احمدی نژاد – اوباما؛

تلاش برای عبور از مناسبات نامتناسب

۰۵ مهر ۱۳۸۹ | ۰۲:۵۱ کد : ۸۷۸۰ آمریکا
امریکائی‌ها همواره به جهت خصلت‌های خود، بی‌توجه به سنت‌ها و حریم‌های مقدس ما خواسته‌اند آنها را درنوردند و ما نیز با کم عنایتی به قواعد و اصول جامعه آنها خواسته‌ایم با سرعت مسیرها را در نوردیم.گفت و گو با سید علی موجانی پژوهشگر حوزه تاریخ روابط خارجی
تلاش برای عبور از مناسبات نامتناسب

دیپلماسی ایرانی: تحولات هفته گذشته در نیویورک که در پی سفر ریاست جمهوری اسلامی‌ایران به اجلاس شصت و پنجم مجمع عمومی‌سازمان ملل آغاز شد، علاوه بر وجه بین المللی در فضای روابط ایران و امریکا نیز تاثیر داشت. به نظر می‌رسد که شما به دلیل پرداختن به مناسبات تاریخی ایران و آمریکا و انتشار منابعی در این زمینه یک نگاه تاریخی را همواره به این مناسبات داشته‌اید. حالا در این هنگام با نگاه به عمق تاریخ مناسبات فیمابین مقطع فعلی را چگونه تحلیل می‌کنید؟

اگر قرار باشد بدون توجه به جنبه‌های سیاسی و بین المللی و تنها از منظر مراودات و روابط سیاسی ایران و امریکا به آنچه در هفته اخیر روی داده بپردازیم، تردید نمی‌توان داشت که تحولی بنیادین در تدوین فصول آتی کتاب روابط ایران و آمریکا رخ داده است. تحلیل این جمله از نگاه دو طرف چنین است که به همان میزانی که سیاست به مناظره طلبیدن اوباما، توسط آقای احمدی نژاد نتیجه داد، سیاست تغییر اوباما نیز دچار تغییری اساسی گشت. در حقیقت شرایط جدیدی در مناسبات نامتناسبی که میان طرفین وجود داشت نمود و ظهور یافته است.

چرا مناسبات میان دو کشور را نامتناسب می‌دانید؟

به نظر من تاریخ روابط ایران و امریکا از سال 1851 میلادی که روابط سیاسی برقرار شده است، بر اساس درک نادرستی شکل گرفت. همواره سوءتفاهماتی بروز کرد که در بطن خود بحران هایی را ساخت. بنجامین اولین سفیر امریکا به دلیل بی‌توجهی به مناسبات اجتماعی ایران عهد قاجار با کالسکه خود از میان حرم قُرق ناصری گذشت و اولین بحران را پایه گذارد، یک سفیر ایران به نام غفار جلال هم قوانین سرعت را در مسیر رانندگی خود زیرپا نهاد و اسباب نخستین دور قطع روابط سیاسی را در زمان رضا شاه فراهم ساخت. تاریخ روابط دو کشور مشحون از این سو تفاهمات و بحران‌ها است و به باور من همین سبب شده تا مناسبات ایران و امریکا کاملا نامتناسب باشد. اصل نخستین برای هر کشور به جهت برقراری روابط احترام و درک متقابل است، اما ظاهرا در میان دو کشور به لحاظ تجربه تاریخی تناسبی در این زمینه برقرار نشده است. امریکائی‌ها همواره به جهت خصلت‌های خود، بی‌توجه به سنت‌ها و حریم‌های مقدس ما خواسته‌اند آنها را درنوردند و ما نیز با کم عنایتی به قواعد و اصول جامعه آنها خواسته‌ایم با سرعت مسیرها را در نوردیم.

تصور نمی‌کنید خود این قضاوت نیز شتابزده است؟

طبعا خیر، من مثال‌های بیشماری را دارم که چنین رویه‌هایی را تائید می‌کند. حادثه ایمبری قتل کنسول امریکا در سقاخانه شیخ‌ هادی تهران همان منش نیم قرن قبل بنجامین در نادیده انگاشتن حریم اجتماعی ایران است. تعجیل و حرص دولت پهلوی دوم در دست یافتن به تسلیحات امریکایی هم مثل همان قیقاج رفتن غفار جلال در اتوبان‌های امریکا در دهه اول این سده شمسی است. آنها ناآگاهانه وارد حریم خصوصی ما می‌شوند و نتیجه نامطلوب می‌گیرند و ما نیز عموما پرشتاب در مسیرهای موجود جامعه آنها حرکت می‌کنیم. من وضعیت کنونی را هم چیزی جدای از این قضاوت برگرفته از شواهد تاریخی نمی‌شمارم. پس از این رو است که معتقدم مناسبات فیمابین دو کشور به لحاظ تاریخی نامتناسب بوده و هست.

