بررسی ابعاد و نتایج پدیده ویکی لیکس
اهميت اسناد ويکى ليکس براى ديپلماسى ايران
ديپلماسى ايرانى: در کنار بحثهایی که از منظر تئوریک جناب آقای دکتر خانیکی و آقای دکترهادیان مطرح کردند من بحثی را از منظر کاربردی سیاست خارجی با تکیه بر روابط ایران و اعراب ارائه میدهم. قبل از ورد به بحث ایران و اعراب، دو نکته کلی راجع به ویکی لیکس را عرض می کنم؛ اولین نکته در باره آماری است که در صفحه اول ویکی لیکس آمده و ندیده ام کسی در رسانههای فارسی این آمار را بررسی کرده باشد و نکته مقدماتی دوم بررسی صحت و سقم یا صدق و کذب اسناد از منظر کاربردی سیاست خارجی است.
در صفحه اول سایت ویکی لیکس آمده است که تعداد اسناد در اختیار ویکی لیکس بالغ بر 251 هزار و اندی سند است. تعداد کلمات بکار رفته در این اسناد بالغ بر261 میلیون کلمه است. حجم واقعی اطلاعات اسناد هفت برابر اسنادی است که در دوره قبل ویکی لیکس در مورد عراق منتشر کرد. این اسناد گزارشهایی را از سال 1966 تا فوریه 2010 در بر میگیرد. به لحاظ طبقه بندی برخلاف آن چیزی که در رسانهها به غلط بیان میشود که اینها همه اسناد سری وزارت امورخارجه امریکا است، تعداد معدودی از اسنادی که منتشر شده است طبقه بندی secret یا سری دارند و 133 هزار از این دویست و پنجاه هزار سند (Unclassified) یاآشکار هستند، البته اینها نیز اسناد سازمانی است و دسترسی به اسناد سازمانی هم برای افراد خارج از سازمان ممنوع است. 15 هزار سند فقط دارای طبقه بندی سری است و حدود 101هزار سند هم محرمانه (Confidential) است. این اسناد از حدود 278 نمایندگی سیاسی امریکا مخابره شده به عبارت دیگر بین این نمایندگیها و واشنگتن رد و بدل شده است؛ از نظر پراکندگی اسناد بیشترین سندها یعنی بالغ بر8 هزار سند مربوط به وزارت امور خارجه امریکا است. از میان سفارت خانهها، سفارت خانه امریکا درآنکارا با حدود 7900 سند بیشترین تعداد سندها را در اسناد ویکی لیکس به خودش اختصاص داده است.
البته فرض بر این است که ویکی لیکس یک برش زمانی غیر گزینشی را افشا کرده است. دومین سفارت خانه در این اسناد، سفارت بغداد است با 6600 سند، در میان کشورهای همسایه و خاورمیانه سفارت امریکا در امان چهارم است، (توکیو سوم) کویت ششم، و بعد در میان کشورهای خاورمیانه، تل آویو رتبه 22 قاهره 23 و ابوظبی رتبه 24 است، این را هم عرض کنم که مهم ترین کشوری که در این اسناد در موردش بحث شده عراق است؛ در کل اسنادِ ویکی لیکس عراق با 15 هزار و اندی سند مهم ترین کشور در اسناد وزارت خارجه امریکا است. ملاحظه میشود که کشورهای اطراف ما و کشورهای خاورمیانه حجم بالایی از اسناد وزارت خارجه امریکا را به خودشان اختصاص داده اند. از این جا میتوان نتیجه گیری کرد که سیاست خاورمیانه ای امریکا در دیپلماسی این کشور بالاترین اهمیت را دارد. طبیعتاً از مبدأ ایران سندی نیست ولی بسیاری از سندهایی که از کشورهای همسایه ایران ارسال شده، راجع به ایران است.
