پیامها و پیامدهایی جدید برای کرملین
پس از فاجعه سال 2002 گروگانگیری در تئاتر مسکو که به کشته شدن 170 تن و سپس گروگانگیری در مدرسه ای در شهر بسلان روسیه در سال 2004 که به مرگ 300 نفر انجامید، حمله انتحاری به محل بار مسافران فرودگاه دوموديه دوو سومین حادثه تروریستی در ابعادی بزرگ و فاجعه بار است که این بار پیام های و پیامدهای جدیدی برای کرملین دارد.
بعد از این حادثه مقام های اول کشورهای غربی و همسایه و نیز اتحادیه اروپا و ناتو به محکوم کردن حمله تروریستی فرودگاه دوموديه دوو پرداختند و آن را شوک آور و تاسف بار خواندند. واکنش اولیه دیمیتری مدودف به این حمله حاکی از انتقام جویی و مجازات عاملان بود. این واکنش در فاجعه مدرسه بسلان به حمله متقابل ارتش روسیه به مناطقی از قفقاز شمالی و سرکوب شبه نظامیان چچنی انجامید و از آن زمان تاکنون درگیری میان حکومت مرکزی روسیه و مخالفان ملی گرای چچن در مقاطع مختلف ادامه داشته است. به عنوان مثال یکی از بزرگ ترین عملیات های سرکوب گرانه روسیه در اوایل بهار دو سال پیش در منطقه باخاچ قلعه انجام شد که روس ها آن را موفقیت آمیز توصیف کردند.
اما یورش به داغستان و حملات مشابهی که با تدارک نیروهای مجهز ارتش و دستگاه های امنیتی همراه بوده و به غافلگیری و قلع و قمع مخالفان منجر شده، چیزی بیش و فراتر از عملیات هایی نبوده که طی سال های گذشته از سوی نیروهای خارجی در افغانستان برای نابودی شبه نظامیان طالبان دیده ایم. اگر طالبان از ساماندهی و پول و حمایت های گسترده ای برخوردار است درعوض با عزمی جهانی و نیروهای چندملیتی و تسلیحات فوق مدرن روبروست. اما چچنی ها هم پارتیزانی و محدودترند و هم تنها طرف حسابشان یک حکومت مرکزی است.
پیشتر هم از سوی ارتش روسیه اعلام می شد که برخی شبه نظامیانی که کشته یا دستگیر شده اند قفقازی نیستند و عرب تبارند. این بار نیز برخی منابع این گمانه را مطرح کرده اند که چهره یکی از تروریست ها شباهت به ظاهر عرب ها دارد. شاید روس ها با طرح چنین جزئیاتی سعی در انحراف افکار عمومی و کتمان ماهیت مبارزان و تمایلات ملی گرایانه تروریست های ضد روس داشته باشند. شاید هم به راستی تروریسم تبدیل به یک شغل درآمدزا شده و جوانان عرب تبار برای رفع حوائج خانواده خود و نیز جامه عمل پوشاندن به منویات مذهبی و فتواهای باطنیشان قدم در این راه گذاشته اند؛ حتی در منطقه ای خارج از نفوذ ایالات متحده امریکا.
به نظر نمی رسد همان انگیزه هایی که تروریست های مسلمان را به میدان مقابله با جهان سرمایه داری و دارالکفر ترغیب می کند در روسیه نیز قابل تعین باشد؛ مگر اینکه از منظر حرفه ای (شغلی) آن را تفسیر کنیم و یا بخشی از شورشی ها و تروریست های چچنی را مهاجران یا دورگه هایی بدانیم که به تدریج در بافت جمعیتی قفقاز تکثیر شده اند.
ریشه و تبار و نیت تروریست ها هرچه باشد روسیه نمی تواند چشم بر حقیقت ملی گرایی و میل جدایی طلبی مخالفانش ببندد؛ کما اینکه تا امروز نیز نبسته و همین فاجعه اخیر نشان می دهد که مخالفان تابع قانون کنش و واکنش هستند و با برنامه ریزی و ساماندهی بیشتر قصد تحمیل خواسته ها و تثبیت موجودیت شان را دارند.
روسیه از این بحران های مقطعی و دهشتناک تا زمان سرکوب کامل مخالفان یا صلح نهایی خلاصی نخواهد داشت. آنچه پیداست اینکه حکومت مرکزی راه سرکوب را در پیش گرفته است اما آیا حدود دو دهه درگیری و کشتار و لشکرکشی ها توانسته است او را به مقصود برساند؟
سیاست آشتی ناپذیری و غیرمصالحه آمیز روسیه که به مشت آهنین موسوم است، تاکنون تلفات انسانی و امنیتی جبران ناپذیری را برایش به بار آورده است. این بار نیز حادثه ای در ابعاد گسترده، احساس عدم امنیت و ترس از حضور در مکان های عمومی پرتردد را در مردم تقویت کرده و همه مقام های روسیه تلاش می کنند با وعده دنبال گیری قضیه و برخورد آهنین با تروریست ها از شدت ترس ایجاد شده بکاهند.
