غرب چه زمانى از مذاکرات استانبول مايوس شد؟
ديپلماسى ايرانى: میشل الیو ماری وزير خارجه فرانسه که طی دیدارى از اردن درباره روند مذاکرات استانبول صحبت مى کرد، تهديد کرد که عدم پیشرفت در گفتگوهای دو روزه استانبول گزینه های زیادى را در اختیار کشورهای غربی باقی نگذاشته و تحريم ها عليه ايران را شدت مى بخشد. اين سخنان بعد از آنکه احمدى نژاد اعلام کرد حتى تحميل صد قطعنامه نيز ايران را از راهش برنمى گرداند و على اصغر سلطانيه نيز در موضع گيرى مشابهى از تمکين نکردن به قطعنامه هاى شوراى امنيت توسط ايران سخن گفت، نشانگر آن است که هدف ايران در قدم اول تثبيت و تفهيم گفتمان خود و سپس تحکيم جايگاهش به عنوان پاى ثابت گفتگوها با غرب بر سر مسائل مختلف است.
با ميزان فاصله نگرش ها و انگيزه هاى ايران و غرب در مساله هسته اى بايد گفت هرچه خانم اشتون و همراهانش نسبت به فضا و نتايج مذاکرات بيشتر ابراز ياس و دلسردى کنند، ايران متوجه مى شود که به هدف معنوى اش نزديک تر شده است.
احمد داود اوغلو وزير خارجه ترکيه نيز بعد از به بن بست رسيدن مذاکرات تاکيد کرد که هدف اصلى کشورش از ميزبانى، نه ميانجى گرى که نزديک کردن ديدگاه ها و ساختن فضاى روانى مناسب براى طرح منويات طرفين بوده است. بايد منصف بود و گفت که ترکيه به هدفش رسيده است چرا که ادبيات و لهجه ايران اين بار صريح تر شده و آنقدر خوانا و شنوا بوده و به فهم و درک طرف مقابل رسيده که آنها مى گويند دلسرد و نوميد شده اند.
ايران در پى نقاط اشتراکى در گفتگوهاست که غرب براى طرح آنها محلى اختصاص نداده است و غربى ها نيز موضوعى را محور و ملاک مذاکرات عنوان مى کنند که ايران آن را فاقد موضوعيت مى داند. در چنين شرايطى انعقاد ديالوگ و رضايت طرفين از نتايج ديالوگ، امرى خارق العاده و شبيه معجزه خواهد بود. پس اقدام ايران براى تثبيت گفتمانش پيش از هرگونه بحث و تبادل نظر اقدامى منطقى به نظر مى رسد.
سعيد جليلى مذاکره کننده ارشد ايران بعد از پايان نشست در پاسخ به سوال خبرنگارى که پرسيد مسئوليت شکست مذاکرات استانبول بر عهده چه کسى است؟ گفت: "فکر مىکنم بهتر است که جامعه بينالمللى درباره دو نکتهاى که من مىگويم قضاوت کند؛ اولين نکته احترام به حقوق ملتها و نکته ديگر اجتناب از مقابله با حقوق ملتهاست و آيا اينها شرايط مذاکره است؟ بلکه اينها لازمه منطق گفتگو است."
اين درحالى است که کاترين اشتون گفته "آرزو داشتیم مباحثاتی را درباره راه های عملی شروع کنیم و همه تلاش ممکن را انجام دادیم تا این امر واقع شود. اما با ناامیدی بايد بگويم که این ممکن نبود. پیش شرط های تهران قابل قبول نبود. این پیش شرط ها شامل تقاضای ایران برای رفع تحريم هاى سازمان ملل است که به خاطر ادامه غنی سازی اورانیوم وضع شده است."
او ايران را مسئول شکست مذاکرات خوانده است اما به راستى از کدام شکست سخن مى گويد؟ شکستى که کاترين اشتون از آن دم مى زند تنها عايد طرف غربى شده است و در ايران جناح هاى متمايل به دولت و رسانه هاى منتسب به نظام جملگى از پيروزى حرف مى زنند. استدلال اين گروه نه واداشتن غرب به عقب نشينى از خواست تعليق غنى سازى يا کاستن از تحريم ها بلکه تثبيت شدن همان گفتمانى است که سرمنشا نيات مادى و هسته اى ايران به حساب مى آيد. اين گفتمان در وهله اول خواسته اى را طرح نمى کند و خواهان تفهيم زبان و گويش خود به طرف مقابل است.
از دل اين مذاکرات تاريخ ديگرى براى گفتگوى بعدى مشخص نشده است اما سعيد جليلى اعلام کرده که بر مبناى گفتمان ايران حاضر است همان بعدازظهر گفتگوها را ادامه دهد. اما غرب اين گفتمان را متناسب گفتگو و مذاکره نمى داند و بنابراين جز ياس و دلسردى و تصميم براى تشديد تحريم ها و تنبيه ها چاره اى نمى بيند. در واقع دو گفتمان متفاوت به سان دو زبان متفاوت پشت يک ميز نشسته اند و لاجرم يکى عنوان مى کند که به بن بست خورده و ديگرى که قصدى متفاوت داشته، مى فهمد که طرف مقابل حرف و زبان او را متوجه شده و همين فهم را موفقيتى مقدماتى مى خواند.
موفقيت ايران آنجا نمود پيدا مى کند که به قول على باقرى، "غربى ها در گذشته براى مذاکره پيش شرط مى گذاشتند اما اکنون اذعان دارند که جمهورى اسلامى ايران در شرايطى قرار دارد که براى آنها شرط تعيين کند." (گفتگوى باقرى با شبکه دوم سيما)
حالا مقاصد ايران به خوبى شنيده شده و گروه 1+5 مى تواند اگر همچنان طالب گفتگو است براى مذاکرات بعدى بر مبناى زبان و گفتمان ايران برنامه ريزى کند و پيشنهادهايى داشته باشد. داوداوغلو گفته است: 40 درصد اين مذاکرات به مسائل محتوايى مربوط شده و 60 درصد آن مربوط به فاکتورهايى مانند مسائل روانى و ديگر مسائل بود که اگر حل نشود نمىتوان به مسائل مربوط به محتوا يعنى 40 درصد از مذاکرات رسيد.
به نظر مى رسد هم ترکيه و هم ايران موفق شده اند درصد بالايى از 60 درصد مسائل روانى فيمابين را پوشش بدهند تا زمينه براى 40 درصد باقى مانده که همان محتواى مورد بحث است فراهم شود. به قول جليلى، غرب فرصت دارد خوب در اين باره فکر کند؛ البته منوط به آنکه همه 60 درصد منتقل شده باشد. در غير اين صورت مذاکره و ديالوگ به زبان هاى متفاوت کارى عبث و بيهوده خواهد بود.
نظر شما :