خاورمیانه؛ ثبات بی ثباتی

۱۴ شهریور ۱۳۸۸ | ۲۱:۱۲ کد : ۵۵۹۸ اخبار اصلی
گفتاری از محمدعلی مهتدی
خاورمیانه؛ ثبات بی ثباتی

منطقه خاورمیانه در ماه های گذشته تحولات مختلفی را تجربه کرده است. برگزاری چند انتخابات مهم در کشورهای لبنان، ایران و افغانستان و تغییراتی که در ائتلاف های سیاسی کشورهای لبنان و عراق با توجه به وضعیت قومی و مذهبی خاص آنها وجود دارد، پدید آمده است این توقع را به وجود می آورد که در پیش بینی شرایط آینده منطقه تحولات اساسی دیده شود. اما واقعیت این است که بررسی تحولات پیش گفته و آنچه در چند ماه آینده احتمال وقوع خواهد یافت، گمانه زنی ها را به سمت اتفاقات شگرف و تاثیرگذاری پیش نخواهد برد.

منطقه خاورمیانه همچنان تحت تاثیر مساله فلسطین و تشکیل دولتی به نام اسرائیل به عنوان تاثیرگذارترین و مهم ترین مناقشه موجود قرار دارد و نمی شود فراموش کرد که امنیت اسرائیل و مساله نفت که از موکدات قدرت های بزرگ فرامنطقه یی به ویژه امریکا هستند به عنوان مهم ترین مسائل، اموری همچون تلاش برای دستیابی به دموکراسی، آزادی و توسعه را تحت الشعاع خود قرار داده اند. بنابراین لازم است در بررسی تحولات منطقه خاورمیانه مساله فلسطین، حضور امریکا و نیز خط مقاومت در برابر اسرائیل به عنوان عوامل مهم مورد توجه ویژه قرار گیرند.

اوباما، اسرائیل و بحران اقتصادی

امریکا در دوره نومحافظه کارانی چون بوش و دیک چنی همواره به دنبال تغییر موازنه خاورمیانه به سود اسرائیل از طریق نابودی جنبش های آزادیخواهانه و به ویژه مقابله با جنبش مقاومت و تجزیه کشورهای منطقه بر اساس تقسیمات قومی و مذهبی بوده که البته این طرح ها اغلب با شکست مواجه شده اند. با روی کار آمدن باراک اوباما که با شعار تغییر، انتخابات را به سود خود پیش برد و با توجه به اینکه او نخستین رئیس جمهور سیاهپوست امریکا بود، این توقع به وجود آمد که سیاست های انسانی تر و بشردوستانه تری در دستور کار سیاست خارجی امریکا قرار گیرد اما تا این لحظه که هشت ماه از روی کار آمدن اوباما می گذرد هنوز استراتژی روشنی در مورد خاورمیانه از سوی دولت او ارائه نشده است.

برخی از تحلیلگران این مساله را با روی کار آمدن حزب تندرو لیکود در اسرائیل مرتبط می دانند و معتقد ند به رغم اینکه دموکرات ها همواره تشکیل دولت های مستقل فلسطینی و اسرائیلی را در دستور کار خود داشته اند، اما همزمانی ریاست جمهوری دموکرات ها با محافظه کاران تندرو اسرائیلی همواره مانع از تحقق این هدف شده است. اما در برابر این تحلیل باید گفت اگرچه اسرائیل حیات خود را مدیون امریکاست و اگرچه لابی های قوی در امریکا دارد اما مسلم است که اسرائیل نمی تواند در برابر استراتژی هایی که امریکا در دستور کار خود قرار می دهد مقاومت یا مخالفتی داشته باشد بنابراین برای عدم ارائه استراتژی مشخصی از سوی امریکا باید به جست وجوی دلایل دیگری بود.

دولتمردان امریکا نشان داده اند اراده یی برای تاسیس دو کشور اسرائیلی و فلسطینی و نیز خارج کردن نیروهایشان از عراق و افغانستان در آنان وجود دارد. بحران اقتصاد جهانی که اتفاقاً از امریکا شروع شده بر سیاست های خارجی این کشور تاثیر زیادی گذاشته و دولت اوباما به دنبال کاهش هزینه های خارج از مرزهای خود است.

