آينده عرب

۱۰ مهر ۱۳۸۶ | ۰۸:۰۸ کد : ۷۹۳ اخبار اصلی
نویسنده خبر: دکتر نسیم الخورى
سردبیر مجله المستقبل درباره دنياى عربى و ميهن عربى مى‌گويد
آينده عرب

همه ما تلاش داريم به عنوان يک پژوهشگر به بررسى وضعيت امنيت اجتماعى و ملى اعراب بپردازيم.  مى‌توانم بگويم به عنوان عرب اين مسئوليت بر عهده ما است که وظايف امنيتى اتحاديه عرب را بررسى و اعلام کنيم. حال چرا اين موضوع را مطرح مى‌کنم، زيرا مى‌خواهم درباره کنفرانس سران عرب که هر ساله در يکى از کشورهاى عربى جهان برگزار مى‌شود، بپردازم. اتفاقا آخرين اجلاس اين نشست نيز چندى پيش در رياض برگزار شد و اعضا بر اهميت ادامه فعاليت‌هاى اين اتحاديه تاکيد کردند.

 

در کنفرانس رياض سئوالى مطرح شد که در نوع خود بى‌نظير بود. سئوال اين بود که مجموعه اتحاديه عرب را چه بناميم. به آن بگوييم وطن عربى يا جهان عرب؟ پاسخ به اين سئوال مناقشه‌اى را به وجود آورد که در نهايت اين جواب از آن استخراج شد که مجموعه کشورهاى عربى را دنياى عرب بناميم زيرا اعراب در حقيقت امر وطنى ندارند.

 

اين پاسخ عجيب و غريب سئوال‌هاى بسيارى به وجود آورد. از جمله اين که چگونه مى‌توانيم توجيهى براى آنچه تا به حال مى‌گفتيم يعنى خود را وطن عربى معرفى مى‌کرديم، بياوريم. نزديک به 25 سال است که تمام متون عربى به کار بردن واژه «دنياى عربى» را تحريم کرده بودند و بر استفاده از اصطلاح «وطن عربى» تاکيد داشتند. بويژه امروزه نيز با برچيده شدن مرزها و گذرگاه‌ها و طوفان تغييرات گسترده‌اى که در خاورميانه جريان يافته و پروژه‌هاى کلانى که در اين منطقه در حال اجرا است، به جا است که به جاى استفاده از عبارت «دنياى عربى»، عبارت «وطن عربى» را به کار ببريم.

عبارتى که مورد تاييد همه است و شامل تمام قوميت‌هاى موجود در منطقه نيز مى‌شود. اين بحث را مجبوريم تا آنجا ادامه دهيم که به اين پرسش ب‌رسيم که بر اساس اين دو اصطلاح آيا مى‌توانيم اسرائيل را که از نقشه جغرافيايى خاورميانه حذف شده را جزو دنياى عرب يا وطن عربى به حساب آوريم؟

نامى که استفاده از آن تحريم شده اما با اين حال در بسيارى از منشورهاى بين‌المللى سياسى، اقتصادى و زبانى حتى در کشورهاى عربى بسيار از آن استفاده شده است. يا اين که چگونه مى‌توانيم ميان اعراب نفت خيز و اعراب آب‌خيز يا ميان پان‌عربيسم و پان‌عربيسم استحاله شده و در آخر ميان پان‌عربيسم معتدل و نرم و پان عربيسم افراطى تميز قائل شويم.

 

مى‌پرسيد چرا اصرار دارم به توضيح اين مفاهيم بپردازم؟ زيرا به ما به معناى واقعى کلمه در قلب تحولاتيم. ما در ابتدا در مقابل مفاهيم و تحولات دنياى جديد ايستادگى مى‌کنيم اما به مرور عقل و منطق ما را وادار مى‌کند که تغييرات جديد را بپذيريم.

 

تفاوت ميان ميهن و دنيا موضوع بزرگى است که فراتر از توصيف بر روى کاغذ است. اما بحث درباره تحولات عربى آنچنان پيچيده است که ما را به رو در رويى و قهر مى‌کشاند. ميهن شامل يک واژه به همراه يک محيط زيست يکسان است که در آن عادات و آداب و سنون يکسان يا مشابهى در کنار هم زندگى مى‌کنند يا از يک فرهنگ و تمدن يکسان يا مشابهى برخوردار است.

