بايد تعريفى جديد در رابطه ايران با جامعه عربى ارائه شود

۰۷ آبان ۱۳۸۹ | ۱۸:۰۸ کد : ۹۱۴۳ اخبار اصلی
ایرانی‌ها دستور العمل سیاسی خاصی برای افزایش نفوذ خود نه تنها در منطقه بلکه فراتر از آن دارند و این دستور العمل چیزی نیست که فقط برای 10 سال اخیر تعریف شده باشد .
بايد تعريفى جديد در رابطه ايران با جامعه عربى ارائه شود

دیپلماسی ایرانی: روابط ایران و اعراب بیش از هر زمان دیگر این روزها مورد اهتمام روزنامه های عربی است. به خصوص روزنامه‌های عربستانی که اهمیت ویژه‌ای به این رابطه می‌دهند چرا که ایران را بیش از آن که شریک منطقه‌ای بدانند رقیب منطقه‌ای می‌دانند. در همین رابطه روزنامه الحیات در یادداشتی به قلم دکتر مصطفی الفقی، روزنامه نگار و نویسنده مصری به بررسی این رابطه پرداخته است.

الفقی یادداشت خود را این گونه آغاز می‌کند: من در زمره کسانی هستم که می‌گویند روابط ایران و اعراب به صورت عادلانه و صحیح مورد بررسی و اهتمام جدی قرار نگرفته است. در همین ابتدا می‌گویم که من هم بر این باورم ایرانی‌ها دستور العمل سیاسی خاصی برای افزایش نفوذ خود نه تنها در منطقه بلکه فراتر از آن دارند و این دستور العمل چیزی نیست که فقط برای 10 سال اخیر تعریف شده باشد بلکه از قدیم الایام و از قرن گذشته میلادی این دستور العمل وجود داشته ولی بر اساس نظام‌ها و دولت‌هایی که بر تهران حکومت کرده در هر برهه زمانی بازتعریف شده است. به این نیز اعتقاد دارم که روابط تهران با پایتخت‌های عربی روز به روز در حال تقویت است البته با تعریف و منطقی خاص که بیشتر مبتنی بر منطق تبدیل شدن به قطب بین‌المللی و تاثیرگذاری بر قدرت‌های بزرگ جهانی در دو طرف هم ایرانی و هم عربی است. حتی به این ایده‌ هم قانع شده‌ام که ایران می‌خواهد برای جهان اسلام الگویی منحصر به فرد باشد.

نویسنده در ادامه یادداشت خود به خوانندگانش تاکید می‌کند که با توجه به گفته امام راحل (ره) که تاکید داشت نباید قومیت‌ها ملاک قرار گیرند و باید همه ایرانی بودن و مسلمان بودن خود را ملاک قرار دهند و برای اعتلای اسلام بکوشند، تصریح می‌کند که قصد ندارد در نوشته‌اش احساسات به خرج دهد و از روی احساسات به بررسی روابط ایران و اعراب بپردازد. او در همان ابتدا می‌گوید: ایران را دوست اعراب ولی نه دوست همیشگی و به هیچ وجه و در هیچ معنایی دشمن جامعه عربی نمی‌داند. با این پیش‌فرض الفقی یادداشت خود را این گونه ادامه می‌دهد: در میان ایران و اعراب با توجه به عقبه تاریخی‌شان رقابت وجود دارد ولی به هیچ وجه این رقبت جای نگرانی ندارد و نباید هم به نگرانی اصلی جامعه عربی تبدیل شود و به اعتقاد من "دولت عبری" مشکل نخست امت عربی از روز اول بوده، هست و خواهد بود. از این رو ایران را مشکل دانستن کاملا اشتباه است. ایران تنها جای نگرانی در اولویت دوم آن هم برای برخی کشورهای عربی در برخی مراحل بوده است.

الفقی سپس برای تشریح دلایلش که چرا باید به ایران بیش از پیش توجه کرد و برای گسترش رابطه و حل اختلاف‌ها با آن کوشید چند دلیل می‌آورد و می‌نویسد: نخست این که ایران به واسطه عقبه تاریخی و عرق قومی‌ای که دارد در بسیاری موارد با کشورهای عربی تفاهم ندارد. مثلا بر سر خلیج فارس که اصرار دارد حتما به این نام نامیده شود در حالی که کشورهای عربی آن را خلیج "عربی" می‌نامند و حتی راه حل میانه یعنی نامیدن آن به "خلیج اسلامی" را نیز نمی‌پذیرد یا در موردی دیگر ایران از حکومت دینی‌ای تبعیت می‌کند و آن را اصول دولتمداری خود قرار داده که مایه نگرانی کشورهای عموما سنی عربی شده است، به این راحتی‌ها نمی‌توان با ایران به تفاهم رسید. کشورهایی که از تمایل منطقه و نفوذ ایران در خاورمیانه با دیدگاه شیعی متضاد با دیدگاه اهل تسنن نگرانند. اما این اختلاف‌ها نباید سبب شود که ایران را به کل به حاشیه برانیم ما با ایران سر و کار داریم و باید آن را کنار خود داشته باشیم.

