سه دهه بى اعتمادى براى ايران و آمريکا

۲۱ فروردین ۱۳۸۶ | ۲۲:۳۳ کد : ۶۴ اخبار اصلی
روابط ايران و آمريکا پس از وقوع انقلاب اسلامى در سال 1358 همواره با بی اعتمادی دوجانبه و همراه بوده است. آمريکا ايران را به حمايت از گروه‌هاى تروريستى محکوم مى‌کند و همچنان از ماجراى گروگان‌گيرى کارکنان سفارتش در سه دهه پیش ناخشنود است، در حالى که ايران نيز آمريکا را مسئول کودتا عليه دولت ملى دکتر محمد مصدق و سر کار آوردن محمد رضا شاه مى‌داند.
سه دهه بى اعتمادى براى ايران و آمريکا

روابط ايران و آمريکا پس از وقوع انقلاب اسلامى در سال 1358 همواره با بی اعتمادی دوجانبه و همراه بوده است. آمريکا ايران را به حمايت از گروه‌هاى تروريستى محکوم مى‌کند و همچنان از ماجراى گروگان‌گيرى کارکنان سفارتش در سه دهه پیش ناخشنود است، در حالى که ايران نيز آمريکا را مسئول کودتا عليه دولت ملى دکتر محمد مصدق و سر کار آوردن محمد رضا شاه مى‌داند. در سال‌هاى اخير برنامه هسته‌اى ايران و lناقشه بين‌المللى بر سر اين مسئله نيز به معضل تازه‌اى بر سر راه روابط دو کشور و هرگونه مذاکره مستقيم منجر شده است. با اين حال طى سه دهه گذشته تلاش‌هايى از سوى دو کشور براى برقرارى تماس و مذاکره بر سر مسائل مختلف صورت گرفته است که در زير به مرور آن‌ها مى‌پردازيم. 

80 19 ـ 1979: بحران گروگان‌گيرى

 

براى آزادى 52 گروگان آمريکايى که در طى هجوم دانشجويان به سفارت آمريکا در 13 آبان 58 دستگير شدند، تماس‌هايى ميان دولت کارتر (از طريق وارن کريستوفر، وزير امور خارجه و نيز مقامات الجزايرى) برقرار شد. طى اين دوره دولت آمريکا براى فشار بر ايران واردات نفت از ايران را متوقف کرد و حساب‌هاى بانکى چندميليارد دلارى ايران در اين کشور را مسدود کرد. در نهايت با امضاى پيمان الجزاير در سال 1981 ايران گروگان‌هاى آمريکايى را آزاد کرد و آمريکا نيز در مقابل قول داد که از مداخله در امور داخلى ايران خوددارى کند.  

 

 

1986 ـ 1985: ايران ـ کنترا

 

طى دوره حکومت ريگان، تماس‌هاى مخفيانه‌اى از سوى دولت آمريکا با حکومت ايران براى انجام يک معامله سه‌جانبه صورت گرفت. آمريکا قصد داشت با فروش مخفيانه سلاح به ايران که در اوج جنگ ايران و عراق به شدت مورد نياز ايرانى‌ها بود، مقدمات آزادى گروگان‌هاى آمريکايى در اختيار حزب‌الله لبنان را فراهم کند و از سوى ديگر پول حاصل از فروش سلاح به ايران را صرف کمک به گروه چريکى ضدکمونيست کنترا در نيکاراگوئه کند که در حال جنگ با دولت چپ‌گراى سانديست‌ها به رهبرى دانيل اورتگا در اين کشور بود.

  

 

 بر اساس اين معامله، ايران تعدادى موشک ضدتانک، قطعات يدکى هواپيماهاى اف‌ـ14 و نيز سلاح‌هاى ديگرى به دست مى‌آورد و در عوض از نفوذ خود در حزب‌الله لبنان براى آزادى گروگان‌هاى آمريکايى استفاده مى‌کرد. هنگامى که ماجراى اين رابطه مخفيانه در پى انتشار گزارشى در يک روزنامه لبنانى در آمريکا فاش شد، تحقيقات گسترده‌اى درباره اين ماجرا آغاز شد (چرا که دولت ريگان بر اساس قوانين مصوب کنگره حق کمک به چريک‌هاى کنترا را نداشت) و در نهايت تعدادى از اعضاى دولت مقصر شناخته شدند و ناچار به کناره‌گيرى از صحنه سياست شدند.

