اصولا تغييرى در کار نيست
نویسنده خبر:
فرید زکریا
یادداشتی از فرید زکریا، سردبیر نیوزویک بین المللی
بالاخره، آن طور که مىگويند، ارتش پاکستان تهديد شبه نظاميان عليه کشور را جدى گرفته است. ارتش حالا واقعا مىجنگد و براى عقب راندن شبه نظاميانى که از دره سوات به اطراف پخش شدهاند به منطقه نيرو فرستاده است. ما اينها را از فرماندهان پاکستانى شنيدهايم، اما رهبران غيرنظامى اين کشور و البته رابرت گيتس، وزير دفاع ايالات متحده هم خبر را تاييد کردهاند. گيتس در مصاحبهاى با سي.ان.ان گفت: «من فکر مىکنم حرکت طالبان به سمت اسلام آباد يک بيدارباش واقعى براى آنها بود.»
شايد. همين چند سال پيش بود که حسين حقانى، يک ديپلمات سابق - که به تازگى سفير پاکستان در واشنگتن شده - کتاب بسيار جالبى نوشت و در آن ادعا کرد برخلاف آنچه که ادعا مىشود دولت پاکستان همچنان «ميان تروريستها و جنبشهاى آزاديبخش تمايز قائل مىشود.»(منظور از جنبش آزاديبخش شبه نظاميان کشميرى بودند.) حقانى در آن زمان نوشت: «دولت مشرف همچنان با بقاياى رژيم طالبان افغانستان مدارا مىکند و اميدوار است به کمک آنها بتواند بر صحنه سياسى کابل تاثير بگذارد.» و بايد بپذيريم که جهانبينى ارتش پاکستان - که بر اساس آن اين کشور در محاصره خطرات فراوان است و بايد همسايگانش را بىثبات کند – همچنان ايده مرکزى استراتژى اساسى اسلام آباد به حساب مىآيد.
اگر چه مشرف، رئيسجمهور پيشين پاکستان، بالاخره حمايت قاطعانه نظامى از گروههاى شبه نظامى را متوقف کرد و حتى اقداماتى را عليه آنها انجام داد، اما هيچگاه پيکارى واقعى را با هدف خلاصى از شر شبهنظامىگرى در پاکستان سامان نداد. رهبران طالبان افغانستان که توسط ملامحمد عمر سرپرستى مىشوند همچنان در خارج از کويته فعالاند و ارتش هيچگاه مبارزهاى جدى عليه گروههاى اصلى متحد طالبان به رهبرى گلبدين حکمتيار يا جلالالدين حقانى انجام نداده است. (شبکههاى هر دو رهبر در خاک پاکستان فعال هستند.) لشکر طيبه، گروه مسوول حملات مرگبار سال گذشته بمبئى، براى گريز از مجازات، نام و شکل خود را عوض کرده و هم اکنون در لاهور فعاليت مىکند. حتى حالا که نيروهاى طالبان به صدکيلومترى پايتخت رسيدهاند، پاکستان تنها چند هزار سرباز را براى مقابله با آنها مستقر کرده و اکثر ارتش حدود يک ميليون نفرى اين کشور همچنان در شرق به سر مىبرند تا جلوى حمله احتمالى هند را بگيرند و البته طبق معمول اين چند سال، ارتش پاکستان به شبهنظاميان طالبان حمله مىکند، آنها را بمباران مىکند، بعد بايد منتظر اعلام پيروزى ارتش باشيم و عقبنشينى آنها و بعد، شبهنظاميان دوباره باز مىگردند.
از ديد حقانى، قدرت گرفتن شبهنظامىگرى اسلامى در پاکستان «نتيجه سهوى بعضى از اقدامات بعضى دولتها» نيست، بلکه «در تاريخ و سياستهاى دائمى دولت پاکستان ريشه دارد.» نويسنده توضيح مىدهد که ارتش پاکستان چطور در سالهاى اول «تعهد استراتژيک به ايدئولوژى جهاد» را ترويج کرد. آنها از اسلام سوءاستفاده کردند تا کشور و ارتش را عليه هر جنگ و تنشى با هندوستان بسيج کنند. او جنگ 1965 را مثال مىزند که در رسانههاى دولتى پاکستان بر «شور جنگ» افزودند و از «عمليات قهرمانانه» انتحارى حمايت کردند.
دولت پاکستان براى آنکه مردم را - که مشترکات اندکى داشتند – کنار هم نگاه دارد از اسلام به عنوان ايدئولوژى استفاده کرد و بعدا ژئوپلتيک منطقه – تنش با هندوستان و جنگ عليه اشغال افغانستان توسط شوروى – باعث تشکيل ارتباطات عميقى ميان ارتش پاکستان و گروههاى شبهنظامى اسلامگرا شد. ارتش پاکستان تاکنون در همه جنگهاى متعارف شکست خورده، اما در عمليات چريکى – عليه شوروىها، هندىها و افغانها – پيروز شده است. آنها با حداقل هزينه توانستهاند توازن اوضاع همسايگانشان را به هم بزنند.