از سوی دیگر ضعف دستگاه های امنیتی روسیه در پیشگیری و دفع این حوادث بار دیگر رخ نموده و این ذهنیت را شاید به عنوان یک تحول مهم در آینده ایجاد کرده است که احتمال همکاری و نزدیکی روسیه با ناتو و اتحادیه اروپا در زمینه های امنیتی روز به روز توجیهات درخوری پیدا می کند.
شاید یک روز روسیه به نقطه ای برسد که دست در دست ناتو و اتحادیه اروپا به فکر چاره ای برای منطقه قفقاز بیفتد و دردهای ملی و موضعی خود را از طرق بین المللی و بلندمدت درمان کند. چشمه هایی از همراهی روسیه با اروپا، در امور افغانستان و سپر دفاع موشکی شرق اروپا و مساله ایران مشاهده شده اما هنوز در حوزه قفقاز شمالی به میانجی گری یا راهبردی بین المللی تن نداده و سیاست مشت آهنین را کاراترین و باهویت ترین برخورد ممکن می داند. روسیه نگران ازهم پاشیدگی دوباره هویت ها و ملیت های تحت سیطره خویش است و به خوبی واقف است که بین المللی شدن سرکوب تروریسم یا دستیابی به صلحی پایدار در منطقه، معانی و پیامدهای ناخوشایندی برایش خواهد داشت.
یکی از ملاک های نزدیک شدن اتحادیه اروپا به روسیه، تدوین راهبردهای امنیتی بوده است. این نقش مشارکتی هیچ گاه بطور کامل و به عنوان یک مسئولیت به روس ها محول نشده است؛ اگرچه همراهی های مهم و تاثیرگذار کرملین به خصوص در دو سال گذشته برای اجرای این راهبردها قابل چشم پوشی نیست. باید دید آیا منازعات گاه به گاه و خشونت بار کرملین و مخالفان شبه نظامی اش، اروپا را سرانجام به مسکو و از آنجا به دخالت مشترک در امور چچن و داغستان می کشاند یا خیر؟
نکته های نمادین حمله به فرودگاه دوموديه دوو آنجا بروز می یابد که تروریسم در روسیه جنبه انتحاری به خود گرفته و برای این منظور یک فرودگاه بین المللی مشهور انتخاب شده که مردمی با ملیت های مختلف در آنجا تردد می کنند. این دو عامل صدای انفجار را از روسیه به بیرون می رساند و ضعف دستگاه های امنیتی و راهبردهای تمرکزگرای کرملین را مرکز توجه قرار می دهد. ضمن اینکه این عمل تروریستی پیش از حضور و سخنرانی رئیس جمهور روسیه در مجمع جهانى اقتصاد در داووس سوييس انجام شده و مدودف را از رفتن بازداشته و به این ترتیب طنينی رساتر و ابعادی فراملی پیدا کرده است. این نمادها و پیام ها نشان دهنده عمیق شدن زخمی است که روسیه تا حال آن را سطحی و قابل رفع و رجوع می دانست و اکنون به دلایل مختلف توان کتمان عمق و چندسویه گی آن را ندارد. این شکل تروریسم با ویژگی های "انتحاری و انفجار در فرودگاهی بین المللی و پیش از عزیمت مدودف به داووس"، سطحی فراتر از گروگانگیری در مدرسه بسلان یا تئاتر مسکو دارد و پیامی دیگرگون به مقام های روسیه و دنیا ارسال می کند. مسکو کماکان اعلام کرده است که با قاطعیت با عوامل حادثه برخورد می کند و به زودی آنها را شناسایی و زیر مشت آهنین له خواهد کرد. چیزی که مردم روسیه از آن واهمه دارند به عدم شناسایی یا مجازات این گروه ها مربوط نمی شود. آنها از ناتوانی دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی کشورشان از پیشگیری حوادث مشابه و واکنش های بعدی تروریست ها می ترسند. کرملین هم از این ترس آگاهی دارد ولی هنوز دارویی مطمئن و تولید داخل برای مداوای این مرض مزمن نیافته است. آیا این قسم تروریسم با پیام ها و پیامدهایی بین المللی می تواند روسیه را به سمت تبادلات سیاسی جدید و تهیه نسخه ای مشترک با اروپا و امریکا برای ریشه کنی درد مزمنش سوق دهد؟
نظر شما :