تصميمگيرى در نقطه عطف تاريخ فلسطينىها
ديپلماسى ايرانى: عجيب است در حالى که اسرائيل در يکى از بدترين شرايط تاريخ خود قرار گرفته است، برخى مىگويند بايد روند صلح را کنار گذاشت! سياست يک علم است و تعدادى به صرف تفکرات چريکى نمىتوانند در آن عرصه کار کنند و نتايج چنين واقعهاى براى يک ملت مىتواند فاجعه بار باشد.
محمود عباس به طرز بسيار حساب شده و ماهرانهاى، در عين پايبندى بر معيارهاى انسانى و اخلاقى و بدون توسل به خشونت و جنايت، چنان در ديپلماسى، حساب شده شطرنج بازى مىکند، که کمترين دستاوردش، دورى ايالات متحده آمريکا از اسرائيل بوده است - که کارشناسان اذعان دارند، هرگز رابطه اسرائيل و آمريکا تا بدين حد تيره نبوده است- و حمايتهاى آمريکا از اسرائيل - که سياستمداران طرفدار اسرائيل اعتقاد دارند تاکنون بىقيد و شرط صورت مىگرفت- برخلاف گذشته، اينک مشروط صورت مىگيرد و مهمتر از همه، اعلام اين استراتژى توسط اوباما که اگر ظرف دو سال آينده مذاکرات صلح بين طرفهاى فلسطينى و اسرائيلى به نتيجه نرسد، با اعلام کشور مستقل فلسطينى موافقت خواهد کرد - فشار به اسرائيل توسط رئيس جمهور آمريکا، آن هم بر سر چنين مسئله حياتىاى که پيش از اين سابقه نداشته است- تا همين حالا نيز به نتايجى بزرگ براى ملت فلسطين دست يافته است.
هم اينک کشورها تک تک به سوى به رسميت شناختن فلسطين پيش مىروند و اين هم، بر اعلام به رسميت شناختن کشور فلسطين توسط سازمان ملل سرعت بخشيده و هم موجب شده که اسرائيل به بزرگترين باخت تاريخ خود نزديک شود: يعنى تشکيل کشور مستقل فلسطينى بدون تعهد طرف فلسطينى و حتى التزام به برقرارى روابط عادى و دوستانه از طرف کشورهاى عربى و اسلامي.
مورد اخير يکى از درخواستهاى هميشگى مبارزان فلسطينى بوده است که آنان براى رسيدن بدان هيچ استراتژى و راهکارى نداشتهاند، اما اينک محمود عباس کاملاً حرفهاى با مذاکرات صلحى که عدم پيشرفت در آن را به حساب کارشکنىهاى اسرائيل تمام کرده، عملاً آن را محقق مىسازد.
اما چرا اين خواسته هميشگى مبارزان فلسطينى که بدون کشت و کشتار بدست مىآيد، مورد توجه مبارزان فلسطينى قرار نگرفته است؟ چون بدون تعارف، ايشان سياستمدار نيستند، بلکه تعدادى مبارزند که تصور مىکنند با تکرار مداوم چند شعار مىتوانند به اهداف شان برسند و پيروزى را در حد انجام چند عمليات چريکى موفق مىبينند و اساساً آن افق ديدى را ندارند که در دنياى امروز با استراتژى و تصميم سازىهاى سياسى و بدون نياز به نيروى نظامى مىتوان به خواستههاى يک ملت دست يافت.
آنان شطرنج باز نيستند، بلکه همچون بوکسورى هستند که مىخواهد با مبارزه صرف قهرمان شوند و مبارزه را نيز تنها تمرين و آمادگى براى مشتهاى سنگين بيشتر مىدانند! طبيعى است اگر کسى کوچکترين آشنايى با بوکس و هر مبارزه ديگرى داشته باشد، در مىيابد که چنين بوکسورى کوچکترين شانسى براى برد ندارد. براى پيروزى در بوکس و آن هم با قوى ترين بوکسورها، او بايد ياد بگيرد که چگونه علاوه بر حمله، دفاع کند و براى آن برنامه ريزى داشته باشد، بياموزد چگونه جا خالى دهد، چگونه انرژى خود را در طول مبارزه تقسيم کند، براى برد در بازى در تمام طول بازى داراى استراتژى مشخصى باشد، در عين حال که از فرصتها و لحظات طى مبارزه کمال استفاده را ببرد و به کجا و به چه ترتيبى به حريف ضربه زند، و مهمتر از همه، برنامه ريزىاش تنها برحسب توانايىهاى خودش نباشد، بلکه حريف را کاملاً بشناسد و بنا بر شناخت نقاط ضعفاش، به سوى برد حرکت کند.
