امکانات موجود برای تعامل با تحولات پیش رو
راههای پیش روی ایران برای یک سال آینده چیست؟
علیرضا اکبری، دانش آموخته صلح سازی و حفظ صلح و بنیان گذار موسسه پژوهش های راهبردی «تصمیم»
دیپلماسی ایرانی: امروز، بدون توسعه، بقاء میسر نخواهد بود و شرط بقاء و توسعه ملی جمهوری اسلامی ایران، حفظ موقعیت آتی ژئوپولیتیک ایران است. و برای حفظ این موقعیت ممتاز، ناچار به گزینش های راهبردی، در مقطع حساس و مهم جاری، به ویژه طی یک سال آتی، هستیم.
یکم: ایران، خواه ناخواه، در طول یک سال آینده مجبور به گزینش هایی راهبردی، به ویژه در محیط سیاست و امنیت منطقه ای خود، خواهد بود. بدون گزینش های صحیح، دقیق و سریع راهبردی، کشور حتما در شرایط بغرنج سیاسی،امنیتی و حتی اقتصادی قرار خواهد گرفت. دو دسته عوامل ساختاری و موقعیتی و تحولات جدی در محیط سیاسی امنیتی محاط بر ایران، ما را ناچار به انتخاب های مهم و حیاتی خواهد کرد. وضعیت سیاسی - راهبردی محیط داخلی ایران، بیشترین تاثیر را بر نوع پاسخگویی، تعامل و رویکرد کشورمان به تحولات محیط خارجی، خواهند داشت.
دوم: محیط عملیاتی سیاست و امنیت بین المللی ایران، از این عوامل مهم، متاثر خواهد بود:
- بحران "رقابت - دشمنی" عربستان سعودی، در همه وجوه دو جانبه و منطقه ای، و همه ابعاد اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، امنیتی و نظامی، با جمهوری اسلامی ایران.
- تداوم بحران تروریسم و افراط گرایی سلفی-وهابی در منطقه، تا مرز جنگ گسترده در جهان
- جنگ و تمایلات تجزیه طلبانه و قوم گرایی افراطی در عراق
- رقابت و چالش پیچیده میان روسیه، ایران و دولت اسد، با آمریکا، ائتلاف غربی-عربی و ترکیه و عربستان، درجنگ چندجانبه سوریه، و سرنوشت مبهم و نامعلوم روند جنگ و بحران در این صفحات
- نقش مرموز و مخرب رژیم صهیونیستی درکشورهای آذربایجان، عراق، ترکیه، سوریه و حوزه جنوب خلیج فارس
- مساله ای به نام "ترکیه"، و سیاست تهاجمی و انطباقی توسعه طلبانه اردوغان، که موجب پیچیده تر شدن اوضاع امنیتی منطقه، و حتی اروپا شده است
- جنگ بی دلیل و تجاوز و کشتار غیر انسانی عربستان در یمن، و ناتوانی و فقدان مسئولیت نظام جهانی در خاتمه دادن به این جنگ نابرابر و بیهوده
- تداوم نرخ رشد ناامنی و بی ثباتی در افغانستان، و درگیر بودن بخشی از توان سیاسی-امنیتی ایران با مساله افعانستان و طالبان
- چالش های ناشی از روند عادی سازی روابط کشورهای عرب و مسلمان منطقه با رژیم صهیونیستی
- انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا، و نتیجه آن. (ماه های پایانی ریاست اوباما -اردک لنگ- و تاثیر بخش های ساختاری نظام سیاسی امنیتی آمریکا بر روند تحولات)
- رویکرد و انتخاب های - سیاسی، امنیتی، نظامی - خارجی مسکو، در سطح منطقه و در تعامل با محور مقاومت، ائتلاف عربی، رژیم اسراییل، ایالات متحده
- نفوذ و حضور گروه های تروریستی سلفی - وهابی در آسیای مرکزی، و خارج نزدیک فدراسیون روسیه
- چالش های یوروآتلانتیکی، - امنیت اروپایی و تمایلات گریز از اتحادیه - و تاثیرات آن بر بحران های جاری منطقه
- چین و تاثیر چالش همکاری، رقابت پکن در دو محور روسیه و آمریکا در منطقه خاورمیانه
سوم: سیاست خارجی ایران، باید قادر باشد که برای تامین منافع و امنیت ملی کشور، پاسخ های مناسب و موثری به روندها و وضعیت های فهرست بالا، در زمان فوری و ضروری بدهد:
- برجام، روند اجرا و تخلفات آمریکا در اجرای تعهدات خود، و تاثیر ان بر افزایش چالش های اقتصادی و سیاسی در محیط ملی جمهوری اسلامی ایرانی
- مساله رقابت بر سر انتخابات ریاست جمهوری، و تاثیر کشمکش های اطراف قضیه بر عملکرد و سیاست خارجی دولت
- توقعات فزاینده عمومی، ناشی از "سوء برداشت و انتظار" از شرایط پس از برجام
این سه موضوع، از عمده ترین مسائلی هستند که محیط سیاسی و تصمیم گیری کشور را در مدت یک سال آینده، به شدت تحت تاثیر قرار می دهند.
