن مبارک ضربه سنگینی خورده، در شرایطی که طرف فلسطینی هم در بدترین وضعیت ممکن بعد از رفتن مبارک و افشاگریهای الجزیره قرار گرفته و مذاکره کننده اصلی خود را نیز به دلیل همین رسواییها، کنار گذاشته است.
بنابراین این وضعیت تاکتیکی است که اسرائیلیها برای فرار به جلو اتخاذ کردهاند. اسرائیل قصد دارد که در صحنه بینالمللی نشان دهد که وجهه صلحطلبانه و مثبتی دارند، درحالیکه نه شرایط اسرائیلیها و نه فلسطینیها در حال حاضر نوید ازسرگیری مذاکرات را نمیدهد. در وتوی این قطعنامه تنها مسالهای که مطرح نبود طرح مجدد مذاکرات اعراب و اسرائیل بود.
با توجه به شرایط نابسامان منطقه که دیکتاتورها یکی پس از دیگری در حال سقوط هستند، تمام تلاش امریکاییها این است که بتوانند تمام منافع و مصالح خود را در این وضعیت آشفته حفظ کند. بحث مذاکرات به هیچ وجه در اولویت برای امریکاییها و کشورهای هم پیمان امریکا نبود. هیچ گونه بستری برای از سرگیری مذاکرات در این شرایط وجود ندارد. بنابراین اگر امریکا دلیل وتوی محکومیت شهرکسازی را مانعی برای از سرگیری مذاکرات، اعلام کرده ، بیشتر به یک سناریو شبیه است.
به عقیده من امریکا با وتوی قطعنامه شرایط خود را در مقابل جهان عربی که بسیاری از انها خواستار حقوق از دست رفته فلسطینیها هستند، سختتر کرد و قاعدتا در حرکتهای بعدی باید شاهد به چالش کشیدن امریکا و اسرائیل بیش از گذشته باشیم.
نظر شما :