  

 

1988: تنش در خليج فارس

  

نيروهايى دريايى آمريکايى حاضر در خليج فارس در واکنش به اصابت يک مين ايرانى به ناوچه ساموئل بي. رابرتز، يک ناوچه ايرانى را غرق کردند و دو سکوى نفتى ايران در خليج فارس، واقع در نزديکى تنگه هرمز را هدف گلوله‌باران قرار دادند. چند ماه بعد، يک ناو آمريکايى يک هواپيماى مسافربرى ايرانى با 290 مسافر و خدمه را هدف قرار داد. دولت آمريکا اعلام کرد که اين هواپيما را با يک هواپيماى جنگى اشتباه گرفته است، اما از هرگونه عذرخواهى و اظهار تاسف خوددارى کرد.

  

 

1995: تحريم‌هاى اقتصادى

  

دولت کلينتون تحريم‌هايى را در جهت ممنوعيت برقرارى هرگونه رابطه تجارى ميان ايران و شرکت‌هاى آمريکايى به تصويب مى‌رساند و شرکت‌هاى آمريکايى و شعب خارجى آن‌ها را از انجام هرگونه سرمايه‌گذارى در صنعت نفت و گاز ايران منع مى‌کند. در سال بعد، لايحه ديگرى تحت عنوان «لايحه تحريم ايران و ليبى» با هدف تحريم آن دسته از شرکت‌هاى غيرآمريکايى که بيش از 20 ميليون دلار در صنعت نفت و گاز ايران سرمايه‌گذارى مى‌کنند، به تصويب رسيد.

 

 

1998: اميد به برقرارى پيوندهاى تازه

  

محمد خاتمى، رئيس‌جمهور اصلاح‌طلب ايران، مدت کوتاهى پس از پيروزى در انتخابات طى مصاحبه مستقيمى با شبکه سى‌ان‌ان از «گفتگوى تمدن‌ها» سخن مى‌گويد و اميدهاى تازه‌اى براى ذوب يخ‌هاى 20 ساله در روابط دو کشور به وجود مى‌آورد.   

  

2000: عذرخواهى آمريکا

 

مادلين آلبرايت، وزير امورخارجه آمريکا طى يک سخنرانى در تاريخ 17 مارس، از دخالت آمريکا در سقوط دولت ملى دکتر مصدق عذرخواهى مى‌کند و اذعان مى‌کند که کودتاى 28 مرداد، «آشکارا موجب وقفه در توسعه سياسى ايران» شده است.

 

دولت بوش تحريم عليه برخى کالاهاى ايرانى چون فرش، پسته و خاويار (اما نه نفت و گاز) را لغو مى‌کند. از آن جايى که سخنرانى آلبرايت با اعتراض به سياست‌هاى داخلى و خارجى آمريکا به اتمام مى‌رسد، اين عذرخواهى با واکنش سرد تهران روبرو مى‌شود.

 

رى تکيه، کارشناس مسائل ايران و خاورميانه در شوراى روابط خارجى پس از اين سخنرانى آلبرايت گفت که اين حرکت وزير امورخارجه آمريکا چيزى بيش از يک ژست ديپلماتيک و نشانگر تغييراتى واقعى در رفتار آمريکا است، اما آن را «بسيار ناچيز، و از آن مهم‌تر، بسيار ديرهنگام» توصيف کرد. تکيه اعتقاد داشت که بهبود روابط با ايران بايد در سال 1997 و بلافاصله پس از پيروزى خاتمى در انتخابات رياست‌جمهورى آغاز مى‌شد. کنت پولاک، کارشناس مرکز مطالعاتى بروکينگ نيز در کتاب معماى ايرانى مى‌نويسد اشاره آلبرايت به «نهادهاى غيرانتخابى» در ايران موجب خشم برخى نيروهاى صاحب نفوذ در ايران و برخورد سرد و مواجهه‌آميز ايران با سخنرانى آلبرايت شده است.

 

در سپتامبر همان سال، مادلين آلبرايت و بيل کلينتون در سخنرانى سيد محمد خاتمى در مجمع عمومى سازمان ملل حاضر شدند. مدت کوتاهى پس از آن آلبرايت با کمال خرازى، وزير امورخارجه ايران در جريان گفتگوهاى 2+6 حول محور مسائل افغانستان بر سر يک ميز نشست. اين گفتگوها بالاترين رابطه سياسى ميان دو کشور پس از بحران گروگان‌گيرى در سال 1979 بود.

