عصر ديکتاتورهاى عوام زده در امريکاى لاتين

۲۲ تیر ۱۳۸۸ | ۱۷:۵۲ کد : ۵۱۳۴ اخبار اصلی
بررسی کودتای هندوراس از زوایای دیگر
عصر ديکتاتورهاى عوام زده در امريکاى لاتين

منطقه مرزی میان هندوراس و نیکاراگوئه داستانی دردناک و غم انگیز دارد. در دهه 80 شورشیان کونترا در این منطقه شروع به پیشروی کردند تا برای تامین نظر امریکا دولت چپگرای ماناگوآ را ساقط کنند. و هنوز هم کشاورزان این منطقه در گذرگاه مرزی «ال اسپینو» گاه به گاه با مین های برجای مانده از آن دوران برخورد می کنند.

حال به نظر می آید بار دیگر جنگ بازگشته است. توریست ها و گردشگران درست در پشت حفاظ های مرزی نیکاراگوئه لوله تفنگ های سربازان جوانی را شاهدند که وظیفه حفاظت از مرزهای هندوراس را برعهده دارند. در جاده یی که به سوی «تگوسیکالپا» یعنی پایتخت این کشور کوچک امریکای مرکزی می رود، نیروهای نظامی مستقر هستند. شب ها کسی نمی تواند از این شهر خارج شود و شبکه های تلویزیونی خارجی نیز مسدود شده اند.

در شهر کوچک «سن مارکوس دوکولون» کمتر کسی حاضر می شود در مورد این وضعیت سیاسی تفسیری ارائه دهد. سه تن از ساکنان این شهر که در یکی از میادین در حال قدم زدن هستند یکصدا می گویند؛ «ما از سیاست چیزی نمی دانیم.» اما«مارکوس روخاس» معاون شهردار در حال ورود به ساختمان شهرداری نگاهی به اطرافش می اندازد و سپس با صدایی آرام می گوید؛ «ما خواهان بازگشت رئیس جمهور هستیم اما اکثر مردم اینجا از این سربازان وحشت دارند».

هندوراس از 188 سال پیش که از استعمار اسپانیا خلاص شد و به استقلال رسید تا به امروز بیش از یکصد کودتا را تجربه کرده است یعنی تقریباً هر دو سال یک کودتا. در نیمه دوم قرن گذشته کشورهای همسایه هندوراس نیز وضعیت نامطلوبی داشتند و منطقه امریکای مرکزی در آن دوران به جبهه جنگ و مناقشه میان مسکو و واشنگتن تبدیل شده بود. اما با پایان یافتن جنگ سرد در 20 سال پیش آرامش نیز به این منطقه بازگشت و این وضعیت تا چند هفته پیش ادامه داشت یعنی تا آن زمان که سربازان هندوراس رئیس جمهور این کشور یعنی «مانوئل زلایا» را ربودند و سپس در عملیاتی مبهم و پیچیده او را به کاستاریکا فرستادند.

این کشور کوچک بار دیگر صحنه یک مناقشه ایدئولوژیک شده است؛ مناقشه یی که در این اواخر و در گذشته تقریباً دور نیز در این کشورها مشاهده می شد. اما تفاوت مناقشه فعلی با گذشته در این است که این بار شوروی و امریکا برای نفوذ در این منطقه رقابت نمی کنند بلکه این رقابت در میان دیکتاتورهای امریکای لاتین جریان دارد، به این صورت که این بار پوپولیست های چپ هستند که امتیازات طبقه الیت و نخبه و پرسابقه این کشورها را تهدید می کنند. اما این نهاد های دموکراتیک و نوپای امریکای لاتین هستند که اولین قربانی این جنگ قدرت به شمار می آیند؛ نهادهایی چون پارلمان های استانی، کشوری، دولت ها و نهادهای قضایی.

بار دیگر شاهدیم سایه جنگ سرد هنوز هم به شدت گسترده است و دوباره این جبهه تبلیغاتی است که سر برمی آورد. رئیس جمهور هندوراس خود مقدمات سقوطش را فراهم کرد و موجب به وجود آمدن اردوگاه کودتاچیان شد.