چهارم: تحولات سیاسی-امنیتی در سطح منطقه و جهان، هرگز برای رسیدن بازیگران و روندهای کندرو، تانی نداشته، و متوقف نمی مانند. ایالات متحده، در واپسین ماه های عبور از "راهبرد اسفنجی" اوباما در منطقه قرار دارد. بعد از این، مشخص است که باید منتظر مداخلات سختگیرانه تر، توام با تعریف منافع و حضور پرحجم تری از آمریکا در منطقه باشیم. طبعا در رویکرد آتی آمریکا در آسیای جنوب غربی و شمال آفریقا، خطوط ائتلاف و مرزهای تقابل و برخورد، پر رنگ تر خواهد بود- خواه خانم کلینتون وارث اوباما شود، خواه آقای ترامپ. دولت روسیه، پراگماتیست تر از پیش، در تلاش برای جبران ضربات امنیتی در خارج نزدیک خود، نفوذ سیاسی-امنیتی خود را در منطقه ما، گسترش خواهد داد. مسکو در این رویکرد، رژیم اسراییل را در دایره امن قرار خواهد داد، ترکیه را بیش ازپیش مهار خواهد کرد، وحضور موثر نیروهای خود در صحنه عملیات و سیاسی خاورمیانه را تداوم خواهد داد.
عربستان سعودی، قصد دارد همه مواضع برتری ایران را خلع کند. دولت سعودی، تا حد توان، به تقویت و گسترش نفوذ گروه های تروریستی در محدوده های نفوذ وثاتیر ایران، خواهد پرداخت. به این لحاظ، جنگ در محدوده نفوذ داعش، شدت بیشتری خواهد یافت. استفاده از اهرم اختلافات قومی، قبیله ای، فرقه ای، طایفه ای، و هر نوع از مظاهر اختلاف در صفوف متحدان ایران در عراق، سوریه، لبنان، افغانستان، پاکستان، و نیز تلاش برای تشدید فرسایش های محیطی نظیر آذربایجان، از جمله اقدامات تخریبی سعودی خواهد بود. دولت ریاض، کوتاه نخواهد آمد. تصور غالب در حاکمیت سعودی آن است که تا فرصت باقی است، باید از همه امکانات و ظرفیت ها برای سرکوب نقاط قوت ایران، در هرکجا و هر زمان بهره جست. ریاض، زمان را به ضرر خود می داند. سلمان و پسرش، برای تسلط بر زمان و زمین، منابع استراتژیک مالی، اقتصادی مملکت سعودی را به طور جدی در اختیار اهداف سیاسی امنیتی خود گذاشته اند. دولت سعودی، توانسته است آرای کشورهای بزرگ و کوچک و حتی سازمان ملل متحد را در حمایت از منویات سیاست خارجی خود خریداری کند. ریاض بیشترین زیرساخت ها را برای جلب رضایت و پشتیبانی ایالات متحده پس از اوباما، از سیاست های توسعه طلبانه خود علیه ایران، فراهم می کند. سرمایه های گزاف عربستان، به شدت در حال بسترسازی برای آینده پرچالش بر علیه ایران است. اما رژیم صهیونیستی بیشترین بهره را از شرایط جاری منطقه می برد. تا هنگامه خیزش های اجتماعی در کشورهای عربی شمال آفریقا، بهترین موقعیت منطقه ای را ایران در اختیار داشت. ترکیه، رژیم اسراییل، عربستان سعودی (و بعضی شریکان منطقه ای ایشان)، جنگ بی هویت، بی زمان و بی مکان در حوزه های نقوذ ایران را یک استراتژی نجات بخش برای خود یافتند. این جنگ هنوز به نتیجه مطلوب ایشان منتهی نشده است. رژیم اسراییل از این جنگ نیز بیشترین بهره را می برد. منطق ایجاد جنگ همان منطق تداوم و حتی توسعه آن خواهد بود به شرطی که ایران در نتیجه این جنگ در موقعیت فرودست قرار داشته باشد.