به خصوص در انواع ورزشهاى رزمى همواره تعدادى از حرکات فنى هست که در آن بايد آموخت که چگونه از نيروى حريف برضد خودش استفاده کرد و اعمال زور و انرژى بيشتر حريف تنها منتهى به ضربه پذيرى و شکست بيشترش مىشود. به وضوح مىتوان ديد که مبارزان فلسطينى برطبق آنچه عملاً تاکنون انجام دادهاند، کمترين آشنايى با اين شطرنج سياسى ندارند و هرگز ديده نشده که از فرصتها بهره برند و نقاط ضعف دشمن را بشناسند، چه رسد به اين که برنامه و استراتژى براى استفاده از آنها داشته باشند و همواره موضع ثابت "مقاومت" را تکرار کردهاند؛ چون تعدادى چريکاند که برخى از آنها اسلحه را زمين گذاشتهاند و براى مدتى جلوى ميکروفن و دوربين قرار گرفتهاند و در طول اين سالها حتى يک استراتژى مشخص نداشتهاند و آنان همچون يک نوار ضبط شده اين کلمات را تکرار کردهاند: جهاد، مقاومت... و گهگاه نيز اين و آن را محکوم مىکنند!!
اما به جرأت مىتوان گفت که فلسطينى ها هرگز رهبرى سياسى با چنين تفکرات و برنامههايى حساب شده که قواعد قدرت در تقابلات و تعاملات سياسى را بشناسد، نداشتهاند و به همين سبب اينک تا بدين حد به اعلام کشور مستقل فلسطينى، آن هم با دستاوردى بيش از انتظار- بدون بسيارى از تعهدات الزام آور نسبت به طرف اسرائيلى- نزديک شدهاند. اين در حالى است که محمود عباس بسيار تنها بوده و با وجود فقدان حمايت بسيارى از گروههاى فلسطينى از او، بدون برخوردارى از حمايتهاى جدى کشورهاى عربى و اسلامى از او، با وجود فشارهاى آمريکا و عدم تعهد طرفهاى تندرو اسرائيلى به توافقات انجام شده، به اين مهم دست يافته است.
در نقطه مقابل، طرفهاى تندرو اسرائيلى که خواهان عملى شدن صلح نيستند، بعد از اينکه دولت را در دست گرفتند، چون تحت فشار آمريکا و جامعه جهانى براى ادامه صلح قرار دارند، سعى کردند تا نقطهاى که بايد در آن متوقف شوند و در نهايت، پوئن دهند، بسيار دورتر از موارد حساس و کليدى باشد و بايد بر سر مواردى متوقف شود که جزو کم اهميت ترين انعطافهاست؛ يعنى توقف شهرک سازي. اما همين استراتژى تندروهاى اسرائيلى، بسيار حساب شده مورد استفاده محمود عباس قرار گرفته است (چون اصولاً افق ديد تندروها در همه جاى دنيا کوتاه است).
محمود عباس متوجه شده که همين عدم انعطاف طرف اسرائيلى را مىتوان به سلاحى بر ضد او تبديل کرد؛ به شرط اين که بدانى چگونه با آنان شطرنج بازى کني. نخست اينکه وقتى نقطهاى تا بدين حد کم اهميت، مکان توقف مذاکرات قرار گيرد و آن هم به نام طرف اسرائيلى تمام شود، جامعه جهانى و حتى آمريکا - که تاکنون به اسرائيل فشار نمىآورد- به فشار به طرفهاى تندرو اسرائيلى متمرکز مىشوند و عدم انعطاف دولت اسرائيلى و مقاومت هر چه بيشتر بر سر آن، موجب مىشود که طرف مقابل اسرائيل، اين بار به جاى طرفهاى فلسطينى، جبهه اى از نهادهاى بين المللى، کميته بين المللى صلح و دولت وقت آمريکا قرار گيرند.
از سويى ديگر، دولت تندرو کنونى اسرائيل نمىتواند نسبت به شهرک سازىها انعطاف چندانى از خود نشان دهد، چون ساير احزاب ائتلافى از کابينه کنونى خارج مىشوند، و دولت وقت سقوط مىکند و دولت بعدى ناگزير به انجام انعطافاتى خواهد بود که دولت کنونى نسبت به جامعه جهانى انجام نداده است. به عبارت ديگر، دولت کنونى اسرائيل اصطلاحاً نه راه پس دارد و نه راه پيش و به اين مىگويند: آچمز. تصور نکنيد محمود عباس نمىداند که دولت تندروى کنونى اسرائيل تمايلى به صلح ندارد و تنها مىخواهد از طرق مختلف و غيرمستقيم مانع صلح شود، اما او يک سياستمدار حرفه اى است و مىداند که از همين حرکت اسرائيل، چگونه بر عليه او استفاده کند.
