دکترین اوباما: همکاری بهتر از انزواست
قدرت هوشمند آمریکا در برخورد با ایران
نویسنده: حمید دباشی
دیپلماسی ایرانی: با آنکه مدت ها منتظر توافق هسته ای بوده ایم، برای درک کامل و دقیق اتفاقاتی که روز چهاردهم جولای امسال در وین رخ داد نیاز به زمان بیشتری داریم. ایران و دشمنان اروپایی اش به رهبری آمریکا، برنامه جامع اقدام مشترکی را امضا کردند که در مقابل تعلیق برنامه هسته ای، از شدت تحریم های سخت وضع شده علیه ایران در سالیان اخیر می کاهد.
یکی از عواملی که به فهم اهمیت این توافق کمک شایانی می کند، درک ذهنیت سیاسی رئیس جمهور آمریکا، باراک اوباما است که علی رغم مخالفت عوامل داخلی و منطقه ای، مصّرانه خواستار دستیابی به این رخداد تاریخی بود.
دکترین اوباما؟
در مصاحبه ای با زمان بندی عالی، اوباما تلاش زیادی کرد تا به «توماس فریدمن»، ستون نویس نیویورک تایمز و رفقای صهیونیستش اطمینان خاطر بدهد که تلاش های او برای رسیدن به توافق هسته ای با ایران به هیچ وجه به معنای دست کشیدن از تعهداتش به دولت آپارتاید یهود نیست و او «کاملاً متعهد به این مسئله است که اسرائیلی ها برتری نظامی خود را حفظ کنند.» در طول تلاش های کشدار اوباما طی این مصاحبه برای به دست آوردن دل لابی اسرائیل از طریق یکی از سردسته های اصلی آن در نیویورک تایمز، رئیس جمهور آمریکا و فریدمن به بررسی به اصطلاح «دکترین اوباما» پرداختند.
دکترین اوباما چیست؟
طبق تعریف فریدمن و با تأیید اوباما، دکترین اوباما «فصل مشترک تصمیمات او برای رها شدن از قید سیاست های قدیمی ایالات متحده در منزوی کردن میانمار، کوبا و اکنون ایران است.» اوباما در این مصاحبه گفت که به نظر او همکاری و مشارکت، در عین توجه به ضرورت های استراتژیک، بیشتر از تحریم ها و انزوای بی پایان قادر به برآورده کردن نیازهای آمریکا در ارتباط با این سه کشور است. او افزود که ایالات متحده، با قدرت فراوانش، باید اعتماد به نفس داشته باشد تا با انجام ریسک های محاسبه شده فرصت های مهم و جدیدی خلق کند؛ مانند توافق دیپلماتیک با ایران که در عین اینکه به این کشور اجازه حفظ بخشی از زیرساخت هسته ای اش را می دهد، برای یک دوره ده ساله، یا بیشتر، مانع از دستیابی اش به قابلیت ساخت بمب هسته ای می شود.
اوباما در این مصاحبه به شرح بیشتر دکترین خودش می پردازد: «ما آنقدر قدرتمند هستیم که بدون اینکه خودمان را به خطر بیندازیم، می توانیم این طرح ها را آزمایش کنیم؛ [...] بودجه دفاعی ایران سی میلیارد دلار است، [در حالی که] بودجه دفاعی ما نزدیک به 600 میلیارد دلار است. ایران می داند که نمی تواند با ما بجنگد [...] دکترین من این است: مشارکت خواهیم داشت، اما در عین حال همه قابلیت های خودمان را حفظ خواهیم کرد».
برپایی یک امپراتوری نیابتی
آنچه که از نگاه رقبای جمهوری خواه و تحقیرکنندگان نومحافظه کار اوباما تلاش برای به دست آوردن دل ایران و عقب نشینی تلقی می شود، در حقیقت نوع بسیار زیرکانه تری از امپریالیسم است که مثل رئیس سیرک، یا بهتر بگوییم مثل یک شطرنج باز، عمل می کند. استاد شطرنج از ضعف ها، قوت ها، واکنش های عصبی و امیال پنهان همه بازیگرانش آگاه است و با انجام یک حرکت زیرکانه به بقیه اجازه می دهد موقعیت خودشان را تنظیم کنند و طبق میلشان حرکت کنند، تا در نهایت نقشه خودش پیش برود.