بحث مقدماتی دوم بحث اعتبار اسناد و صحت اطلاعات آنهاست. خوشبختانه در این جلسه دوستان هم نظر بودند که هر چه که پیشتر میرویم زیر سوال بردن اعتبار اسناد کار مشکل تری میشود و قرائن و شواهد بیشتری به دست میآید که این سندها واقعأ گزارش های وزارت امورخارجه امریکا است و دیگر نمیتوان مثل روزهای اول شک کرد که این اسناد ساختگی یا واقعی است، منتها بین واقعی بودن سندها و صحت اطلاعاتی که در سندها آمده، تفاوت هست. اگر بخواهیم یک تقسیم بندی حرفه ای ازانوع سندها بکنیم، باید گفت: معمولاً اسنادی که دیپلماتها رد وبدل میکنند چهار دسته اند، یک دسته از این سندها صورت مذاکرات است، مذاکراتی انجام شده و دیپلماتها موظف هستند صورت این مذاکرات را به مرکز بفرستند. صدق و کذب در مورد این دسته از اسناد جایی ندارد به هرحال این مذاکرات صورت گرفته است و فرض بر این است که دیپلمات های امریکایی ماحصل مذاکرات را عینأ در چارچوب وظایف حرفه ای خود منتقل کرده اند. از نظر کسانی که میخواهند بررسی کنند نوع نگاه طرفین مذاکره در این دسته از اسناد و اطلاعات رد و بدل شده در مذاکرات مهم است. دسته ای دوم از این اسناد دستورالعملهای وزارت امورخارجه است برای سفارت خانهها، مثل دستورالعملی که خانم کلینتون برای جمع آوری اطلاعات در مورد آقای بانکی مون داده است و اینها هم در معرض صدق و کذب قرار نمیگیرد به هرحال دستورالعمل است، اما اطلاعات دو دسته دیگر از اسناد در معرض صدق و کذب هستند.
یکی تحلیلهایی که دیپلماتها راجع به وقایع و حوادث حوزه ماموریت خودشان ارائه میدهند و دوم جمع آوری اطلاعات از منابع است که اینها را باید با شواهد و قرائن تطبیق داد و آنهایی را که باشرایط بیرونی تطبیق پیدا میکند قرین به صدق بدانیم. منتها نکته ای که باید به آن توجه کنیم این است که معمولاً دیپلماتها طوری تربیت میشوند که تصویر واقعی و تحلیل واقعی از حوزه ماموریتشان ارائه بدهند. من این را از این جهت میگویم که بر اهمیت اسناد، حتی آنهایی که قرین به صحت نیست نیز تاکید کنم. زیرا حداقل نشان میدهد که دیپلمات های امریکایی نسبت به جمع اوری چه اطلاعاتی حساسیت دارند.در کشور ما متاسفانه در برخی از گزارشهایی که در رسانهها میآید هنوز در اهمیت اسناد شک و شبهه ایجاد میکنند، دیدم که یک نفر گفته بود اینها مزخرفات دیپلماتها است و هیچ ارزشی ندارد! در ادامه بحث خواهیم دید که پرداختن و بررسی این اسناد چقدر میتواند به خصوص در مورد دیپلماسی کشور ما راهگشا باشد.
اما درمورد بحث ایران و اعراب در اسناد ویکی لیکس باید گفت که از نخستین روز یعنی 28 نوامبر که اولین سندها در ویکی لیکس منتشر شد، رابطه ایران و اعراب جزء موضوعاتی بود که اسناد مرتبط با آن به سرعت توسط رسانهها پر رنگ شد. مهم ترین سندی که در روزهای اول خیلی یرامون آن مانور دادند صحبتهای ملک عبدالله پادشاه عربستان بود که در چندین مورد اظهار داشته بود که باید سر افعی قطع شود. به این معنا که سعودی ها در ملاقات با دیپلماتهای امریکایی خواستار حمله نظامی به ایران هستند. شاید در بین اخبار آشکاری که قبل از این اسناد وجود داشت میشد شواهدی را به دست آورد که حدس زد عربستان و بقیه کشورهای شورای همکاری دارند به سمتی حرکت میکنند که از حمله نظامی حمایت کنند، منتها اسناد نشان داد که خیلی بیشتر از آن چه تصور میشد کشورهای عربی همسایه ما به سمت ترویج حمله نظامی پیش رفته اند. در اسناد ویکی لیکس نشان داده شد به جز عربستان، رهبران چهار کشور دیگر از حمله نظامی به ایران سخن گفته اند.
بحرین، امارات، اردن و مصر دیگر کشورهایی هستند که حمله نظامی به ایران را در ملاقات با مقامات امریکایی مورد بحث قرار داده اند. در بررسیهایی که انجام شد من ندیدم کسی از این پنج کشور صحت این مطالب را تکذیب کند بلکه اظهاراتی بوده که نشان میدهد که از نظر آنها این مطالب درست است. تنها کسی که انکار کرد کاردار عربستان در تهران بود که او هم به لحاظ حوزه ماموریتش نمیتوان گفت که موضعگیریش قابل اعتناست است بلکه یک موضعگیری ثانویه است. ترکی الفیصل سفیر سابق عربستان در امریکا، رئیس سابق سازمان امنیت عربستان و سفیر اسبق در لندن مطالبی را مطرح کرد که نشان میدهد از نظر عربستان آنچه که از قول پادشاه عربستان نقل شده، صحت دارد. وی در مصاحبه ای که در حاشیه اجلاس امنیتی منامه چند هفته قبل برگزار شد گفت که امریکاییها باید مراقبت بیشتری از اسناد خودشان بکنند، افشای این اسناد طرفهای دیگر را به خطر میاندازد؛ یا در جای دیگر ایشان گفته اند تصویر کامل موقعی روشن میشود که همه اسناد منتشر بشود.