  

 

2001: همکارى در افغانستان پس از واقعه 11 سپتامبر

 

تقريبا مانند تمامى رهبران جهان، رهبران ايران نيز حملات تروريستى 11 سپتامبر را محکوم کردند. پس از حمله آمريکا به افغانستان و سقوط حکومت طالبان، ديپلمات‌هاى ايرانى و آمريکايى و شمارى ديگر از اعضاى سازمان ملل در بن براى تشکيل يک حکومت تازه در افغانستان با يکديگر ديدار کردند. جيمز دابينز، فرستاده ويژه آمريکا به افغانستان درباره اين مذاکرات مى‌گويد: «هيچ يک از طرف‌هاى حاضر به اندازه ايرانى‌ها مفيد و موثر نبودند.» دابينز طى مقاله‌اى در روزنامه واشنگتن پست مى‌نويسد: «در نسخه اوليه موافقت‌نامه بن، نه اشاره‌اى به دمکراسى صورت گرفته بود و نه اشاره‌اى به جنگ با تروريسم. اين نماينده ايران بود که به اين از قلم‌افتادگى‌ها اشاره کرد و دولت جديد افغانستان را به اين دو مسئله متعهد کرد.»

 

فلينت لورت، کارشناس مرکز مطالعاتى بروکينگ درباره همکارى‌هاى ايران مى‌گويد: «گمان مى‌کنم لااقل برخى از مقام‌هاى ايرانى اميدوار بودند که اين همکارى‌ها موجب آغاز گفتگوهايى گسترده‌تر و استراتژيک‌تر ميان دو کشور شود، اما هنگامى که جرج بوش در سخنرانى سالانه خود در کنگره ايران را يکى از کشورهاى تشکيل‌دهنده محور شرارت خواند، تمام اين اميدها نقش بر آب شد.»

  

 

2003: پيش‌قدمى ايران

 

گفته مى‌شود در ماه مى 2003 و مدت کوتاهى پس از حمله آمريکا به عراق، ايران پيشنهاد گفتگوهاى دوجانبه و جامعى را به آمريکا ارائه کرد. گروهى از کارشناسان مى‌گويند اين پيشنهاد که از طريق سفارت سوئيس در تهران به دست مقامات آمريکايى رسيد، «معاملات بزرگى» را ميان دو طرف شامل مى‌شده است.

 

کاندوليزا رايس که در آن زمان مشاور امنيت ملى آمريکا بود، مدتى پيش در کنگره آمريکا گفت که چنين پيشنهادى از طرف ايرانى‌ها را به ياد نمى‌آورد. اما ريچارد آرميتاژ که در آن زمان معاونت وزارت امور خارجه آمريکا را بر عهده داشته است مى‌گويد در آن زمان ايرانى‌ها مسائل بيش از اندازه‌اى را روى ميز مذاکره قرار داده بودند که همين امر موجب عدم واکنش واشنگتن شد.

 

 

2004: پاول، مهره سوخته 

 

در ماه نوامبر، کالين پاول، وزير امورخارجه آمريکا که قرار بود به زودى جاى خود را به کاندوليزا رايس بدهد، با کمال خرازى در کنفرانس بين‌المللى شرم‌الشيخ که بر سر مسائل عراق برگزار مى‌شد، ديدار کرد. بر اساس گزارش‌ها، در جريان اين کنفرانس هيچ مذاکره مهمى صورت نگرفت، چرا که از نظر ايرانى‌ها پاول مهره‌اى سوخته بود و قدرت چندانى در اختيار نداشت.

 

2006: نامه احمدى‌نژاد

در ماه مى 2006، رئيس‌جمهور ايران نامه‌اى 18 صفحه‌اى خطاب به جرج بوش نوشت. هر چند اين نخستين نامه در نوع خود پس از قطع روابط دو کشور محسوب مى‌شد، اما به خاطر محتوايش با واکنش سرد مقامات واشنگتن روبرو شد و چندان جدى گرفته نشد.

 

آقای احمدى‌نژاد در اين نامه بوش را به ارتکاب جنايت‌هايى ناگفته در عراق متهم مى‌کرد و از او مى‌خواست تا بر اساس تعاليم مسيح عمل کند. در اوايل سال 2006 نيز زلماى خليلزاد، سفير آمريکا در عراق پيشنهاد مذاکره مستقيم ميان ايران و آمريکا بر سر مسائل عراق را به مقامات مافوق خود در واشنگتن ارائه کرده بود که اين پيشنهاد بنا به دلايل  بايگانى شد.


نظر شما :