کسری بودجه یک تریلیون دلاری که بسیار محتمل است تا آخر سال به دو برابر افزایش یابد، امریکا را ناگزیر می کند از ماجراجویی های خارجی خود برای کاستن هزینه ها بکاهد، بنابراین منافع این کشور ایجاب می کند به سمت مهار و مدیریت و تا حد امکان کاهش بحران های منطقه خاورمیانه حرکت کند. اما واضح است حتی بازگرداندن نیروها و خروج از منطقه نیاز به برنامه، استراتژی، زمان و هزینه دارد و این در حالی است که طراحان استراتژی ها با انبوهی از متغیرها روبه رو هستند و نیز امریکایی ها با توجه به نداشتن تجربه تاریخی در منطقه و اشتباهات فراوانشان و نیز با توجه به بحران اقتصادی که با آن درگیرند برای ارائه یک استراتژی منسجم با انبوهی از مشکلات مواجهند و از همین رو است که هنوز دولت اوباما روند مشخصی را پی نگرفته است. با این حال آنچه تا به حال در عملکرد اوباما دیده شده این است که او و کابینه اش سعی داشته اند توصیه های بیکر - همیلتون را مبنی بر عقب نشینی حساب شده از عراق، مذاکره هوشمندانه با سوریه و نیز آغاز مذاکره با ایران پی بگیرند. تا این لحظه دولت اوباما در زمینه مذاکره با سوریه موفق و موثر عمل کرده است اما در مساله آغاز مذاکرات دوجانبه با ایران عوامل مختلفی موجب توقف و بازماندن این فرآیند شده است.

ایران، قدرت منطقه یی بحران زده

ما در ایران یک روند انتخابات طولانی را پیش رو داشته ایم، بسیاری از تحولاتی که به نتایج این انتخابات بستگی داشته مانند بحث مذاکره با امریکا از چند ماه پیش از انتخابات در حالت توقف قرار داشته اند. وقتی هم نتیجه انتخابات به این شکل ناشیانه اعلام شد و در جامعه ما شرایط بحرانی پدید آمد که هنوز حل نشده است این حالت معلق ادامه پیدا کرد. بسیاری از کشورهای منطقه و حتی متحدان منطقه یی ایران نگران وضعیت ایران هستند. آنها نمی توانند تحلیل عقلانی کنند که چطور ممکن است جمهوری اسلامی با این همه قدرت ناگهان قربانی توطئه کشورهای دیگر شده باشد و آنها قادر باشند وضع داخلی ایران را تا این حد آشفته سازند یا میلیون ها نفر را برای یک راهپیمایی به خیابان ها بیاورند. البته به نظر می رسد ما بیشتر اشتباهات خودمان را به گردن بیگانگان انداخته ایم و خواسته ایم خودمان را از این اشتباهات تبرئه کنیم.

فرض بر این بود که پس از انتخابات، ایران با تمام قدرت وارد صحنه می شود و نقش موثری در منطقه و به ویژه در مورد مسائل عراق و افغانستان بازی می کند و در مورد مسائلی مثل نظم امنیتی حاکم بر خلیج فارس، مساله نفت و مبارزه با تروریسم، تشکیلاتی با حضور ایران به وجود می آید. امریکا قدرت ایران را می شناسد و به همین دلیل تمایل دارد مذاکراتی با ایران برای نحوه پر شدن خلاء امنیتی منطقه به ویژه در صورت عقب نشینی امریکا از عراق و افغانستان صورت بگیرد اما با وضعیتی که در کشورمان پدید آمده نقش منطقه یی ما تضعیف شده است. ما در معرض تهدید و فشار قرار داریم و به همین دلیل باید متوجه این موضوع باشیم که هر چه این بحران بیشتر ادامه پیدا کند، نقش منطقه یی ما بیشتر تضعیف می شود و ایران بیشتر متضرر خواهد شد و از همین رو است که لزوم پایان دادن به بحران داخلی و ایجاد وحدت ملی بیشتر نمود می یابد و سود کشور در مواجهه با مسائل از منظر عقلانیت و دوری از غریزه خلاصه می شود.