دوم این که وجود رقابت میان ایران و کشورهای عربی چندان هم بد نیست. چرا که به واسطه همین رقابت است که مشکلات در روابطمان با ایران را درک می‌کنیم و برای حل آن گام‌های عملی بر می‌داریم. این حس رقابت به ما می‌کند که برای حل مشکلات معطل مانده‌مان با ایران بیشتر همکاری کنیم. از این رو لازم است درهای گفت‌وگو با ایران را هر چه سریع‌تر بگشاییم و برای بهبود روابطمان با ایران وارد عمل شویم. ایران کشور بزرگی است که در مجاورت جامعه عربی واقع شده، مهمترین کشور همسایه ما است و بیشترین تاثیر را در جامعه عربی می‌گذارد. همین کافی است تا به توهماتمان در برابر ایران پایان دهیم و با نشستن پای میز مذاکره با آن به فکر حل مشکلاتمان بر آییم. مشکلاتی که بیشتر حاصل سوء تفاهم، سوء برداشت و توهم است تا مشکلاتی پیچیده و حل ناشدنی. تهدیدی که بحرین از ایران احساس می‌کند به اعتقاد من بیشتر زایده توهم است تا حقیقت. یا مسئله سه جزیره چیزی نیست که قابل حل نباشد. یا موضوع عراق و مسائل دیگر. اگر این مسائل حل شود ایران و اعراب شرکای حقیقی منطقه‌ای خواهند بود که می‌توانند فضای خاورمیانه و دنیای اسلام را بسیار بهتر از آن چه اکنون هست، تلطیف کنند و بیش از پیش برای هم مفید باشند.

مسئله سوم که میلیون‌ها عرب را نگران کرده دخالت‌های بیش از اندازه ایالات متحده امریکا، غرب و اسرائیل در امور خاورمیانه است که ایران را بر آن داشته تا برای دفاع از خود در برابر غرب موضع‌گیری کند. در این رو در رویی اعراب غایبند. در حالی که در وسط این جبهه اعراب قرار گرفته‌اند. این باعث شده تا ایران و امریکا هر کدام خود را نماینده کل منطقه بداند و در برابر هم موضع بگیرند. در هیچ حالتی کشورهای عربی نمی‌توانند خود را از منازعات ایران و غرب کنار بدانند. چرا که در هر حالتی چه این منازعات تشدید شود و رفتارها علیه ایران خصمانه‌تر شود و چه این روابط رو به بهبودی بگذارد، اعراب از اتفاقات جانبی آن بر کنار نخواهند ماند.

چهارم به موضوع پرونده هسته‌ای ایران و بحران جاری در آن باز می‌گردد. ایران معتقد است که این پرونده فقط در مناسبات تهران با ایالات متحده و کشورهای غربی بحران ایجاد کرده و عزم خود را جزم کرده که این مسئله را فقط با آنها حل و فصل کند. از این رو اگر در سال‌های آینده شاهد حل این مسئله باشیم مصالح دو طرف نیز تعریف دیگری به خود می‌گیرد و قطعا بر فشارهای اسرائیل بر امریکا نیز اثر خواهد گذاشت. این در حالی است که جامعه عربی پرونده هسته‌ای ایران را موضوع منطقه‌ای و اقلیمی نیز می‌داند. اما نه تنها به آن هیچ اهمیتی نمی‌دهد بلکه در سیاستی کاملا مبهم حرکاتی عجیب می‌کند. من دیدار مقامات اسرائیلی با مقامات مصری‌ای که مصر را در هر حالتی از دستیابی به تکنولوژی صلح‌آمیز هسته‌ای منع کرده‌اند و تاسیسات هسته‌ای عراق و سوریه را بدون ارائه یک برگه مدرک مورد حمله قرار داده‌‌اند را در راستای همین سیاست‌های مبهم عربی می‌دانم.

پنجم به اختلاف نظر جامعه عربی با ایران در پرونده صلح و اعراب اسرائیل باز می‌گردد. ایران با اهتمام ورزیدن به مسئله فلسطین و اولویت دادن به آن در روابط خارجی‌ و به خصوص عربی‌اش راهی متفاوت از جامعه عربی که به کشورهای معتدل معروف شده‌اند، اتخاذ کرده است. راهی که به طور روشن از حزب الله و جنبش حماس به عنوان نمادهای مقاومت حمایت می‌کند و در برابر هم‌پیمانی اسرائیلی – امریکایی ایستاده است. رد هر گونه مذاکره‌ای با توجه به چارچوب مذاکرات فعلی و تایید بر مقاومت شاکله اصلی این سیاست است و این مسئله باعث شده تا ایران در منطقه جایگاهی ویژه‌ای بیابد. سفر محمود احمدی‌نژاد به لبنان و استقبال مردمی استثنائی‌ای که از او شد تاییدی بر این ادعا است. در حالی که جامعه عربی به جای درک این واقعیت صرفا از بابت آن ابراز نگرانی می‌کند و هیچ تدبیر صحیحی برای آن ندارد.

الفقی یادداشت خود را این گونه به پایان می‌رساند: این پنج مورد به خوبی نشان داد که جوهره اصلی اختلافات ایران و جامعه عربی چیست. من با تمام کسانی که می‌گویند از نزدیکی روابط بسیار حسنه موجود میان تهران و دمشق نمی‌توان به نفع مواضع جامعه عربی استفاده کرد و به ایجاد رابطه حسنه میان جامعه عربی با دمشق و تهران و متعاقب آن ایران و ترکیه مبادرت ورزید کاملا مخالفم. ما پرونده رابطه ایران و جامعه عربی را در مسیر صحیح خود نینداخته‌ایم و این وظیفه ماست که راه صحیح آن را یافته و پروسه درستی برای آن تعریف کنیم. حقایق تاریخی و موقعیت جغرافیایی ما ایجاب می‌کند که برای حفظ مصالح امت اسلامی و مردم خاورمیانه به فکر گسترش رابطه با ایران و حل اختلافات موجود با آن باشیم.  


نظر شما :