در شرایط کنونی چه وجوهی را می‌بینید که این نگرش تاریخی را در ذهن شما بازسازی کرده است؟

ببینید؛ آقای احمدی نژاد طی کمتر از یک هفته در فضای رسانه‌ای آنجا برای کاربرد دیپلماسی عمومی‌ مورد نظر خود نهایت تلاش را کرد. خوب من فضای رسانه‌ای آنجا را مثل همان اتوبان یک سده قبل می‌بینم. سرعت مصاحبه‌ها و حجم زمانی آنها – که طبیعتا ناشی از ضیق زمان حضور هیئت ایرانی بود – تا به آن اندازه زیاد بود که شما در جملات پایانی آقای احمدی نژاد و طی آخرین مصاحبه این احساس را دارید که پس از کمتر از یک هفته نتوانسته اسباب رضایت ایشان را فراهم کند. به طوری که ایشان پرسش های خبرنگاران را تکراری و هدایت شده از سوی وزارت خارجه امریکا تشخیص دادند که تنها در ترتیب و تقدم تفاوت های آنها احساس می‌شد. به نظرم همه تحلیل‌گران با ایشان کاملا موافقند که نظام رسانه‌ای در امریکا متمرکز و شبکه‌ای است و قطعا اتاق فکری نیز برای مدیریت و جهت‌دهی خبری مثل بسیاری از نقاط دیگر دنیا – اما متمرکزتر – وجود دارد، اما باید قبول کنیم که انتظار طرح سوالاتی از نوعی دیگر طی یک فرآیند یک هفته‌ای و تنها در سطح یک دیدار سطح بالا مثل هیئت یک رئیس دولت ممکن نخواهد شد، شما باید در اتوبان خبر رسانه امریکایی با سرعتی متناسب اما پیوسته برانید.

فرانسوی‌ها یک مثلی دارند که می‌گوید هر کس سوار قطار است ایفل را نمی‌بیند تنها از جلویش رد می‌شود. اگر بخواهم نتیجه از این بخش بگیرم این است که ما باید در مسیر جاده رسانه و دیپلماسی عمومی ‌نسبت به امریکا سرعتی متناسب را در نظر بگیریم و کمیت را فدای کیفیت نکنیم. اما در خصوص اوباما، بر پایه همان نگاه تاریخی می‌توان شواهدی را از مصاحبه او بازجست که موید همان رویه سنت دیپلماسی امریکا در مواجهه با ایران بوده است. به نظر من او با ورود به مباحث داخلی ایران در این مصاحبه خود مرتکب این اشتباه شد. به این ترتیب که نتوانست نشان دهد دقیقا چه مخاطبی را برگزیده است. مهمترین ضعف اوباما این بود که در مسیر مصاحبه کوشید یک خط فاصلی را میان دولت و ملت در ایران بگذارد، اما در آنجا که خواست پیام خود را منتقل کند نشان داد که قدرت تحلیل در اتاق فکر پیرامونیانش محدود است، چرا که به تعبیر خود آغوش بازش را هم برای دولت و هم ملتی گشود که در تصورش آنها را در تقابل با هم می‌دید. من اینجا در صدد نیستم به ضعف تحلیل این رویکرد بپردازم، بلکه مرادم پرداختن به اصل موضوع که همانا ورود در حریم‌های ممنوع ما است نظر دارم. اگر نخستین سفیر امریکا عامدا یا سهوا کالسکه خود را به درون حرم و سرای امن نوامیس این مردم رانده، یکصد و اندی بعد نیز باز شاهد هستیم اوباما بیان خود را به مقولاتی غیر مرتبط با فضای مناسبات دوجانبه می‌کشاند که همان مصداق را احیاء می‌کند.

به این ترتیب ما کماکان در همان جاده فهم تاریخی از یکدیگر حرکت می‌کنیم؟

در حقیقت بله، اما با یک فرق مهم که در ابتدا به آن اشاره کردم و آن اینکه شرایط جدیدی بروز کرده است، که نشان از یک تحول مهم دارد. اینجا دیگر بنجامین یا غفار جلال یعنی سفرا نیستند که فصول مختلف را رقم بزنند، بلکه عالیترین سطوح از طرفین دارند مسئولیت نگارش نتیجه این کتاب را می‌پذیرند.

این سطح چه فرقی می‌کند؟

به لحاظ تاریخی پس از سه دهه تقابل میان طرفین که تنها به ابراز مواضع در سطح سران منتهی می‌شد، این بار شاهد شکل‌گیری یک دیالوگ هستیم (که شاید مهمترین نقیصه آن روش پذیری طرفین از سنت تاریخی روابط است که به تفصیل در فوق به آن اشاره داشتم).

این دیالوگ می‌تواند به نتیجه‌ای بیانجامد؟

یقینا در این مسیر جایی برای بازگشت نیست نیروهایی از طرفین و خواست عمومی ‌ایجاب می‌کند که این روند مستمر و منتهی به نتایجی باشد. البته الان نمی‌توان در خصوص نتیجه پیش داوری کرد. تاریخ تحولات جهانی نشان داده که عموما نتایج این مرحله مثبت است اما متاسفانه نمونه‌هایی هم است که نشان می‌دهد گاه چنین تبعات میمونی هم حاصل نشده است.

چه می‌توان کرد که این مرحله برای طرفین سازنده باشد؟

به نظرم باید یک کمیته مشورتی از افرادی که عمیقا بر زیر و بم مناسبات نامتناسب پیشین اشراف دارند تشکیل شده تا با شناخت خود از تکرار تاریخ اجتناب حاصل شود.


نظر شما :