نتیجه قطعی این صحبتها این است که عربستان پذیرفته این صحبتها را به دیپلماتهای امریکایی منتقل کرده است. یا وزیر امورخارجه بحرین در اظهارنظری گفته که این اسناد مربوط به امریکا است و ما اظهارنظر نمیکنیم. این هم نشانه دیگری است مبنی بر اینکه عربها پذیرفته اند که این سخنان را اظهارداشته اند. از طرف امارات، اردن و مصر هم موضعگیری رسمی که حاکی از تکذیب این اسناد باشد وجود ندارد. نکته ای که باید در بررسی اسناد مورد توجه قراردهیم این است که اگر بخواهیم کار پژوهشی انجام دهیم یا در حوزه سیاست خارجی بخواهیم کار تجربی و تحلیلی در مورد اسناد بکنیم نباید در دام سیاست رسانه ای و پررنگ و کمرنگ کردن اسناد توسط رسانهها بیفتیم. تعداد زیادی سند راجع به رابطه ایران و اعراب روی سایت ویکی لیکس آمده که توسط هیچ رسانه ای پر رنگ نشده است، قصه اسرائیل در اسناد ویکی لیکس هم از همین دست مسائل است. مطالب راجع به اسرائیل در رسانهها بزرگ نمیشود، تا همین الان هم تعداد زیادی سند در سایت راجع به اسرائیل وجود دارد اما به دلیل سیاستهای خاصی که آن پنج روزنامه طرف قرارداد ویکی لیکس دارند به این اسناد کمتر پرداخته میشود. به برخی از سندهایی که اصلا به آنها توجه نشده است ولی میتواند برای ما اسناد مهمی باشد و در تحلیل قضایا به ما کمک کند در قسمت بعدی صحبتهایم که راجع به تاثیرات مواضع رهبران عرب درمورد ایران است، اشاره میکنم.
پنج رهبر کشور عربی خواستار حمله به ایران شده اند. واکنش ایران زیر سوال بردن اعتبار اسناد بود و از منظر تئوری توطئه به این اسناد نگاه کرد. از نظر برخی از تحلیل گران، رفتار ایران تخفیف شرمساری اعراب تلقی شد و این سوال و این ابهام به وجود آورد که آیا ایران در رویارویی و مذاکرات چهره به چهره با اعراب نیز همین موضع را تکرار خواهد کرد و یا سعی میکند از کشورهای عرب توضیح بخواهد. این موضعگیری اعراب نشان داد که چنان که تا دو سال قبل گمان میشد، اعراب دیگر از تبعات حمله نظامی امریکا یا اسراییل به ایران ترسی ندارند. اگر توجه کنیم یکی از عوامل بازدارنده حمله نظامی به ایران ترس اعراب از عواقب حمله بود و اکنون با این سندها میشود حدس زد که دیگر این اهرم بازدارنده وجود ندارد و اعراب از تبعات حمله به ایران نه تنها ترسی ندارند بلکه وقتی که گمان میکنند امریکاییها در حال دور شدن از ضربه نظامی و برخورد شدید با ایران هستند، امریکاییها را تشویق میکنند که چنین گزینه ای را از دستور کار خارج نکنند.
