کشتى به گل نشسته اى به نام عراق
کشورها در طول تاریخ دریافته اند که پایان دادن و بیرون آمدن از جنگ و یا اشغال نظامی بسیار دشوار تر از آغاز آن است. بریتانیا سال ها برای برقراری یک آشتی سیاسی در فلسطین باقی ماند و این در حالی بود دیگر برای همه مشخص بود که کسی تن به این سازش نخواهد داد. نیروهای فرانسوی سال ها پس از آنکه امید خود را در الجزایر از دست دادند از خاک این کشور بیرون آمدند و خروج نیروهای آمریکایی از خاک ویتنام 5 سال پس از آنکه آمریکا تصمیم گرفت تسلیم شود اتفاق افتاد.
امروز جورج بوش، رییس جمهور آمریکا چنان دلبسته دیوید پترایس شده است که گویی وی مهره شانس دولت آقای بوش است. دیوید پترایس مامورایت خود را دادن فرصتی نو برای آشتی دادن گروه های مختلف در عراق می داند و این در حالی است که وی تاکنون هیچ موفقیتی در به انجام رساندن این ماموریت خود به دست نیاورده است.
آمار خشونت از زمان اشغال عراق به دست نظامیان آمریکایی تغییری نکرده است. جورج بوش اعلام کرده است که منطقه انبار یکی از امن ترین مناطق عراق است و این در حالی است که دیگران می گویند که انبار دومین منطقه خطرناک برای آمریکایی ها بعد از بغداد است.
آندرو باچویچ، به عنوان یک محقق می نویسد که جورج بوش به این دلیل که دیوید پتریس معمای جنگ را حل کرده است از وی طرفداری نمی کند بلکه به او و دولتش این اجازه را می دهد تا پشت ایده های ژنرال خود را مفخی کنند تا بتوانند روزی را نتیجه شکست رذالت بار خود را اعلام می کنند را به تاخیر بی اندازند.
کنگره آمریکا درمقابل ژنرال ویلیام وست مورلند در سال 1968 که در خواست افزایش نیروهای آمریکایی را در ویتنام کرده بود ساکت نماندند و به نظر می رسد که کنگره امروز آمریکا نیز قصد ندارد تا جنگ عراق را به وضعیتی بحرانی تر تبدیل کند.
بنابراین ما نیز گزارش های تشریفاتی، بحث ها و شهادت های همایشی ماه سپتامبر خود را سرگرم می کنیم و جنگ عراق همانند یک سرباز نیمه جان خسته، کشان کشان ادامه می یابد.
ژنرال پترایس و رایان کراکر، سفیر آمریکا در بغداد در خدمت دولت آمریکا خواهند بود و این کشتی به گل نشسته را با تمام توان خود به این طرف و آن طرف به حرکت در خواهند آورد.
دولت آمریکا با هدف آشتی دادن احزاب گوناگون به حضور خود در عراق ادامه می دهد اما اگر رفته رفته از این هدف خود دور شود، دولت آمریکا برای قوت قلب دادن به خوشبینان جنگ عراق دلایل تازه ای را پیدا می کند.
دلخوشی جدید این ماه این است که قبیله نشینان استان انبار با القاعده به مخالفت پرداخته اند، این خبر خوبی است اما هیچ قدمی برای آرام کردن و متحد کردن عراق نیست.
آیا کسی هست که باور نداشته باشد که همین نیروهای آمریکایی وقتی زمانش برسد بر علیه دولت شیعه حاکم نیز استفاده خواهند شد؟
جورج بوش پس از آنکه با روسای قبیله های منطقه انبار صحبت کرد اعلام کرد آنها به طور سخاوتمندانه ای آمریکا را ستایش می کنند.
این در حالی است که عراقی ها امروز دسته دسته کشورشان را ترک می کنند. تعداد پناهندگان عراقی در کشورهای دیگر به زودی به تعداد انسان هایی می رسد که در جنگ ویتنام با کشتی از این کشور گریختند و هر دوی این ها را می توان یک فاجعه نامید.
این که بگوییم که این کشورهای دیگر هستند که سلاح ها را به عراق می آورند و بر آشوب این کشور می فزایند در اشتباهیم. دفتر مسوولت پذیری دولت اعلام کرد که هزاران قبضه کلاشینکوف که به دست نیروهای امنیتی عراقی سپرده شده بود ناپدید شده است.
همین آقای پترویس این نظریه را اعلام کرد که به عراقی ها برای دفاع از کشورشان بدون پیمودن هیچ مرحله رسمی سالح واگذار شود. شاید چنین نظریه ای درست به نظر بیاید اما آنچه که مسلم است این است که دیدگاه مبارزه در چشم عراقی ها با آنچه ژنرال های آمریکایی در سر می پرورانند متفاوت است. چراکه ژنرال هایی که در عراق مستقر شده اند شناختی کامل از وضعیت عراق ندارند و این را شاید فراموش کرده اند که عراق کشوری است که هنوز بخش های زیادی از آن به صورت قبیله ای زندگی می کنند.
نظر شما :