پنجم: دوازده ماه آتی، شامل دو نیم سال، تحولات بسیار مهمی را در پیش دارد. نتیجه رفراندوم "اتحادیه اروپایی" در انگلستان، تغییر تیم اجرایی ایالات متحده، سرنوشت نبرد با داعش در موصل و حلب، نتیجه اقدام اردوغان برای تغییر قانون اساسی، سرنوشت نبرد در یمن، عادی سازی روابط سعودی و ترکیه با رژیم اسراییل، و سرنوشت مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری در ایران از جمله مهمترین تحولات پیش رو هستند. رقیبان منطقه ای نگران نوع رویکرد ایران در بستر تحولات آتی هستند. ایران قادر است که صحنه و بستر روندهای جاری و آتی را به شدت تحت تاثیر استراتژی و رویکرد سیاسی امنیتی خود قرار دهد. ابتکار و بازی سازی ایران، هم در سطح منطقه ای هم جهانی و هم بین المللی، می تواند مدل "همکاری - کشمکش" را به طور جدی تغییر دهد. شرایط منطقه غیر عادی و غیر طبیعی است. مبنای تعاملات در منطقه بر اساس تضاد و دشمنی است. این همان عاملی است که "مثلث جنگ" (عربستان، ترکیه و اسراییل)، بر آن تکیه کرده اند. پیوند های منطقه ای، عمدتا بر محور خطوط جنگ، استوار شده است. ایران "باید" برای حفظ حداقل کنترل بر اوضاع ابتکار عمل و قدرت مانور خود را به کار گیرد:
- در سطح منطقه، فعلا مهمترین چالش ایران "مساله عربستان سعودی" است.
- در سطح جهانی، خواه ناخواه مهمترین مساله ایران "چالش ایالات متحده" است.
- در سطح بین المللی، عمده ترین موضوع ایران "عادی ساختن وضعیت" سیاسی، حقوقی و اقتصادی کشور است.
در محدوده زمانی پیش رو، سرعت و دقت عمل در "انتخاب های راهبردی" در هر سه سطح، می تواند ضامن تامین حد ضروری منافع ملی کشورمان باشد.
ششم: سوء تفاهم دولتمداران سعودی و اشتباه محاسبات ایشان برطرف شدنی است؛ فقط نه با استدلال منطقی و ابراز تمایل به دوستی و همکاری بلکه از طریق برهان خلف و منطق قابل درک ایشان. زمینه های اختلافات بین العربی دولت سعودی، به مراتب بیش از عوامل پیوند جنگ طلبانه ایشان است. لازم است که جمهوری اسلامی ایران ظرفیت های تعامل منطقه ای خود را به ویژه با پیرامون بلافصل خود بشدت فعال سازد. از کوچکترین منفعت دو یا چندجانبه (سیاسی-اقتصادی-امنیتی) نباید گذشت. فضای تعاملات منطقه ای را باید اشغال کنیم، وگرنه رقیب علیه ما آن را اشغال می کند (که کرده است) ایران باید انتخاب کند؛ اشغال هرچه بیشتر فضای منطقه ای و تعامل با حداکثر کشورهای پیرامون یا واگذاری فضای تنفس و مانور به رقیب قدار؟ با بازیگر پراگماتیست، نمی توان آرمانی و ارزشی تعامل داشت، هر چند که این بازیگر از ارکان قدرت جهانی باشد. هنوز این سخن اعتبار دارد که، "همان مقدار که، دوست دوست من، دوست من است، - دوست دشمن من، می تواند دشمن من باشد !" . عرصه چالش های منطقه، صفحه شطرنج است، و هر طرف، با مهره خود بازی می کند. اگر خط قرمز سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایرانی، رژیم صهیونیستی است، استاندارد تعامل یا تقابل با "هم پیمان تل آویو"، برای ما باید یکسان باشد.
از رفتار عملگرایانه یک همکار غیر استراتژیک، حتی در صحنه نبرد، نباید تحلیل آرمانی و راهبردی داشت. همان قدر که او برای مناسبات فیمابین، ارزش راهبردی یا تاکتیکی قایل است، ما نیز باید همسان رفتار کنیم. مسکو در یک فرایند راهبردی، همکار تاکتیکی ما است. بزرگنمایی یا کوچک نمایی وزن و اثر این همکار مهم، به نفع ما نخواهد بود. عمر مغازله مسکو با تهران، با عمر منافع همراستای ما یکی است. برای ایران سوریه ای متعهد به آرمان محور مقاومت و متحد ایران ارزش جنگیدن و حفظ کردن را دارد. برای مسکو اما، باید دید شاهین ترازوی امنیت در خارج نزدیک در کدام نقطه قرار می گیرد؟ هر چه باشد، تا منافع هم راستای ما با مسکو، موضوعیت دارد، بایستی حداکثر بهره را از این "همگرایی" برد. در عین حال باید برای "روز مبادای فراغت" میان منافع تهران - مسکو از هم اینک آماده یک انتخاب بود.