لبنان بر بنیان مقاومت

اتفاقات مختلفی در لبنان روی داده است. جریان 14 مارس در انتخابات لبنان قدرت را به دست گرفته اما واقعیت این است که با گردش ولید جنبلاط به سوی سوریه و خروج او از ائتلاف14 مارس این جریان دیگر دارای ویژگی های نخستین خود نیست. با این حال آنچه در تحولات لبنان مهم است، هیچ کدام از این چرخش ها حزبی و فردی نیست بلکه مهم ترین مساله در لبنان مقاومت است که تاثیر منطقه یی دارد و بدون آن لبنان حداکثر می تواند یک نقش فرهنگی را به عنوان تریبون آزاد برای بیان افکار سیاسی منطقه بازی کند. مقاومت با توجه به امکانات و حمایت هایی که از کشورهایی نظیر ایران گرفته است، توانسته آزادی عمل اسرائیل را سلب کند و یک موازنه رعب ایجاد کند. انتخابات اخیر لبنان مسلماً تاثیری بر وضعیت مقاومت نداشته است زیرا عملاً امکانی برای خلع سلاح مقاومت نه در لبنان و نه در خارج از آن وجود ندارد. اما آنها به شدت نگران تحولات داخلی ایران هستند و آن را رصد می کنند زیرا اگر خدای ناکرده ایران شکسته شود و نقش خود را به عنوان یک قدرت موثر منطقه یی از دست بدهد محور مقامت که شامل مقاومت لبنان و کشورهای حامی آن یعنی سوریه و ایران است با ندانم کاری های ما شکسته خواهد شد و اسرائیل بی تردید منطقه را خواهد بلعید زیرا مانع موثری در برابر خود نخواهد دید.

عراق، ائتلاف ملی و مالکی

به وجود آمدن تغییرات در ائتلاف یکپارچه عراق جنبه های مثبت و منفی متفاوتی را در خود مستتر کرده است. امریکا همواره سعی می کند در داخل عراق اختلافات قومی و مذهبی را دامن بزند و از شکل گیری یک کشور و دولت یکپارچه جلوگیری کند. بنابراین هرگونه اقدامی که این اختلافات را محدود کند و احساسات فرافرقه یی به وجود آورد خوب و مثبت است؛ کاری که مالکی در شعارهای خود انجام داده است و همواره از یک گروه بندی ملی سخن گفته است. اما از سوی دیگر شاید جمع کردن همه کردها، سنی ها و شیعیان در یک چارچوب فرقه یی و قومی به صلاح عراق و منطقه نباشد. حال با توجه به ائتلاف جدید شکل گرفته که حزب الدعوه و مالکی در آن حضور ندارند باید گفت بخشی از این مساله به ویژگی حزب الدعوه بازمی گردد که به راحتی وارد کار جمعی نمی شود و نیز از سویی دیگر کشورهای عربی اغلب هنوز حسی نوستالژیک به دوره حکومت صدام دارند و دولت مالکی را به خوبی نپذیرفته اند و هنوز رویای حکومت اقلیت بر اکثریت را در سر دارند بنابراین مدتی طول خواهد کشید که کشورهای عربی خود را با واقعیت های جدید وفق دهند. مسائلی از این دست باعث می شود دولت مالکی رفتارهایی داشته باشد که به نفع خودش هم نیست. درگیری های دو سال پیش در جنوب لبنان بین جریان صدر و دولت و تحت عنوان مبارزه با کسانی که خارج از چارچوب قانون حرکت می کنند از همین دست است که البته جمهوری اسلامی تلاش فراوانی برای جلوگیری از ادامه آن روند به خرج داد. این روزها هم در حالی که پیشنهاد بشار اسد برای تشکیل یک ائتلاف منطقه یی میان ایران، ترکیه، عراق و سوریه می توانست تابوهای روابط عراق و سوریه را بشکند و این دو کشور به تازگی سفرایی را رد و بدل کرده اند، مشخص نیست چگونه میان دو کشور بحران ایجاد می شود و با وقوع انفجارهایی که صدها کشته و زخمی بر جا گذاشته و اطلاعاتی که به آقای مالکی مبنی بر دست داشتن دمشق در این اتفاقات داده می شود از نزدیکی بیشتر این دو کشور و تشکیل یک ائتلاف موثر پیشگیری می شود.

انتخابات افغانستان واقعیت غیرموثر

انتخابات افغانستان نه برای خود افغان ها و نه برای تحولات منطقه یی نمی توانست منشاء اثر ویژه یی باشد. افغانستان میزبان 100 هزار نیروی خارجی است. حضور نیروهای نظامی امریکایی، ناتو و همچنین فعالیت طالبان در این کشور نیز موقعیت ویژه یی به افغانستان داده است. نمی شود با توجه به این وضعیت نظامی و امنیتی یک سیستم سیاسی از طریق انتخابات روی کار بیاید و بحرانی را که جنگ روزمره در این کشور پدید آورده به سرانجام برساند.