 در حالى که دنيا بسيار متفاوت‌تر و بزرگ‌تر از ميهن است. دنيا شامل زبان‌ها، عادات و رسوم، جغرافيا، محيط زيست، اجتماع، تمدن و فرهنگ‌هاى متفاوت و گوناگون است و به طور کلى همه را با هم شامل مى‌شود. تمام اين عوامل هر روز توليد و نمايان مى‌شوند و در آخر دين‌هاى متفاوت را عرضه مى‌کنند. اما تمام آنها در يک چيز با يکديگر متفق‌القولند و آن هم در مورد تروريسم است. ميهن و دنياى عربى در هر حالتى و با هر قوميتى در برابر پديده تروريسم ايستادگى مى‌کند و قاطعانه با آن مخالف است. 

 

اگر قاره اروپا را که در آن 25 زبان زنده دنيا صحبت مى‌کنند را در نظر بگيريم، مى‌بينيم در آنجا نيز اختلاف‌هاى بزرگى وجود دارد اما در نهايت به طريقى خواه از راه‌هاى اقتصادى، خواه فرهنگى و خواه اجتماعى با يکديگر به تفاهم مى‌رسند و نمى‌گذارند تفاهمشان به خاکستر بيانجامد. در حالى که ما آينده بسيار سياهى را حداقل در ظاهر براى خود شاهديم.

آينده‌اى به اندازه‌اى سياه که همانند يک زغال آماده براى سوختن تنها منتظر جرقه‌اى براى آتش گرفتن است. دقيقا به همين خاطر است که بسيارى از متفکران عرب نسبت به آينده بسيار نااميدند و تلخى و نيرنگ در آينده را به وضوح مى‌بينند. اين شعر نوى حزن‌انگير در وصف حال همين متفکران است:

 

عجبا چگونه مى‌توانيم خود را عرب بدانيم و جايى در تاريخ براى خود تصور کنيم

ما مى‌ترسيم و وحشت سراپاى ما را فرا گرفته

به که مى‌رسد حقيقت اين وطن که روزگار، گنج‌هاى آسمان و زمين را در آن جمع کرده است؟

 

قصد داشتم کتابى درباره اساس و نظام خانواده در لبنان که سى و هشتمين سال تاسيس سازمان آن را جشن گرفته‌ايم، بنويسم که بعدا به اين نتيجه رسيدم که اين کتاب را براى که و با چه هدفى بنويسم؟ چه حرفى براى نسل جوان و آينده خواهم داشت. راستش را بخواهيد ترسيدم پس از آن دخترم به من بگويد بابا تو اگر راست مى‌گفتى به داد هم‌نسلى‌هاى خودت در دوران خودتان مى‌رسيدي.

 زيرا در جامعه ما خانواده‌ها زخم‌ها و مصيبت‌هاى بسيارى را از برادرانمان در اقليم «دنياى» عرب متحمل شده‌اند. آن هم به يک دليل ساده، اين که آنها در ميهنشان ماندند و خواستند براى ميهن عربى با تمام سنت‌ها و کاستى‌ها و کمبودهايش فداکارى کنند و آينده قومى خود را حفظ کنند.

در همين رابطه نامه‌هاى تند و تيزى از سوى اتحاديه جهانى خانواده يهوديان دنيا که در اين موضوع حتى با جورج بوش رئيس‌جمهورى آمريکا نيز اختلاف نظر دارد، در رد فعاليتم براى خانواده عربى دريافت کردم. گرچه من تلاش کردم کار فعالان آن سازمان را مخالف عقايد دين‌هاى موجود، آداب و سنن و اصول جمعيت‌هاى فعال در مهين عربى يا دنياى عرب معرفى کنم و به آنها بفهمانم رفتارشان جنبه به سخره گرفتن يا به عبارت ديگر استعمار دارد، اما ترتيب اثر واقع نشد.

 

به همين دليل خواستار آنم که خانواده لبنان از اقليم دنياى عربى خارج شده و به عضويت سازمان خانواده عربى در آيد. در جايى خارج از مصر که مرکز شوراى اتحاديه عرب در آنجا است و به هيچ وجه حاضر به پذيرش ميهن عربى نيست.

جايى که در برابر بسيارى از فجايعى که عليه خانواده‌هاى عربى از صبرا گرفته تا صيدا سکوت اختيار کرده و مى‌کند و خواهد کرد. در لبنان معروف است که صيدا يکى از پايتخت‌هاى ملت لبنان درهايش را بسته و پل‌هاى پشت سرش را آتش زده تا هيچ کس نگويد در کاستى‌هاى عمدى ميهن عربى شريک است.

 

اين مثال را گفتم که بگويم مثال هيچ فرقى ميان ميهن و دنيا قائل نمى‌شود!

دکتر نسیم الخورى

نویسنده خبر


نظر شما :