ایجاد تغییر در ترتیبات امنیتی منطقه، یک ضرورت بلند مدت است اما هر فرایند طولانی مدت یک نقطه آغاز دارد. ایران می تواند در طراحی و اجرای طرح "تحول در ترتیبات امنیتی منطقه"، پیش قدم باشد. همین شرایط ناامن و بحرانی منطقه مهمترین دلیل و مناسب ترین زمینه برای این تحول محسوب می شود. ایران پتانسل و شروط لازم را برای پیشگامی در این مهم دارا است. شرط کافی و اراده اقدام نیز ضروری است. خواه ناخواه میان منافع بخش اعظم کشورهای منطقه با قدرت های بزرگ، به ویژه ایالات متحده و قدرت های اروپایی، پیوند و اتصال وثیق برقرار است. هرگونه تحول در ترتیبات سیاسی-امنیتی منطقه، منافع قدرت های بزرگ را نیز متاثر می سازد. از این رو "برای تحول در ترتیبات امنیتی منطقه" باید ملاحظات قدرت های جهانی را نیز در نظر داشت و طرحی برای تعامل با آن داشت. تردیدی در سوء نیت آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی ایران و منافع ملی ایران نیست. آمریکا هرچه باشد، دوست، همکار و خیرخواه ایران نیست، درعین حال به عنوان یک واقعیت ناخوشایند فضا و محیط امنیت ملی و منافع حیاتی ما را اشغال کرده است.
مساله ما با ایالات متحده، فقط دوجانبه نیست. ما به هر طرف که بچرخیم سایه سنگین ایالات متحده را زیادی سنگین حس می کنیم. ما حتی اگر اراده کنیم تا ابد عداوت دوجانبه را با آمریکا حفظ کنیم، اما برای حل و فصل مسایل یا حتی تعامل عادی، منطقی و ضروری خود با همسایگان، منطقه، جهان و بین الملل هم ضرورت دارد که واقعیت ناخوشایند آمریکا را در نظر داشته باشیم، و برای آن راه حل ارائه دهیم. قطعا رفع مزاحمت ایالات متحده از مسیر و فضای منافع و امنیت ملی ما، در محیط های منطقه ای و بین المللی با تیم اوباما سهل تر از تیم هایی همچون هیلاری کلینتون و دونالد ترامپ است:
- اگر تهران مایل به تاثیرگذاری بر مدل "همکاری-کشمکش" منطقه است
- اگر ایران قصد داشته باشد که تغییری در صحنه عملیاتی منطقه بدهد
- اگر قرار باشد که طعم نتیجه بازی پرخطر را به نحوی به حکام سعودی چشانید
- اگر باید طرحی برای تحول در ترتیبات امنیتی منطقه داشت
- اگر بخواهیم نوعی موازنه منفی با ایالات متحده را با نوعی موازنه مثبت با روسیه در مسایل بحرانی منطقه به سرانجام برسانیم
- اگر می خواهیم که از توسعه مناسبات با قدرت های اروپایی، چین و قدرت های آسیایی در چارچوب یک "راهبرد توسعه محور" بهره مند شویم
- اگر ضرورت مدیریت روند تحولات متضاد با فرایند امنیت و توسعه ملی ایران در محیط عملیاتی سیاست خارجی را درک کرده ایم
باید مسیری را گزینش کنیم که از بستر سنت شکنی، اعتناء به واقعیات جاری نه چندان خوشایند منطقه، جهان و محیط بین المللی و اولویت بخشیدن به اصل منافع حیاتی و پایدار ملی می گذرد. این امر خود مستلزم یک گزینش راهبردی است که الزاما با اصول موضوعه و بنیان های معقول و ارزشی ملی و انقلاب اسلامی ما در تعارض و تقابل نخواهد بود. امروز بدون توسعه بقاء میسر نخواهد بود و شرط بقاء و توسعه ملی ایران حفظ موقعیت ذاتی ژئوپولیتیک ایران است. و برای حفظ این موقعیت ممتاز ناچار به گزینش های راهبردی در مقطع حساس و مهم جاری به ویژه طی یک سال آتی هستیم.
نظر شما :