واقعیت این است که در افغانستان حتی اگر به جای کرزی، عبدالله یا هر کس دیگری برنده می شد تغییر خاصی در اصل ماجرا حاصل نمی آمد.

محدوده مانور و تحرک دولت در افغانستان حال حاضر کم است. این موضوع حتی در تبلیغات نامزدهای ریاست جمهوری این کشور نیز دیده می شد زیرا آنها بیشتر روی وابستگی های قومی، مذهبی و قبیله یی تاکید داشتند. حال آنکه اغلب کارشناسان می دانند حل این مسائل می تواند حاصل این روند طولانی باشد و این مسائل به این زودی ها قابل حل نیست.

به هر روی و در نهایت به نظر می آید در منطقه نوعی بلاتکلیفی وجود دارد. امریکا هنوز استراتژی خودش را مشخص نکرده، اروپا در انتظار است و چین و روسیه نفوذ خود را گسترش می دهند. روسیه دارد به نقطه یی می رسد که در خاورمیانه خواستار سهم است و دارد از اهرم ها و عواملی که هست استفاده می کند. متاسفانه مشکل منطقه نبودن چارچوب های منطقه یی طراحی شده به ابتکار خود کشورهای منطقه است در حالی که در تمام مناطق دیگر دنیا بازیگران منطقه یی بر اساس منافع مشترکی که دارند یکسری چارچوب های سیاسی، اقتصادی- امنیتی و حتی نظامی را تعیین می کنند. اما در منطقه خاورمیانه متاسفانه چنین چیزی وجود ندارد چون کشورهای منطقه عادت کرده اند به اینکه چارچوب ها را امریکا و کشورهای دیگر تعیین کنند چنان که دکترین های نیکسون، آیزونهاور یا کارتر در زمان خود مسائلی را به منطقه تحمیل کردند. به طور مثال به رغم اینکه جمهوری اسلامی همواره بر همکاری کشورهای منطقه خلیج فارس بدون دخالت بیگانگان تاکید داشته، هرگز نشست منطقه یی ایجاد نشده که چنین چیزی را برنامه ریزی کنند و این دلایل مختلفی دارد که شامل مسائل متعددی از جمله دخالت بیگانگان، نبود دموکراسی در کشورهای منطقه و خودکامگی رژیم ها و در نتیجه تاثیرپذیری آنها از سیاست های قدرت های بزرگ می شود.

بنابراین ما در منطقه فاقد ائتلاف های کارآمد هستیم. در نتیجه می بینیم به رغم اینکه مقاومت ایجاد شده در لبنان به دستاوردهای خوبی رسیده است و خودش را به خوبی نشان داده که می تواند در خاورمیانه موثر باشد اما ما شاهدیم از داخل منطقه علیه این مقاومت توطئه می شود. به همین دلیل خیلی مشکل است که فکر کنیم منطقه به سمت ثبات و آرامش حرکت خواهد کرد، چنین چیزی اتفاق نخواهد افتاد. خاورمیانه بحرانی ترین منطقه جهان است. به دلیل وجود نفت و مساله فلسطین و دیگر به دلیل اسلامگرایی تصور اینکه ما به سمت ثبات و آرامش حرکت خواهیم کرد تصور درستی نیست. بنابراین باید دو گزینه دیگر داشته باشیم؛ یا ادامه وضع موجود یا اضافه شدن تنش های جدید. البته به دلیل شرایط امریکا و وجود بحران اقتصاد جهانی و معادلات منطقه یی خاورمیانه به نظر نمی رسد در این منطقه شاهد تنش های جدید و گسترده شبیه به یک جنگ منطقه یی باشیم. بنابراین گزینه یی که منطقی تر به نظر می رسد ادامه وضع موجود است به علاوه تنش هایی محدود در این سو و آن سو. با وجود تظاهرات، ترورها، ناآرامی ها و کشتارها و زد و خوردها که ویژگی وضع کنونی هم هست، به نظر ادامه بی ثباتی، بیشتر قابل پیش بینی است تا اینکه منتظر تحولات بزرگ چه در جهت ایجاد ثبات و چه در جهت برافتادن وضع موجود باشیم. منبع: روزنامه اعتماد


نظر شما :