آيا اين روند تغيير کرده است؟ در کتاب حقانى سفير «پاکستان: ميان مسجد و پادگان» شواهدى وجود دارد که بر اساس آن، دستکم تا همين چند وقت پيش، ارتش پاکستان براى خوشامد واشنگتن و دريافت کمک از سوى آنها، در ظاهر شبهنظاميان را بازداشت مىکرده، اما هيچگاه شبکههاى آنها را منهدم نکرده است.
حقانى مىنويسد: «از ديد اسلامگرايان پاکستانى و حاميانشان در سازمان اطلاعات ارتش (ISI) جنگ به پايان نرسيده فقط متوقف شده است. پاکستان همچنان کارهاى انجام نشدهاى در افغانستان و کشمير دارد.»
حقانى در کتابش نتيجه گرفته بود که ارتش پاکستان با سوءاستفاده از تهديد شبه نظامىگرى، قدرت خود را تحکيم مىبخشد و دولت غيرنظامى را تضعيف مىکند و – مهمتر از همه – همچنان از ايالات متحده کمک مالى و تسليحاتى دريافت مىکند. حالا نويسنده همين کتاب به اين بازى بزرگ پيوسته است. هفته پيش، سفير حقانى با انتشار يادداشتى مدعى شد که در طول اين سالها پاکستان با قدرت با شبهنظاميان مىجنگيده است. او توضيح داد که تنها مشکل «بىميلى واشنگتن به ارسال سلاح، آموزش و کمک مالى» به اسلام آباد است. حقانى خود به يکى از شخصيتهاى کتاب خود تبديل شده است.
در واقع حقانى مردى زيرک و مورد احترام با ماموريتى غيرممکن است. دولت دموکراتيک پاکستان در ماههاى اول خود، تقريبا هر بار که خواسته قدرتنمايى کند با دژ مستحکم ژنرالها روبهرو شده است. اگر واشنگتن مىخواهد جهانبينى پاکستان را تغيير دهد مجبور است با ارتش اين کشور سرسختانهتر برخورد کند و همزمان به تقويت دولت غيرنظامى به رهبرى آصف على زردارى بپردازد. نگاه رهبران غيرنظامى پاکستان به منافع ملى عاقلانهتر است، آنها کمتر از ژنرالها دچار سوءظن مفرط هستند و به همکارى با همسايگان بيشتر علاقه دارند. طرح کمک 15 ميليارد دلارى کنگره به پاکستان با هدف کمک به دولت غيرنظامى، گامى بزرگ در اين راستاست.
شايد، همانطور که حقانى اخيرا نوشته، استراتژى 6 دههاى پاکستان ناگهان تغيير کرده است. اما چه کنم که ياد جمله وارن بافت، سرمايهدار آمريکايى مىافتم که يک بار گفته بود در سرمايهگذارى هيچ جملهاى خطرناکتر از اين نيست: «اين بار فرق مىکند!»
شايد. همين چند سال پيش بود که حسين حقانى، يک ديپلمات سابق - که به تازگى سفير پاکستان در واشنگتن شده - کتاب بسيار جالبى نوشت و در آن ادعا کرد برخلاف آنچه که ادعا مىشود دولت پاکستان همچنان «ميان تروريستها و جنبشهاى آزاديبخش تمايز قائل مىشود.»(منظور از جنبش آزاديبخش شبه نظاميان کشميرى بودند.) حقانى در آن زمان نوشت: «دولت مشرف همچنان با بقاياى رژيم طالبان افغانستان مدارا مىکند و اميدوار است به کمک آنها بتواند بر صحنه سياسى کابل تاثير بگذارد.» و بايد بپذيريم که جهانبينى ارتش پاکستان - که بر اساس آن اين کشور در محاصره خطرات فراوان است و بايد همسايگانش را بىثبات کند – همچنان ايده مرکزى استراتژى اساسى اسلام آباد به حساب مىآيد.
اگر چه مشرف، رئيسجمهور پيشين پاکستان، بالاخره حمايت قاطعانه نظامى از گروههاى شبه نظامى را متوقف کرد و حتى اقداماتى را عليه آنها انجام داد، اما هيچگاه پيکارى واقعى را با هدف خلاصى از شر شبهنظامىگرى در پاکستان سامان نداد. رهبران طالبان افغانستان که توسط ملامحمد عمر سرپرستى مىشوند همچنان در خارج از کويته فعالاند و ارتش هيچگاه مبارزهاى جدى عليه گروههاى اصلى متحد طالبان به رهبرى گلبدين حکمتيار يا جلالالدين حقانى انجام نداده است. (شبکههاى هر دو رهبر در خاک پاکستان فعال هستند.) لشکر طيبه، گروه مسوول حملات مرگبار سال گذشته بمبئى، براى گريز از مجازات، نام و شکل خود را عوض کرده و هم اکنون در لاهور فعاليت مىکند. حتى حالا که نيروهاى طالبان به صدکيلومترى پايتخت رسيدهاند، پاکستان تنها چند هزار سرباز را براى مقابله با آنها مستقر کرده و اکثر ارتش حدود يک ميليون نفرى اين کشور همچنان در شرق به سر مىبرند تا جلوى حمله احتمالى هند را بگيرند و البته طبق معمول اين چند سال، ارتش پاکستان به شبهنظاميان طالبان حمله مىکند، آنها را بمباران مىکند، بعد بايد منتظر اعلام پيروزى ارتش باشيم و عقبنشينى آنها و بعد، شبهنظاميان دوباره باز مىگردند.