چاوس الگویی ارائه داد که بر مبنای آن دوستان و همفکرانش در امریکا یاد می گیرند چگونه می توان پایه های قدرت خود را مستحکم کرد. بر پایه این الگو آنها می توانند با ایجاد مجمعی طبق قانون اساسی، مقدمات انتخاب دوباره خود را فراهم کنند. و جالب آنکه مانوئل زلایا رئیس جمهور هندوراس نیز دقیقاً چنین نقشه یی داشت.

زلایا یا همان دامدار ثروتمند که معمولاً با آن کلاه مخصوص ظاهر می شود، در واقع عضوی از الیت قدیمی هندوراس بود که پس از رسیدن به مقام ریاست جمهوری در چهار سال پیش به ناگاه احساس کرد قلبش برای مردم فقیر و محروم می تپد. «لوسیو کاردونا» تعمیرکار 26 ساله یی که برای نمایندگی پپسی کولا در سن مارکوس دوکلون کار می کند، می گوید؛ «زلایا حداقل حقوق را افزایش داد و این مساله طبیعتاً به مذاق ثروتمندان خوش نمی آمد».

زلایا در کشور خودش از حمایت زیادی برخوردار نبود و به همین خاطر دست یاری به سوی همتای ونزوئلایی اش دراز کرد. «ویکتور بونیلا» یکی از مدیران رده پایین هندوراس عقیده دارد؛ «در واقع او خودش را به چاوس تحمیل کرد.» زلایا در اوایل ماه مارس حتی از سوی فیدل کاسترو در هاوانا مورد استقبال قرار گرفت یعنی همان رهبری که مراد و الگوی رئیس جمهور ونزوئلا به حساب می آید. کاسترو در آن دیدار چنان از داشتن این متحد جدید خوشحال بود که برای لحظاتی ابهت خود را فراموش کرد و کلاه میهمان هندوراسی را بر سر گذاشت. مناقشه هندوراس در ماه ژوئن به اوج خود رسید. در آن زمان زلایا اعلام کرد مردم را به یک همه پرسی فرا خواهد خواند تا اعلام کنند با تغییر قانون اساسی موافقت دارند یا نه. سپس طرح یک همه پرسی دوم را ارائه داد مبنی بر اینکه آیا اصولاً نیازی به تشکیل مجمع برای تغییر قانون اساسی وجود دارد. این کار در عمل به وی حق انتخاب دوباره را می داد. اما موانع زیادی در این راه وجود داشت؛ طبق قوانین هندوراس هرگونه تغییری در قانون اساسی تنها از طریق پارلمان ممکن است و علاوه برآن دیوان عالی کشور هم به رئیس جمهور در این مورد اخطار داد. اما جناب رئیس جمهور هیچ اعتنایی به این موارد نداشت. به این ترتیب در 28 ژوئن سربازان به خانه وی حمله کردند و سپس او را در هواپیمایی سوار کردند و به کاستاریکا فرستادند. «روبرتو میچلتی» یکی از مقامات ارشد هندوراس که در همان روز به عنوان جانشین زلایا سوگند یاد کرد، عقیده دارد؛ «عزل زلایا به هیچ عنوان کودتا نبود بلکه عملی کاملاً مطابق با قانون به شمار می آید».

اما چرا زلایا به دلیل نقض قانون اساسی محاکمه نشود؟ «خوزه میگوئل اینسولزا» دبیرکل سازمان کشورهای امریکایی می گوید؛ «این یک کودتای کلاسیک بود.» جامعه جهانی هم در مورد وقایع هندوراس چنین نظری دارد. سازمان ملل، سازمان کشورهای امریکایی و پرزیدنت اوباما هم یکصدا خواهان بازگشت زلایا به قدرت شده اند. اینسولزا می گوید؛ «نباید اجازه دهیم کودتا تبدیل به یک رویه شود».