ثانياً محمود عباس به خوبى فهميده است، با وجود اين که دولت کنونى اسرائيل مىخواهد وقت تلف کند، اما زمان به نفع او نيست و اين بزرگترين اشتباه يک سياستمدار است که وقتى زمان به نفعاش نيست، وقت تلف کند. يعنى با هر ثانيهاى که در روند صلح توقفى صورت مىگيرد که به نام طرف اسرائيلى تمام مىشود - نه در صورتى که طرف فلسطينى مذاکرات را ترک کند و او مسئول توقف مذاکرات صلح شناخته شود- طرف فلسطينى يک قدم به سوى تشکيل کشور فلسطينى بدون نياز به تعهدات متقابل نسبت به طرف اسرائيلى نزديکتر مىشود و چه بسا براى دستيابى به ساير خواستههاى فلسطينىها مىتوان التزامات و تعهداتى را که براى تشکيل کشور فلسطينى در چارچوب توافقات صلح خرج مىشد، براى دوران مذاکرات طرفهاى فلسطينى و اسرائيلى بعد از تشکيل رسمى کشور مستقل فلسطينى گذاشت و خرج کرد.
اين امر حتى براى وحدت گروههاى مبارز فلسطينى با محمود عباس نيز التزام در به رسميت شناختن اسرائيل و يا پذيرفتن خلع سلاح را تحميل نمىکند. يعنى بسيار به نفع گروههاى مبارز فلسطينى است. اين در حالى است که محمود عباس تنها با يک حرکت کوچک-تمايل به تداوم گفتگوهاى صلح، اما عدم انعطاف طرف اسرائيلى- به اين همه دستاورد مهم براى مردم و کشور فلسطينى نائل شده است. اما چرا مبارزان فلسطينى از اين امر راضى نيستند؟
چون همانگونه که قبلاً گفتم، امروز سياست يک علم است و شطرنج باز مىطلبد، نه بوکسور. مبارزان فلسطينى اصلاً از اين جهان بينى برخوردار نيستند که دستاوردهايى را که متذکر شدم، ببينند تا چه رسد که بپذيرند و آنان پيروزى را تنها در عمليات چريکى مىبينند و تعدادى بيانيه تند و پخش موسيقىهاى احساسى و ملى براى جوانان و تهييج عواطف مردمى که نياز به رهبرانى متفکر، سياستمدار و تحليلگر دارند، تا مبارزانى که احساس نفرت مردم را به طرف مقابل تهييج کنند و افق ديدشان در سطحى باشد که پيروزى را به معنى پرتاب چند گلوله و موشک بيانگارند و آن را به عنوان موفقيتى تاريخى جار زنند و خود براى خويشتن هورا بکشند!؟ عجيبتر اين که برخى مىگويند، محمود عباس بايد مذاکرات را رها کند!! حتى اگر شطرنج باز نباشى، اما يک بوکسور حرفه اى باشى، خوب مىدانى که وقتى طرف مقابل را در گوشه رينگ گير انداختهاى بهترين فرصت براى ضربه زدن است و اجازه دادن به او تا از زير آن تله فرار کند، اشتباهى است که تنها يک بوکسور آماتور مرتکب مىشود. کمک موثر و مفيدى که اينک کشورهاى عربى و اسلامى و کشورهاى متحدشان- در آمريکاى لاتين و ديگر نقاط جهان- مىتوانند انجام دهند، اين است که هم خود و هم ديگر کشورها را به سوى به رسميت شناختن کشور مستقل فلسطينى به خصوص توسط سازمان ملل تهييج کنند و به نهادهاى بين المللى براى تحقق آن بيشتر فشار آورند، بدون اين که با اسرائيل روابط عادى برقرار کنند و آن را به توافقات پس از تشکيل کشور فلسطينى که در طى مذاکرات صلح بدست مىآيد، موکول سازند. با اين همه، همان گونه که در مقالات گذشتهام پيش بينى کردم، با وجود تمام مخالفتهايى که پيرامون مذاکرات محمود عباس با اسرائيلىها وجود دارد، کشور مستقل فلسطينى به زودى تشکيل شده و به رسميت شناخته خواهد شد.
نظر شما :