از ديد حقانى، قدرت گرفتن شبهنظامىگرى اسلامى در پاکستان «نتيجه سهوى بعضى از اقدامات بعضى دولتها» نيست، بلکه «در تاريخ و سياستهاى دائمى دولت پاکستان ريشه دارد.» نويسنده توضيح مىدهد که ارتش پاکستان چطور در سالهاى اول «تعهد استراتژيک به ايدئولوژى جهاد» را ترويج کرد. آنها از اسلام سوءاستفاده کردند تا کشور و ارتش را عليه هر جنگ و تنشى با هندوستان بسيج کنند. او جنگ 1965 را مثال مىزند که در رسانههاى دولتى پاکستان بر «شور جنگ» افزودند و از «عمليات قهرمانانه» انتحارى حمايت کردند.
دولت پاکستان براى آنکه مردم را - که مشترکات اندکى داشتند – کنار هم نگاه دارد از اسلام به عنوان ايدئولوژى استفاده کرد و بعدا ژئوپلتيک منطقه – تنش با هندوستان و جنگ عليه اشغال افغانستان توسط شوروى – باعث تشکيل ارتباطات عميقى ميان ارتش پاکستان و گروههاى شبهنظامى اسلامگرا شد. ارتش پاکستان تاکنون در همه جنگهاى متعارف شکست خورده، اما در عمليات چريکى – عليه شوروىها، هندىها و افغانها – پيروز شده است. آنها با حداقل هزينه توانستهاند توازن اوضاع همسايگانشان را به هم بزنند.
آيا اين روند تغيير کرده است؟ در کتاب حقانى سفير «پاکستان: ميان مسجد و پادگان» شواهدى وجود دارد که بر اساس آن، دستکم تا همين چند وقت پيش، ارتش پاکستان براى خوشامد واشنگتن و دريافت کمک از سوى آنها، در ظاهر شبهنظاميان را بازداشت مىکرده، اما هيچگاه شبکههاى آنها را منهدم نکرده است.
حقانى مىنويسد: «از ديد اسلامگرايان پاکستانى و حاميانشان در سازمان اطلاعات ارتش (ISI) جنگ به پايان نرسيده فقط متوقف شده است. پاکستان همچنان کارهاى انجام نشدهاى در افغانستان و کشمير دارد.»
حقانى در کتابش نتيجه گرفته بود که ارتش پاکستان با سوءاستفاده از تهديد شبه نظامىگرى، قدرت خود را تحکيم مىبخشد و دولت غيرنظامى را تضعيف مىکند و – مهمتر از همه – همچنان از ايالات متحده کمک مالى و تسليحاتى دريافت مىکند. حالا نويسنده همين کتاب به اين بازى بزرگ پيوسته است. هفته پيش، سفير حقانى با انتشار يادداشتى مدعى شد که در طول اين سالها پاکستان با قدرت با شبهنظاميان مىجنگيده است. او توضيح داد که تنها مشکل «بىميلى واشنگتن به ارسال سلاح، آموزش و کمک مالى» به اسلام آباد است. حقانى خود به يکى از شخصيتهاى کتاب خود تبديل شده است.
در واقع حقانى مردى زيرک و مورد احترام با ماموريتى غيرممکن است. دولت دموکراتيک پاکستان در ماههاى اول خود، تقريبا هر بار که خواسته قدرتنمايى کند با دژ مستحکم ژنرالها روبهرو شده است. اگر واشنگتن مىخواهد جهانبينى پاکستان را تغيير دهد مجبور است با ارتش اين کشور سرسختانهتر برخورد کند و همزمان به تقويت دولت غيرنظامى به رهبرى آصف على زردارى بپردازد. نگاه رهبران غيرنظامى پاکستان به منافع ملى عاقلانهتر است، آنها کمتر از ژنرالها دچار سوءظن مفرط هستند و به همکارى با همسايگان بيشتر علاقه دارند. طرح کمک 15 ميليارد دلارى کنگره به پاکستان با هدف کمک به دولت غيرنظامى، گامى بزرگ در اين راستاست.
شايد، همانطور که حقانى اخيرا نوشته، استراتژى 6 دههاى پاکستان ناگهان تغيير کرده است. اما چه کنم که ياد جمله وارن بافت، سرمايهدار آمريکايى مىافتم که يک بار گفته بود در سرمايهگذارى هيچ جملهاى خطرناکتر از اين نيست: «اين بار فرق مىکند!»
نظر شما :