در مورد علت موضع ایران تحلیلهای متفاوتی هست؛ یک تحلیل این است که اسناد ویکی لیکس نشان داد امریکاییها موفق شده اند که کشورهای عربی همسایه ما را در بکارگیری هر گزینه ای حتی نظامی با خودشان هماهنگ کنند و این یک موفقیت برای دیپلماسی امریکا است و افشای اسناد ویکی لیکس حداقل در این جهت یک دستاورد برای دیپلماسی امریکا است. این را خود امریکاییها هم در رسانههای خود مطرح کرده اند که اسناد نشان داد دیپلماسی امریکا در منزوی کردن ایران موفق بوده است. از این منظر موضعگیری ایران این طور ارزیابی میشود که دولت ایران با زیر سؤال بردن اعتبار اسناد میخواهد وجود اجماع بین المللی و منطقه ای علیه خود را زیر سؤال ببرد. منتها باید در نظر گرفت که برد اسناد ویکی لیکس چقدر است و برد موضعگیری و تکذیب ما چقدر است. با مطلبی که در این جلسه گفته شد روشن شد که مشکل است اعتبار اسناد را زیر سوال ببریم و بگوئیم که یک چنین مواضع و سخنانی اتفاق نیفتاده است. حداقل الان با انتشار این حجم از اسناد دیگر تکذیب کلی آنها کار سختی است. اگر که انتشار این اسناد و اخبار نشان داده که دیپلماسی "ایران هراسی" امریکا در بین اعراب موفق بوده، بجای زیر سؤال بردن اعتبار اسناد، باید راهکار مقابله با این توفیق امریکا را در مناسبات خودمان با اعراب جستجو کنیم.
نکته دیگری که قابل توجه است آثار انتشار این اسناد در افکار عمومی عربی یا همان Arab Street است. افکار عمومی عربی به شدت از اطلاعات منتشر شده در ویکی لیکس عصبانی است و این اطلاعات را شاهدی بر خیانت و دروغگوئی رهبران خودشان میدانند؛ الجزیره به عنوان رسانه ای که بخش عمده ای از افکار عمومی جهان عرب را در اختیار دارد به پدیده ویکی لیکس به عنوان یک نعمت نگاه میکند. از زمانی که اسناد انتشار پیدا کرده حجم زیادی از مصاحبهها، اسناد، مقالهها و تحلیلهای الجزیره به ویکی لیکس اختصاص داده شده است و شاید تنها کشور عربی که از انتشار اسناد ویکی لیکس خوشحال است و این خوشحالی خودش را هم کتمان نمیکند قطر باشد. یک همزاد پنداری و شباهتهایی بین الجزیره و ویکی لیکس به چشم میخورد. بی جهت نیست که جولیان آسانژ تاکنون دو بار با الجزیره مصاحبه اختصاصی داشته است. الجزیره در زمان خودش در اواسط دهه نود وقتی راه افتاد کاری شبیه ویکی لیکس انجام داد. سیاست الجزیره افشاگری اسرار مگو و "رساندن صدای کسانی که به قول خودش صدایی ندارند"، به افکار عمومی است. قطر با تحریک احساسات رادیکال عربی و هدایت آن توسط الجزیره از این شبکه به عنوان بخشی از استراتژی ملی و عربی خود سود میبرد. در چارچوب همین سیاست، الجزیره و قطر با اسناد ویکی لیکس برخورد کردند. من فقط چند جمله از آنچه که این روزها در الجزیره گفته شده را خدمتتان نقل میکنم.
در برنامه «الاتجاه المعاکس» که برنامه ای جنجالی است، مجری برنامه میگوید: «ویکی لیکس چه ضرری برای ما داشته است، چرا ما میگوئیم ویکی لیکس فاجعه بوده است، ویکی لیکس باعث شد که زخمها سرباز کنند و آنچه را که قبلا میدانستیم مستند بشود. مردم در کشورهای عربی میدانند که حکامشان قضیه فلسطین را به یک پوست پیاز فروخته اند. ویکی لیکس میتواند باعث تحرک اعراب باشد، وقتی که مردم بدانند که حکامشان در هیچ ملاقاتی از ضرورت واگذاری حکومتی به فلسطین سخن نگفته اند. ما ندیده ایم که یک رهبر عربی بگوید که اسرائیل دشمن است، همه چیز را علیه ایران گفته اند. وقتی که مردم میبینند که یک حاکم عربی علیه مردمش توطئه میکند و به امریکاییها میگوید که مردم مرا مورد هجوم قرار دهید ولی اعلام نکنید، مردم باید بدانند که چه حکام دروغگو و دزدی بر آنها حاکم هستند.» از بین روزنامههای جریان چپ و رادیکال عربی اگر بخواهیم نمونه بیاوریم، به روزنامه القدس العربی باید اشاره کنم که نمایندگی بخشی از جریانات چپ و رادیکال افکار عمومیجهان عرب را برعهده دارد. آقای عبدالقاری عطوان سردبیر این روزنامه میگوید: «تصادفی نیست که بیشترین سهم در مدارک ویکی لیکس از آن رهبران عرب است زیرا اینها در مقابل دولت، مسئولان و سفرای امریکا ضعیف هستند و فقط در مقابل مردم خود قوی هستند. در این اسناد توطئه و رسوایی سران عرب و تحقیر ملتهای عربی ثبت شده است."