اما احتمالاً دیگر برای این کار خیلی دیر شده است. پیروزی پوپولیست های چپ موجب شکاف های عمیقی در امریکای لاتین شده و آنها با تضعیف نهادهای دموکراتیک خشم اپوزیسیون را برانگیخته اند.

هوگو چاوس که خود در دهه 90 یک کودتا را طراحی کرد، دستور تعقیب مخالفان دولت و رسانه های منتقد را صادر می کند و امروزه در ونزوئلا در عمل چیزی به نام تقسیم قوا وجود ندارد. در نیکاراگوئه هم که از سه سال پیش دوباره رهبر سابق انقلاب یعنی «دانیل اورتگا» به قدرت رسیده است، ساندنیست های تحت امر وی اقدام به تغییر نتایج انتخابات محلی گذشته کردند. به همین خاطر واشنگتن و اتحادیه اروپا کمک های مالی به این کشورها را قطع کرده اند.

اما سازمان کشورهای امریکایی در برابر این رویدادهای کشورهای عضو سکوت کرده و حتی دولت های معتدلی چون برزیل و شیلی از هرگونه انتقادی خودداری می کنند و با وجود آنکه این کشورها از نفوذ بالایی در امریکای لاتین برخوردار هستند، با توجه به قانون عدم مداخله در امور داخلی دیگران سکوت اختیار کرده اند. اما این مساله در مورد کودتا در هندوراس صدق نمی کند. به همین خاطر چاوس و اورتگا به همراه رائول کاسترو به یکباره به عنوان مدافعان دموکراسی فریاد اعتراض سر داده اند. پس از رویدادهای هندوراس نشست فوق العاده سران امریکای لاتین در ماناگوآ برگزار شد و طی آن اعضا خواهان اعمال تحریم های اقتصادی و سیاسی علیه هندوراس شدند و چاوس پا را از این هم فراتر گذاشت و لاف زنانه سخن از عملیات نظامی علیه این کشور به میان آورد.

حال می توان به وضوح مشاهده کرد نهادهای سیاسی با توجه به تنش های قاره امریکا فرصتی برای رشد نداشته اند. مشکل قدیمی بی عدالتی در توزیع درآمدها حتی بعد از بازگشت دموکراسی در سال های دهه های 80 و 90 هم به قوت خود باقی ماند و تنها در برخی از کشورهای منطقه این مشکل تا اندازه یی حل شد و در کشورهای اخیر این پارلمان ها هستند که اعم از چپ و راست رهبران بزرگ طبقه فقیر به حساب می آیند.

در بسیاری از کشورهای امریکای لاتین از چندین دهه پیش پارلمان و دادگستری و دولت از سوی اقلیت ثروتمند و پرنفوذ اداره شده اند و در عین حال احزاب سنتی این کشورها به دلیل ورشکستگی های مالی به محاق رفته اند. حاکم جدید هندوراس یعنی میچلتی هم یک تاجر ثروتمند است که از دو سال پیش نمایندگی پارلمان را برعهده دارد و در واقع نماینده همان طبقه ثروتمند به حساب می آید؛همان طبقه یی که دولت و کشور را ملک طلق خود می داند. به این ترتیب عوامفریبان برای تحریک مردم این کشورها به جنگ طبقاتی، کار دشواری در پیش ندارند.

با همه این احوال قوانین اساسی اکثر کشورهای امریکای لاتین از ابزارهای بازدارنده در مقابل اقتدارطلبی برخوردار هستند و در این قوانین انتخاب دوباره روسای جمهور ممنوع شده است. «کارلوس منم» در آرژانتین و «فرناندو هنریکو کاردوسو» رئیس جمهور برزیل اولین روسای جمهوری بودند که در دهه 90 در راستای ایجاد امکان برای انتخاب دوباره خود به تغییر قانون اساسی اقدام کردند. «آلوارو اوریبه» رئیس جمهور محافظه کار کلمبیا نیز گام در همین راه گذاشت و اکنون در فکر انتخاب سه باره خویش به این مقام است.