اوباما به سعودی ها اجازه می دهد کار خودشان را در یمن پیش ببرند، می گذارد ایرانی ها در عراق و سوریه آنچه دلشان می خواهد انجام بدهند و این امکان را به کشورهای عرب خلیج [فارس] می دهد که ترس و اضطرابشان را در سوریه فرافکنی کنند. اما اگر جهان از او توقع داشته باشد که درباره سوریه دست به اقدامی بزند، به ترکیه نگاه می کند و می گوید چرا رئیس جمهور رجب طیب اردوغان این کار را نمی کند. این امپراتوری، نیابتی است: مداخله مستقیم قدرت سخت -اصطلاحی که اوباما می داند چه زمانی باید از آن استفاده کند و چه زمانی نباید بکند- در کار نیست.
در چنین وضعیتی، اگر توافق هسته ای با ایران از نقشه های فریبکارانه کنگره آمریکا و از مخالفت همتایان محافظه کارشان در ایران جان سالم به در ببرد، تبدیل به گل سرسبد دستاوردهای دکترین اوباما خواهد شد؛ تجلی گونه جدیدی از «قدرت هوشمند» که تلاش می کند گرایش های سیاسی موجود در منطقه [خاورمیانه] را مطابق میل خودش به کار بگیرد، بدون اینکه نیاز باشد نیروی نظامی آمریکا بیش از حد توانش تعهدات میدانی بدهد؛ و اطمینان کامل دارد که تهدید به استفاده از قدرت بسیار موثرتر از اعمال قدرت است.
از قدرت نرم به قدرت هوشمند
در مقابل بازگرداندن دارایی های ضبط شده ایران و نرم کردن نظام تحریم ها، اوباما ایران را در ژئوپولتیک منطقه به کار می گیرد و باری بر دوشش می گذارد. این همان چیزی است که «جوزف نای» استاد دانشگاه هاروارد به درستی «قدرت هوشمند» می نامد: ترکیب قدرت سخت و قدرت نرم که هم موجبات تسلط را فراهم می آورد و هم مشروعیت می بخشد. به گفته «زاک سیلبرمن»: «قدرت هوشمند نه سخت است و نه نرم، قدرت هوشمند ترکیب ماهرانه این دو است. قدرت هوشمند یعنی طراحی یک راهبرد یکپارچه، یک پایگاه برای منابع و یک جعبه ابزار برای برآوردن اهداف کشور آمریکا». یکی از نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا، هیلاری کلینتون، با این ایده همراه شده است. احتمالاً هیلاری کلینتون مانند اوباما -که خود نسخه باهوشتر جرج بوش است- عمل خواهد کرد. دکترین اوباما در حوزه قدرت هوشمند، اهدافی فراتر از ایران و برنامه هسته ای اش دارد.
جریان یافتن گاز طبیعی ایران به سمت اروپا، وابستگی این قاره به منابع روسیه را تا حد زیادی کاهش می دهد، و توافق با ایران را بدل به اهرمی علیه روسیه در اوکراین و دیگر مناطق می کند.
اما همیشه میان نیت مؤلف یک دکترین، متن دکترین، و شیوه خوانش و ساختارشکنی آن توسط دیگران اختلاف وجود دارد. اسمش را هر چه که بگذارند، دکترین اوباما یا قدرت هوشمند، هم رئیس جمهور آمریکا و هم جوزف نای باید کوله بار خود را ببندند و به حوزه علمیه قم بروند تا بفهمند «قدرت هوشمند» چیست [...] از همان مرزهای پرمنفذی که قرار است بازرسان سازمان ملل (و در میان آنها جاسوسان اسرائیل) به ایران بیایند، تأسیسات هسته ای ایران را بازرسی و رصد کنند و حق حاکمیت ایران را خدشه دار کنند؛ از همان مرزها «قاسم سلیمانی» خیلی زودتر نفوذ کرده است و باراک اوباما و جوزف نای را دور زده است.
منبع: الجزیره انگلیسی/ تحریریه دیپلماسی/43
انتشار این مطلب صرفاً برای آشنایی با دیدگاه های مختلف صورت گرفته است و به معنای تأیید محتوای آن نیست.
نظر شما :