اینها نمونههایی بود از تاثیرات ویکی لیکس بر افکار عمومیعربی، همان طور که عرض کردم سندهایی مرتبط با جهان عرب محدود به اسنادی نیست که پررنگ شده، اگر از منظر کاربردی تحلیل شود اسناد بسیار مهم دیگری هم برای سیاست خارجی ما وجود دارد که میتواند به فهم و تحلیل رویدادهای کنونی کمک کند، از جمله سندی مربوط به ملاقات پتراووس با یکی از مسئولین امنیتی بلند پایه مصر است، اسم مسئول را ویکی لیکس حذف کرده است، مسئول امنیتی مصری میگوید: "حمایت از حکومت مالکی بهترین وسیله برای پایان دادن به نفوذ ایران در عراق است." این مسئول امنیتی افزوده: "مبارک سعی کرد ملک عبدالله را راضی کند که مرد مناسب در عراق مالکی است و دنبال کس دیگری نگردد. "این مواضع از مصریها یک مقدار شاید عجیب به نظر برسد ولی با قرائن سیاسی میخواند و اینها حرفهایی نیست که فقط در اتاقهای محرمانه به دیپلماتهای امریکاییها گفته باشند مصریها براساس همین تحلیل دارند عمل میکنند. اولین وزیر خارجه ای که بعد از تشکیل دولت مالکی به عراق سفر کرد آقای ابوالغیط وزیر امورخارجه مصر بود که نشانه ای است بر این که آنچه در اسناد آمده مواضع واقعی دولت مصر است.
صحبت دیگری که مسئول مصری دارد این است که "مصر هستههای پنهانی در ایران دارد و اگر که زمانش فرا برسد این هستهها را فعال خواهد کرد." کسانی که با مسائل مصر آشنا هستند میدانند که اشاره این مسئول امنیتی به ارتباط مصریها با القاعده در منطقه است. یا سند دیگری حاکی است که مبارک در ملاقات با یکی از نمایندگان کنگره امریکا وقتی مورد سؤال قرار میگیرد که شما راه حل نظامی را تا چه حد مناسب میدانید؟ میگوید که باید مواظب باشید که اسرائیل حمله نکند اگر که قرار است که به ایران حمله شود امریکا باید اقدام کند. حمله اسرائیل به ایران منطقه را به آشوب میکشد. بررسی اسنادی که راجع به امارات وجود دارد نیز نشان میدهد مقامی که بیشترین اظهارات منفی علیه ایران داشته شیخ محمد بن زائد ولیعهد ابوظبی است، از سال 2005 آقای محمد بن زائد در تمام ملاقاتهایش با امریکاییها به دنبال حمله به ایران بوده است و القاء میکرده که باید حمله کرد، او به مقامات امریکایی میگوید: ""من میدانم که شما میخواهید حمله کنید فقط مسئله وقت است."
اینها نکات قابل اهمیتی است، حداقل برای کسانی که در منطقه خلیج فارس کار دیپلماتیک میکنند اسناد خیلی زیادی وجود دارد که میتواند برخی واقعیتها را روشن سازد.
در پایان به برخی درس هایی که از ویکی لیکس در بحث روابط با اعراب می توان گرفت اشاره میکنم:
- اولین درسی که میتوانیم بگیریم این است که ترس اعراب از تبعات حمله نظامی به ایران ریخته و این ترس دیگر عامل بازدارنده ای در استراتژی امنیت ملی و دفاعی ما نمیتواند باشد. به هر دلیلی اعراب دیگر ترسی از تبعات حمله به ایران ندارند و ما باید به اين نکته مهم در استراتژی امنیت ملی خودمان توجه کنيم.
- دومین نکته این است که سیاست مدارا و مماشات در قبال اعراب نتیجه نداده، ما در طول سالیان گذشته نسبت به تمام خصومتها و عداوتهای اعراب سیاست مماشات را در پیش گرفته ایم، از جمله در مقابل همین اسناد ویکی لیکس موضع ما، موضع مدارا بوده است. در حالی که اسناد نشان میدهد که اعراب در سال های اخیر به سمت افزایش خصومت علیه ایران پیش رفته اند.
- نکته سوم و آخر این که از افکار عمومیعربی نباید غافل باشیم، افکار عمومی عربی اگر درست هدایت شود میتواند بخشی ولو کوچک از سیاست بازدارندگی در قبال امریکا و اسراییل را تامین کند.
نظر شما :