هوگو چاوس و پیروانش نیز با تغییر قانون اساسی در واقع سیستم سیاسی را دگرگون می کنند. آنها ساختارهای قدرت موازی می سازند؛ساختارهایی که حضور آنها در راس قدرت و دولت را تضمین کند. به عنوان مثال رئیس جمهور ونزوئلا دست به کار تشکیل گروه های شبه نظامی می شود یا در نیکاراگوئه این به اصطلاح شوراهای خلقی و گروه های فشار هستند که جایگاه رئیس دولت را حفظ می کنند. به این ترتیب اکنون این دو کشور در آستانه یک دیکتاتوری قرار دارند. از سوی دیگر مرتجع ترین نمایندگان الیت قدیمی که به حاشیه رانده شده اند، با تکیه بر کهنه ترین و نخ نماترین الگو یعنی با تکیه بر کودتا در مقابل هجوم این دیکتاتورهای چپ گرا واکنش نشان می دهند. هفت سال پیش بازرگانان ثروتمند با همکاری افسران شورشی پرزیدنت چاوس را از قدرت خلع کردند و البته ایالات متحده امریکا هم در عمل از آنها حمایت کرد. اما کودتاگران ظاهراً ابعاد برخورداری چاوس از حمایت های سیاسی را دست کم گرفته بودند و به این ترتیب پس از سه روز جناب چاوس با پیروزمندی به قدرت بازگشت.

«
اوو مورالس» رئیس جمهور بولیوی ادعا می کند محافل راستگرا درماه آوریل قصد ترور او را داشته اند که البته این اقدام ناکام مانده است. کیفیت و چگونگی این توطئه هنوز هم نامشخص مانده و البته هیچ مدرکی برای اثبات این ادعای مورالس ارائه نشده است. تنها یک حمله کننده احتمالی که ظاهراً توسط پلیس مورد هدف گلوله قرار گرفته بود، در مقابل دوربین های تلویزیونی ظاهر شد و اعلام کرد به عنوان یک مزدور قصد داشته با «دیکتاتوری چپ» به نبرد بپردازد.

شورشیان و براندازان در هندوراس نیز در محاسبات شان آشکارا مرتکب اشتباه شده اند. سازمان کشورهای امریکایی که پیش از این از سوی چاوس به عنوان پادوی ایالات متحده لقب گرفته بود، چند روز بعد از کودتا مهلت سه روزه یی را برای حاکمان جدید هندوراس تعیین و اعلام کرد اگر در این مدت رئیس جمهور منتخب یعنی زلایا بار دیگر قدرت را به دست نگیرد، هندوراس از این سازمان اخراج خواهد شد. «کریستینا کرچنر» رئیس جمهور آرژانتین و دیگر همتایان وی نیز در این مورد با دبیرکل سازمان همصدا شده و خواستار بازگشت زلایا به هندوراس شدند. البته زلایا به کشورش بازگشت اما پیش از پیاده شدن از هواپیما بار دیگر مجبور به ترک هندوراس شد.

با این حال دولت هندوراس اکنون دیگر می داند در صورت کوتاه نیامدن کودتاچیان چه چیزهایی در انتظار این کشور خواهد بود. کشورهای همسایه یعنی نیکاراگوئه، السالوادور و گواتمالا به مدت 48 ساعت مرزهای خود را به روی هندوراسی ها بستند و در عرض چند ساعت صف طویلی از کامیون های حامل بار در گذرگاه ال اسپینو در پشت مرز ماندند. محموله بیشتر این کامیون ها گوشت و سبزیجات بود که در آن 48 ساعت فاسد و نابود شد.

مارکوس روخاس معاون شهردار سن مارکوس دو کولون از کمبود فوری مواد غذایی و بنزین در این کشور کوچک وحشت دارد؛ «ما تاوان وضعیتی را می دهیم که کودتاچیان فراهم آورده اند

منبع؛ اشپیگل/روزنامه اعتماد

مترجم: محمدعلی فیروزآبادی


نظر شما :